عدم مشارکت و همراهی نکردن آذربایجانیها در جنبش سبز و اعتراضات سالهای پسازآن که مبدائی غیر از مناطق تُرکنشین داشت، در نگاه برخی ناظران سیاست داخلی ایران به غیرسیاسی شدن آذربایجان، قدرت گرفتن دیدگاههای جداییطلبانه و حتی نفوذ نیروهای امنیتی در جامعه مدنی آذربایجان تعبیر شده است.
بااینوجود، بسیاری از فعالین مدنی و سیاسی آذربایجانی این دیدگاه را تقلیلگرایانه و ناشی از عدم آشنایی با جنبشهای مدنی مردم تُرک و تغییراتی که در طول سالیان در افکار عمومی آذربایجانیها نسبت به مرکز رخداده است، میدانند.
در این میان، وقایع خرداد سال ۱۳۸۵ و اعتراضات گسترده و خونین در مناطق تُرکنشین در اعتراض به نوشته و کاریکاتور منتشرشده در روزنامه ایران، در نگاه اکثریت فعالین مدنی و سیاسی آذربایجانی از اهمیت ویژهای در فهم واکنش تُرکها به وقایع سیاسی پسازآن در ایران دارد.
روزنامه ایران در ویژهنامه روزهای جمعه خود در ۲۲اردیبهشت۱۳۸۵ و در صفحهٔ «کودک و نوجوان»، کمیکاستریپی با عنوان «چه کنیم که سوسکها سوسکمان نکنند» منتشر کرد که در آن به زبان طنز دربارهٔ چگونگی مقابله با سوسکها در قالب دو شخصیت سوسک و یک پسر نوجوان پرداخته شده بود.
در یکی از کاریکاتورهای منتشرشده این کمیکاستریپ، سوسک در پاسخ به پسر نوجوان از کلمه تُرکیِ «نَمَنَه» استفاده میکند. در متنی نیز که در کنار کاریکاتور و تحتعنوان «گفتمان» آمده است اشارات مستقیم و غیرمستقیمی وجود دارد که در افکار عمومی ایران نسبت به تُرکها شنیده میشود. حتی در قسمتی از متن که در مورد دستور زبان و قواعد زبان سوسکها صحبت میکند از مثالهایی استفاده میکند که ویژه زبان تُرکی است. اگرچه «مانا نیستانی» کارتونیست روزنامه ایران، بعدها هرگونه عمد و دستور گرفتن در این مورد را رد کرده و میگوید: «قربانی یک سوتفاهم تاریخی شده است.»
بااینوجود، اعتراضات به این ویژهنامه از اول خرداد در دانشگاه تبریز آغاز و بهسرعت به سایر شهرهای تُرکنشین گسترش یافت. واکنش نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به این اعتراضات بهشدت خشن بود و به سرکوب خونین دانشجویان و مردم معترض منجر شد. اعتراضاتی که در آن حداقل دوازده نفر جان خود را از دست دادند. از این تعداد برخی به ضرب مستقیم گلوله نیروهای امنیتی و برخی دیگر پس از دستگیری و شکنجه در بازداشتگاهها به قتل رسیدند. خونینترین درگیری این اعتراضات در شهر نقده در استان آذربایجان غربی به وقوع پیوست که درنتیجه آن چهار نفر جان باختند.
پس از حدود یک هفته اعتراضات پیوسته در مناطق مختلف تُرکنشین، خرداد خونین پایان رسید؛ اما این واقعه تاثیری عمیق در افکار عمومی تُرکها گذاشت. بهطوریکه پس از گذشت چهارده سال هنوز در سالگرد این واقعه کاربران در فضای مجازی هرسال بیش از سال گذشته به این واقعه میپردازند. مقالات و کتابچههای چاپشده توسط فعالان مدنی نیز به شکل گسترده در شهرهای تُرکنشین ایران توزیع میشود.
آیا اعتراضات خرداد ۱۳۸۵ ناشی از واکنش هیجانی و متعصبانه تُرکها به یک کاریکاتور بود؟ چه زمینههایی باعث شکلگیری این اعتراضات شد؟ واکنش رسانههای داخل و خارج از کشور به اعتراضات خرداد هشتادوپنج، چگونه بود؟ آنچه در ادامه میخوانید پاسخهای «اورال حاتمی» جامعهشناس اهل تبریز به این سوالات است. آقای حاتمی پژوهشهای گستردهای در حوزه جامعه مدنی در آذربایجان انجام داده است:
«این را باید در نظر گرفت که جوامع مختلف به دلیل کدهای فرهنگی و تاریخی خاص خود، حساسیتها و تعصبات مختص خود را دارا هستند که میتواند موضوع تحقیقات جامعهشناختی باشد. بااینحال، اگر بخواهیم وقایع خرداد را به مقوله تعصب و هیجان تقلیل دهیم بههیچوجه نخواهیم توانست تحلیلی واقعبینانه ارائه دهیم. قبل از سال ۱۳۸۵ و بعد از آن نیز بهکرات شاهد نمونههایی از تمسخر و تحقیر تُرکها بخصوص زبان تُرکی در رسانههای دولتی و خصوصی بودهایم. اگر مقوله تعصب و هیجان میتوانست بهتنهایی عامل تحریک مردم آذربایجان باشد این اتفاق هرسال و حتی هرماه بایستی اتفاق میافتاد. آنچه در خرداد ۱۳۸۵ اتفاق افتاد تصمیمی از طرف فعالان سیاسی تُرک در شهرهای مختلف آذربایجان و تهران بود. میتوان گفت اگر فعالین سیاسی تصمیمی در جهت اعتراض نمیگرفتند این وقایع اتفاق نمیافتاد. از سوی دیگر با توجه به پیشینه حرکتها و جنبشهای سیاسی در آذربایجان از انقلاب مشروطه به اینسو میتوان گفت مردم این منطقه کورکورانه و بدون سنجش، خود را آلت دست فعالان سیاسی نکردهاند؛ یعنی اگر خواست مردم آذربایجان هم نبود فعالین سیاسی تُرک نمیتوانستد چنین اعتراضاتی را سازماندهی کنند.
در کنار زمینههای اجتماعی و تاریخی عوامل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نیز از نکته نظر جامعهشناسی حائز اهمیت است. در نگاهی کلنگر میتوان گفت تا زمانی که عوامل محیطی با خواستهای حیاتی شهروندان جامعهای همسو نباشد، جامعه هیچگاه مصون از اعتراض و جنبش نخواهد بود. اگر با این نوع نگرش به وقایع خرداد ۱۳۸۵ بنگریم میبینیم که مسئله آذربایجان به همان اندازه که مسئله نان و معیشت است، مسئله هویت، زبان و حق تعیین سرنوشت نیز هست. بهبیاندیگر مشکلات اقتصادی آذربایجان با مسئله زبان و هویت تُرکی گرهخورده است. مردم آذربایجان با توجه به پتانسیل اقتصادی و تجاری این منطقه معتقدند که تضعیف اقتصاد آذربایجان در راستای سیاستهای آسمیلاسیونی (همگونسازی که موجب دگرگون شدن میراث قومی متفاوت میشود) دولتهای پهلوی و جمهوری اسلامی بوده است. در کنار این، میتوان به بحث آموزش (به) زبان تُرکی نیز اشاره کرد. در فرهنگ آذربایجانی زبان جایگاه بسیار ویژهای دارد و با توجه به جمعیت قابلتوجه تُرکها، رسمیت زبان تُرکی در ایران مطالبهای نیست که روزی خاموش شود. از انقلاب مشروطه به اینسو در تمامی اعتراضات انجامشده در آذربایجان مسئله هویت و زبان تُرکی جزو اولین خواستهای این مردم بوده و هست. در این زمینه مسئله فقط عدم پاسخگویی دولت به این مطالبه نیست، بلکه هیچ فرد تُرکی را در ایران نمیتوان یافت که حداقل یکبار در عمرش به خاطر لهجهاش و تُرک بودنش بهطور مستقیم مورد تمسخر و تحقیر قرار نگرفته باشد. آنچه تُرکها در زندگی روزمره با آن مواجهاند بسیار اسفناک تر از آن چیزی است که در رسانهها میبینیم. همه اینها را میتوان در قالب سیاستهای آسمیلاسیون نهادینهشده در سیستم حاکم در ایران دانست. این سیاستهای نژادپرستانه در قالب پروژههای فرهنگی و رسانهای بهصورت پنهان و آشکار در صدسال اخیر باعث اعتراض تُرکها در مقاطع مختلف تاریخی شده است.
اعتراضات خرداد ۱۳۸۵ نقطه عطفی در جنبشهای مدنی و سیاسی در آذربایجان بود اعتراضات خرداد عرصه ورود گسترده نسل جدیدی از تُرکها به این جریان سیاسی بود. نسلی که متولدین بعد از انقلاب هزار و سیصد و پنجاهوهفت بودند و این اعتراضات اولین تجربه آنان در برخورد مستقیم با قوه قهریه نظام سیاسی بود. همچنین این اعتراضات تأثیر عمیقی بر طبقه متوسط شهری آذربایجان و تُرکهای دیگر مناطق ایران گذاشت و اقشاری همچون معلمین، کارمندان دولتی و بازاریان بهطور مستقیم از این اعتراضات حمایت کردند. با توجه به اینکه اولین تجمعات در دانشگاه تبریز اتفاق افتاد میتوان گفت که جنبش دانشجویی آذربایجان نیز در این اعتراضات شاهد تحولات مهم سازمانی و ایدئولوژیکی شد. تحولاتی که باعث شد شکاف میان جنبش دانشجویی وابسته به جناح اصلاحطلب و هویت طلب عمیقتر شود و حتی بهکل از هم جدا شوند.
حتی رسانهها و مطبوعات گروه مخالف هم رسالت رسانهای خود را در این وقایع به انجام نرساندند. ماهیت رسانههای دولتی بهعنوان مجراهای پروپاگاندای جمهوری اسلامی بر همه مبرهن است. ازاینرو انتظار نمیرفت که این رسانهها وقایع را بهدرستی انعکاس دهند. در مقابل انتظار میرفت که حداقل رسانهها و مطبوعات غیردولتی داخل و خارج این وقایع را انعکاس دهند. ولی این رسانهها نیز بهغیراز موارد معدود، از انعکاس اخبار و تحلیل واقعبینانه وقایع امتناع ورزیدند. گروه مخالف جمهوری اسلامی همانند بسیاری وقایع در این اعتراضات نیز یا سکوت اختیار کردند و یا با این اعتراضات به مخالفت برخاستند. اصولا مخاطب مطالبات سیاسی آذربایجان و اعتراض تُرکها تنها جمهوری اسلامی نیست. بلکه اکثر جریانات مخالف هم در این موارد نظری مشابه جمهوری اسلامی دارند. بهبیاندیگر ایدئولوژی و استراتژی گروه مخالف جمهوری اسلامی نیز نشان میدهد که در مقابل مطالبات سیاسی و فرهنگی آذربایجان راهحلی جز سرپوش گذاشتن به وقایع ندارند. ازاینروست که بعد از خرداد ۱۳۸۵ بدینی مردم آذربایجان نسبت به گروه مخالف در داخل و اپوزیسیون جمهوری اسلامی تشدید شد و حتی در بسیاری موارد فراخان اعتراضات این گروهها را نادیده گرفت.
پس از سال هشتادوپنج اعتراضات و جنبشهای متعددی در مناطق مختلف ایران ازجمله مناطق ترکنشین به وقوع پیوست. بااینحال عدم درک درست از مطالبات و خواستهای گروههای اجتماعی و اتنیکهای مختلف، یکی از دلایلی است که مانع از رسیدن به همگرایی از سوی اپوزیسیون برای ایجاد تغییراتی ساختاری در جمهوری اسلامی شده است.»
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر