«ساواش یاری»، فرزند پنجساله «حسن یاری» از فعالان سیاسی و مدنی آذربایجان غربی از روز نوزدهم اردیبهشتماه مفقود شده و تلاش این خانواده برای پیدا کردن فرزندشان تا امروز نتیجهبخش نبوده است.
حسن یاری، که خودش را یک فعال حقوق ترک میداند همراه با برادرش در شهر ارومیه یک نانوایی را میگردانند و مورد اعتماد اهالی محلاند.
بغض او با هر جملهای که در مورد فرزندش میگوید سرباز میکند. خانواده آنها در طول ده روز گذشته روزگار تلخی گذراندهاند.
او میگوید تا زمانی که درگیر چنین مصیبتی نشدهاید آشفتگی اوضاع را درک نمیکنید.
ساعت دو و چهل دقیقه بعدازظهر روز جمعه، نوزدهم اردیبهشتماه اعضای خانواده یاری به منطقه علیآباد، حوالی روستای ساعتلو میرسند. بین راه خانوادههای دیگری هم هستند که با حفظ فاصله اجتماعی برای لذت بردن از طبیعت بکر منطقه، به آنجا پناه بردهاند. آقای یاری و خانواده برادرش با فاصله منطقی از رودخانه اطراق میکنند.
با اینکه آنها مراقب حفظ فاصله کودکان به حریم رودخانه بودهاند اما ساعت پنج و هیجده دقیقه، متوجه فقدان ساواش کوچک میشوند.
ساواش در ویدیویی که مادرش ساعت پنج و هشت دقیقه با تلفن دستی ضبط کرده در حال شیرینزبانی است. در پسزمینه فیلم هیچ فرد بیگانهای دیده نمیشود با اینکه پدرش میگوید آن حوالی، رهگذرها و مردمی که برای تفریح آمده بودند، چوپانان محلی، باغدارها و مسافرها در رفتوآمد بودند.
حسن یاری بعد از این اتفاق انسان دیگری شده است: «زیاد شده بود که با کسی که کودکش را گم کرده باشد احساس همدردی میکردم و همیشه به خودم میگفتم آیا اتفاقی وحشتناکتر از آن وجود دارد؟ و حالا که برای خانواده خودم رخ داده، چه در مورد پسرم سرنوشت خوبی رقم بخورد و چه سرنوشتی تلخ، اما احساس میکنم با این پیشامد، دیگر هرگز انسان سابق نخواهم شد.»
او بعد از این پیشامد متوجه شد که نهادهای دولتی برنامه مشخصی برای جستجوی افراد گمشده ندارند: «در مدیریت این ماجرا سردرگمی عجیبی وجود دارد و تا زمانی که خودتان نیازمند خدمات دولتی نباشید متوجه ماجرا نمیشوید. البته تاکید میکنم که این موضوع کمبود امکانات، ربطی به فعالیت سیاسی یا مدنی من نداشته که بگویم به دلیل آن فعالیتها و مسایلی که در گذشته داشتهام، مورد کمتوجهی قرار گرفتهام بلکه مشکل در سطح عمومی و در ساختار است. هلالاحمر ارومیه امکانات مناسبی برای مقابله با اتفاقات اینچنینی ندارد. همان شب وقتی به محل گم شدن ساواش مراجعه کردند، حتی یک میله برای اینکه بتوانند داخل آب را بگردند با خودشان نداشتند و از بستن چند چوب برای خودشان یک وسیله غیراستاندارد جستجو درست کرده بودند.»
او میگوید آذربایجان غربی با آنهمه سرمایه طبیعی و انسانی مستحق این بیامکاناتی و بیمهری نیست: «نمیتوانم بگویم یگانویژه هلالاحمر دلسوزی نکردند اما میگویم آنها فاقد کمترین امکانات بودند و هیچ وسیله کارآمد یا نیروی متخصص و دورهدیده برای اتفاقاتی از این قبیل نداشتند.»
او تاکید میکند برای حوادث غیرمترقبه و مفقود شدن انسانها، نیازمند تکنیسینهای دورهدیده و بودجه مخصوص هستیم تا با حوادث اینچنینی که انسان و طبیعت باهم رقم میزنند، مقابله کنیم اما بیامکاناتی موجود، سهم انسان را از این ماجراهای تلخ افزایش میدهد.
حسن یاری احتمال غرق شدن فرزندش در رودخانه را تقریبا بعید میداند و از همان دقایق اولیه، مسیر رودخانه را جستجو کرده است: «همان دقایق اولیه سوار ماشین شدم و جاده خاکی مسیر رودخانه را طی کردم و جایی پایینتر از محل اقامتمان لب رودخانه نشستم تا شاید اگر با جریان آب رودخانه غرق شده باشد او را پیدا کنم که البته بسیار بعید به نظر میرسید چون ما هفت نفر بودیم که از رودخانه فاصله داشتیم و رو به رود نشسته بودیم و هیچ نشانهای مبنی بر نزدیک شدن ساواش به حریم رودخانه ندیدیم.»
آنها بلافاصله بعدازاینکه متوجه فقدان ساواش میشوند سه بار به پلیس ۱۱۰ زنگ میزنند اما پلیس میگوید بهتر است با هلالاحمر تماس بگیرند یا خودشان منطقه را بگردند چون جستجوی خارج شهر وظیفه آنها نیست.
«بعدازآن به پاسگاه «بالانوش» زنگ زدیم و درخواست کمک کردیم، چند نفری از پاسگاه آمدند و با مردم آن حوالی حرف زدند. بعدازآن به هلالاحمر زنگ زدیم. حوالی ساعت هشت که هوا رو به تاریکی میرفت رسیدند و شروع کردند به جستجوی منطقه. با پروژکتورهای یک ماشین آتشنشانی منطقه را روشن کردند و سگهای زنده یاب را آوردند و تا نیمهشب آنجا را گشتند اما اثری نبود. همسرم بیتابی و زاری میکرد و تلاش همه اهالی منطقه، از روستاییان محلی تا نیروی هلالاحمر بینتیجه بود.»
خانواده یاری چهار روز بعد از این واقعه همان حوالی رودخانه اطراق میکنند و به خانه برنمیگردند. روز دوم دو اکیپ یگان امداد، مسیر رودخانه به دریاچه ارومیه را جستجو میکنند و پسازآن دو غواص از سوی فرمانداری به منطقه اعزام میشوند.
«غواصها وارد آب نشدند و گفتند دستمزدمان با فرمانداری نیست و برای جستجوی آب ساعتی دو میلیون تومان میگیریم چون ما مربوط به بخش خصوصی هستیم.»
پرونده مفقودی ساواش یاری در اداره آگاهی ارومیه در حال پیگیری است. مادر ساواش که برای پیگیری پرونده به اداره آگاهی مراجعه کرده مورد سرزنش افسرها قرار گرفته که اگر مراقب فرزندش بود این مصیبت رخ نمیداد. بعدازآن به خانه برمیگردد و با احساس گناه شدید شروع به گریه کردن و خودزنی میکند. او از آن روز تابهحال بهندرت توانسته برای دقایقی بخوابد.
حسن یاری میگوید در نبود امکانات و روشهای تخصصی، مردم آنها را به فالبین و جنگیر و پیشگو ارجاع میدهند: «یک نفر میگوید به سراغ فلان پیشگو بروید آن یکی میگوید فلان ذکر مذهبی بخوانید یا فلان نذرونیاز را انجام بدهید. این در حالی است که ما نیازمند یک نهاد تخصصی برای افراد مفقودشده هستیم. گروهی که مثلا بتوانند ردپاها و نشانهها را دنبال کنند و براساس شواهد بگویند براساس این رد پا، مسیر عبور فرزند شما از اینجا بوده.»
حسن یاری منتقد آزادی فلهای زندانیان خطرناک به بهانه اپیدمی کروناست و احتمال آدمربایی را دور از ذهن نمیداند.
«سرنوشت ساواش با دو احتمال گرهخورده، اولین احتمال این است که او را دزدیده باشند و احتمال دوم غرق شدن در آب است که البته آن را قوی نمیدانم؛ اما فرمانداری ارومیه قول مساعد داده است که از هرگونه همکاری و مساعدتی برای جستجوی بیشتر و کشف واقعیت ماجرا دریغ نکند.»
او آرزو میکند شاید اگر فرزندش ربوده شده باشد، وجدان فرد رباینده با خواندن این کلمات و میزان دردی که به قلب یک خانواده غمزده وارد شده، به درد بیاید و ساواش کوچک به زیر سقف خانه کوچکشان برگردد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر