«علیاکبر رائفیپور» و «حسن عباسی» دو نیروی تیر و کماندار محافظهکاران در رقابت با دولتهای اصلاحطلب و اعتدالگرا چند وقتی است به حاشیه رانده شدهاند. سخنرانیهای مداوم این دو چهره جنجالی که از سوی محافظهکاران بهعنوان تئوریسین معرفی میشدند و عموما به تخریب غرب، مخالفان و منتقدان این گروه سیاسی میپرداختند، به شکل علنی موردتوجه و حمایت رسانههای جریان محافظهکار و تندرو قرار میگرفت اما حالا چند وقتی است نه از سخنرانیهای جنجالی و پشتسر هم خبری است و نه از حمایت و توجه رسانههای اصولگرا به آنان. چرا این دو چهره جنجالی به حاشیه رانده شدهاند؟
**
رائفیپور و عباسی از چهرههای جنجالی محافظهکاران هستند که از سالها پیش بهمنظور مقابله با جریانهای غربگرا در ایران به آنها بالوپر داده شد. آنها در دانشگاهها و بسیاری از محافل مذهبی علیه غرب و غربگرایی سخنرانی میکردند، اصلاحطلبان و اعتدالگرایان را به غربگرایی متهم میکردند و آنها را هدف انتقادهای تند قرار میدادند.
محافظهکاران صاحبقدرت نیز در پیدا و پنهان آنها را حمایت میکردند و از آنها بهعنوان ابزاری برای تخریب و کنار زدن جریانهای مخالف استفاده میکردند. از رائفیپور و عباسی صدها ساعت فیلم، صوت و نوشته در این سالها در دسترس است که محور بسیاری از آنها حمله به غرب و غربگرایان و دفاع و تعریف و تمجید از اسلام و سیاستهای جمهوری اسلامی است.
این دو نفر متعلق به یک جریان کلان جمهوری اسلامی هستند که در دولت «اکبر هاشمی رفسنجانی» در قالب «انصار حزبالله» متولد شد.
انصار حزبالله، گروهی از نیروهای مذهبی جبهه رفته بودند که مخالف سیاستهای توسعه اقتصادی دولتهای هاشمی بودند و در هشت سالی که هاشمی اداره قوه مجریه را برعهده داشت با برگزاری تجمعات اعتراضی و حمله به بسیاری از برنامهها، اینگونه مخالفت خود با دولت «تکنوکرات» مستقر نشان میدادند.
این جریان معترض پس از به قدرت رسیدن «محمد خاتمی» در ایران همچنان به حیات خود ادامه داد و به یکی از مهمترین گروههای فشار مذهبی متصل به قدرت علیه دولت محمد خاتمی تبدیل شد.
در دوران ریاست جمهوری خاتمی بود که بهتدریج سروکله «حسن عباسی» بهعنوان یک سخنران پرشور و منتقد سیاستهای دولت و غرب در دانشگاهها و برخی تجمعات مذهبی پیدا شد.
حسن عباسی اما در این راه تنها نبود و در مشهد «جنبش عدالتخواه دانشجویی» که از حوزه علمیه مشهد ارتزاق میکرد، بهعنوان یک جریان جوان و همفکر عباسی پا گرفت و همزمان جریان مشابه دیگری پا گرفت که «علیرضا زاکانی»، رییس وقت بسیج دانشجویی کشور آن را رهبری میکرد. استاد و راهنمای این جریان «محمدتقی مصباح یزدی» بود. مصباح یزدی از روحانیون تندرو و مخالفان سرسخت جریان اصلاحطلبی است.
جریانی که با راهنمایی او آغاز به کار کرد برای مقابله با انقلاب فکری و فرهنگی ناشی از به قدرت رسیدن دولت خاتمی، تلاش میکرد بنیان فکری نیروهای مذهبی و جوان حزباللهی در دانشگاهها را تقویت کند و در مقابله با غربگرایان در ایران، نیروهایی انقلابی تربیت کند.
«جنبش عدالتخواه دانشجویی»، «انصار حزبالله» و جریان محمدتقی مصباح یزدی تا پایان دولت خاتمی همچنان به فعالیتهای خود ادامه دادند و با به قدرت رسیدن «محمود احمدینژاد» بهتدریج از دامنه فعالیتهای آنها کاسته شد.
عباسی اما برخلاف سه جریان دیگر بهواسطه سخنرانیها پرشور خود مشهورتر از قبل شده بود و هرروز در دانشگاهها و محافل مذهبی برای او سخنرانیهای زیادی ترتیب داده میشود.
کاروبار عباسی که سکه شد، بهتدریج نام جوان دیگری در محافل دانشگاهی و مذهبی به گوش رسید که بهواسطه برخی سخنرانیها درباره شیطانپرستی، فراماسونری، صهیونیسم، مهدویت و تئوریهای توطئه مورد استقبال جوانان مذهبی قرار گرفته بود.
رائفیپور وقتی این استقبال را دید، دامنه سخنرانیهای خود را به تمامی علوم تسری داد و درباره نشانهشناسی، پزشکی، تحولات بینالمللی، اقتصاد و بررسی آینده هم اظهارنظر کرد.
سکوت و حمایت کلی محافظهکاران از این جوان تا جایی پیش رفت که سال ۱۳۸۹ موسسه فرهنگی «مصاف ایرانیان» و جنبش مصاف را راهاندازی کرد که مخفف «مبارزه با صهیونیسم، اومانیسم و فراماسونری» است.
رائفیپور جوانی بود که از نظر بازیگران عرصه سیاست، استعداد داشت که وارد دعواها و مجادلات سیاسی هم بشود و از همین رو بود که پس از به قدرت رسیدن «حسن روحانی» در ایران به همراه حسن عباسی به دو منتقد اصلی دولت روحانی در محافل خاص مذهبی تبدیل شد.
حسن عباسی که سابقه بیشتری از رائفیپور در انتقاد از دولتهای خاتمی و احمدینژاد در دولت روحانی بهقدری بر حجم و دامنه انتقادها و حملاتش علیه دولت روحانی افزود که در مرداد ۱۳۹۸ با شکایت وزارت اطلاعات دادگاهی و زندانی شد.
عباسی چند ماه بعد یعنی در آبان همان سال از زندان آزاد شد و این بار در چند سخنرانی خود حملاتش علیه دولت روحانی را بیشتر کرد، اما پس از گذشت مدتی بهتدریج از تعداد این سخنرانیها کاسته شد و بهنوعی به حاشیه رانده شد.
درباره علت و ریشههای این حاشیهنشینی، بسیاری ازجمله حامیان عباسی سکوت کردهاند، اما شاید خواست یک نهاد و شخص بالادست و یا مصلحت فردی ازجمله عوامل این سکوت خودخواسته یا تحمیلشده به عباسی باشد.
اما علیاکبر رائفیپور نیز در دو هفته اخیر موردانتقاد بیسابقه رسانههای اصولگرا قرار گرفته است.
روزنامه فرهیختگان و سپس خبرگزاری تسنیم دو رسانهها نزدیک به محافظهکاران بودند که چندی پیش در اقدامی بیسابقه پرونده در نقد و حتی تخریب رائفیپور منتشر کردند که با شگفتی بسیاری از ناظران و حامیان رائفیپور همراه شد.
روزنامه اصولگرای فرهیختگان که زیرمجموعه دانشگاه آزاد اداره میشود در یکی از یادداشتهای خود درباره رائفیپور بهطور غیرمستقیم به عقبه موسسه مصاف اشاره کرد و آن را وابسته به نهادی خاص معرفی کرد.
این روزنامه در گزارشها و یادداشتهای دیگری به نقد و بررسی برخی سخنرانیها و اظهارنظر او پرداخته و آنها را زیر سوال برده بود.
مهمترین این نقدها به این شرح است که در جدول ذیل آمده است.
انتشار این پرونده و انتقادها از رائفیپور اما با واکنش حامیان وی مواجه شده است بهطوریکه صدها نفر از طرفدارانش در شبکههای اجتماعی به حمایت از وی برخاسته و متقابلا حملات تندی متوجه منتقدان کردند.
این دعواها کموبیش هم در شبکههای اجتماعی ادامه دارد و روزی نیست که منتقدان و حامیان محافظهکار رائفیپور درگیری لفظی پیدا نکنند؛ اما چرا رسانهها و گروهی از حامیان محافظهکار رائفیپور حالا به منتقدان او تبدیل شدهاند؟
رائفیپور در شش سالی که دولت روحانی بر سر کار است، در بسیاری از محافل دانشگاهی و مذهبی حاضر میشد و انتقادها و حملات تندی متوجه سیاستها و برنامههای دولت وی مطرح میکرد.
این جوان جویاینام پیش از برگزاری انتخابات مجلس از یک کمپین مذهبی خود در سراسر ایران رونمایی کرد که به اعتقاد برخی تشکیلاتی مستقل از اصولگرایان بود.
این تشکیلات شاید نخستین تلنگر جدی به کسانی بود که پیدا و پنهان از رائفیپور حمایت میکردند، تلنگری که آنها را نسبت به رفتار و بلندپروازیهای این جوان تا حدودی نگران کرد.
این نگرانیها دستکم تا دو ماه پس از گذشت انتخابات نمود بیرونی نداشت و به نظر میرسد محافظهکاران پیروز در این دوره از انتخابات ترجیح داده بودند با مذاکرات پشت پرده دامنه فعالیتهای این جوان را محدود کنند.
اما گفته میشود رائفیپور حاضر نشده فعالیتها و سخنرانیهای خود را محدود کند که همین موضوع درنهایت منجر به علنی شدن شکاف میان حامیان سابق رائفیپور با این جوان جویای نام شد.
این انتقادها البته میتواند نشانه پنهان دیگری داشته باشد، کسانی که روزگاری عباسی و رائفیپور را حمایت میکردند تا رقبای غربگرا، اصلاحطلب یا اعتدالگرا را بنوازند، دیگر نیازی به المشنگههای آنها ندارند.
چشمانداز عرصه قدرت و سیاست در جمهوری اسلامی نشان میدهد که مقدمات تحقق کامل تئوری «گام دوم انقلاب» که مدنظر آیتالله «علی خامنهای» بود، فراهم شده است. گام دوم انقلاب بیانیهای است که در چهلمین سالگرد انقلاب از سوی علی خامنهای صادر شد و شامل توصیههای او به ملت ایران با هدف «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» است.
تسخیر مجلس به مدد رد صلاحیتها و تحریم انتخابات و امید فراوان برای تسخیر کرسی ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ را باید دو گام مهم محافظهکاران برای تحقق تئوری خامنهای دانست، اولی با موفقیت برداشته شد و بهاحتمال فراوان نیز دومی هم سال ۱۴۰۰ محقق خواهد شد.
در فضایی که همه ارکان حکومتی و حاکمیتی در اختیار محافظهکاران باشد، دیگر نیازی به منتقد و افشاگر نیست، حتی اگر نام آنها عباسی و رائفیپور باشد.
وجود چنین افرادی در دولت و حکومت اسلامی یکدست نهتنها ضروری نیست، بلکه میتواند مایه دردسر هم باشد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر