روز دهم فروردین ۱۳۹۹ خیابانهای شهر کوچک «واجارگاه» در منتهیالیه شرق گیلان شاهد تردد کاروانی از خودروهای حاضر در مراسم تشییعجنازه یک مقام حکومتی بود. تشییعجنازهای که بهرغم تمام محدودیتهای اعمالشده در جریان شیوع ویروس کرونا در استان گیلان برگزار شد و به گواه شاهدان محلی حداقل ۴۰۰ نفر در آن حضور یافتند؛ اما این مقام حکومتی چه کسی بود که برای خاکسپاریاش پروتکل عدم ورود مردم به قبرستانها را زیر پا گذاشتند؟
***
چند تن از فعالان مدنی استان گیلان روز ۱۱ فروردین با انتشار نامه سرگشادهای با اشاره به برگزاری این تشییعجنازه از مسئولان دولتی انتقاد کردند و در بخشی از این نامه آمده: «در شرایطی که رسانههای رسمی کشور مردم را دعوت به خانهنشینی میکنند و بهموجب ضوابط ابلاغی هرگونه تجمع رسمی و غیررسمی ممنوع اعلام شده و صرفا افراد بومی ساکن هر شهر مجاز به ورود به آن شهر گردیدهاند، کدام مقام و با کدام مصلحت به خود اجازه داده چنین تشییعی را با این حجم از صفکشی ماشینها؟ آیا اگر اتفاقی مشابه برای شهروندی دیگر رخ میداد با ممانعت قانونی مواجه نمیشد؟»
«ایرانوایر» در بررسیهای میدانی خود به شواهدی دست پیدا کرد که نشان میدهد این مقام حکومتی «کیومرث کیایی ویشکی» از مقامات ارشد وزارت اطلاعات و از شکنجهگران و بازجویان این وزارتخانه در دهه ۶۰ در استان گیلان بوده و هویت او توسط چند تن از زندانیان سیاسی زندان رودسر تایید شده است.
کیومرث کیایی ویشکی متولد روستای «اشکور» از توابع واجارگاه، شهر کوچکی در بخش «کلاچای» شهرستان رودسر است. منابعی که ایرانوایر موفق به گفتگو با آنها شده میگویند «کیایی ویشکی» در بازجویی و شکنجه مستقیم حداقل ۳۰۰ تن از زندانیان سیاسی این استان در دهه ۶۰ نقش داشته، کسانی که به اشکال مختلف موفق به شناسایی او شدهاند.
افرادی که هویت این مقام اطلاعاتی را تایید کردهاند، به دلایل امنیتی مایل به افشای هویت خود نیستند. یکی از زندانیان سابق دهه ۶۰ در رودسر میگوید: «در این منطقه دو نفر بازجو بودند، یکی اسمش «حسن سالدیده» بود و یکی هم این آقا. سالدیده البته مدت کمی آنجا بود و منتقل شد به ارومیه، شنیدم آنجا رییس اداره اطلاعات شد. این اواخر هم دچار یکسری اختلالات روانی شد و دیگر از سرنوشتش خبری ندارم.»
او که ۹ ماه از مدت زندانش را در سلول انفرادی زندان رودسر بوده میگوید: «آن موقع این زندان حدود ۳۰۰ زندانی داشت. ۶۰ نفر زن و بقیه مرد. آقای کیائی بازجو بود. همه چشمبند داشتیم. او را نمیدیدیم. درهای سلول انفرادی سوراخهای ریزی داشت. یا سوراخ کلید. از آنجا میشد چهره بازجو را که در راهرو قدم میزد، دید. او کفشی میپوشید که پاشنهاش صدا میداد. او را که دیدم، شناختم. اهل منطقه ما بود. خیلی از زندانیان دیگر نمیشناختند، چون از شهرهای دیگر به آنجا آورده میشدند. صدایش را کاملا میشناختم. خودش فکر میکرد چون ما چشمبند داریم، نمیشناسیمش.»
به گفته این فرد مطلع، کیومرث کیایی، اواخر دهه ۶۰ ابتدا به اداره اطلاعات مازندران و مدتی بعد برای ماموریت به کردستان منتقل شد.
یکی دیگر از زندانیان سیاسی که توسط کیومرث کیایی شکنجه و بازجویی شده از عادتها و روش بازجویی او حرف میزند: «یکی از کارهایش این بود که با دستمالکاغذی دست ما را میگرفت؛ مثلا اگر میخواست ما را به گوشه دیگری منتقل کند، میگفت دستمالکاغذی بپیچم، چون شما نجس هستید. تکیه کلامش این بود. بعد دست ما را میگرفت و میبرد آن طرف. موقعی که زیر ضربات شلاقش، ناله میکردیم؛ میگفت: «خفه شو، دارم تو را آماده میکنم برای شکنجه آن دنیا. این تازه اولش است، کجاشو دیدی.»
به گفته این زندانی سیاسی، بیشتر عادت داشته بازجوییها را ساعت ۳ نیمهشب شروع کند: «روش او این بود که اگر میخواست کسی را بازجویی کند، قبل از آن زندانی را حداقل یک ساعت پشت در به انتظار نگه میداشت تا صدای نفر قبلی را که داشتند با کابل میزدند و فریادهای او را بشنود. کسی که پشت در ایستاده بود، خودش را از لحاظ روانی میباخت.»
یکی دیگر از زندانیانی که با کیومرث کیایی در زندان مواجه شده بود از میزان سواد و اطلاعات کیومرث کیایی و عدم اطلاعات کافی او در زمینههایی که بازجویی میکرد صحبت میکند: «من مقالهای نوشته بودم که بین دانشجویان آن روزها دستبهدست چرخیده بود. مقالهام درباره نظرات ماکس یمر (Max Jammer) بود. اینها ماکس یمر را با کارل مارکس اشتباه گرفته بودند! از مقاله چیزهای ضدمذهبی درآورده بودند و جرم مرا نوشته بودند همکاری.»
او میگوید همراه ۹ نفر دیگر به دادگاه برده شده: «حاکم شرع شهر ما آیتالله «سید احمد قتیلزاد» بود. او از بندرانزلی راه میافتاد و شهر به شهر حکم میداد تا برسد به شهر ما نیمهشب بود. مرا در یک دقیقه و نیم محاکمه کردند. توی دادگاه یک نفر مسلح بود و یک نفر هم اظهارات را مینوشت. به من گفتند پدرسوخته کمونیست زنازاده! تو دانشجویان مردم را کمونیست میکنی؟ من دیدم از کیومرث کیایی تا اینجا با یک دایرهالمعارف جهل طرف هستم. گفتم: حاجآقا این ماکس یمر است و مارکس نیست! گفت: خفه شو، به من یاد میدی؟ کیایی و قتیلزاد هیچکدام تفاوت «مارکس» و «ماکس» را نمیدانستند. تصورم این بود حکم نمیگیرم. ولی بعد از یک هفته، کیایی آمد و گفت فلانی! چهار سال.»
این زندانی سابق در مورد علت مرگ کیومرث کیایی ویشکی میگوید: «خودشان میگویند، سرطان داشته و هنگام عمل جراحی دیگر بهوش نیامده؛ اما بیشتر مردم، میگویند به خاطر کروناست. فعلا شرایط بهگونهای نیست که بتوانیم علت دقیق مرگش را متوجه شویم. ولی از اهالی شنیدم که او را روی ویلچر دیده بودند.»
او درباره فعالیتهای این بازجوی دهه ۶۰ در سالهای اخیر میگوید: «رفته بود تهران. بازنشست شده بود. ۷-۸ سال گذشته من او را ندیدم. در تهران هم به فعالیت اقتصادی مشغول بود. یکبار هم در رودسر در یک مجلس ختم باهم مواجه شدیم. مرا شناخت و خطاب به من گفت: انگار دیگه آدم شدی!»
او از شرایط زندانیان در زمانی که تحت بازجویی بودند و وضعیت اسفبار بهداشت و نظافت میگوید: «در ایامی که او بازجوی زندان بود، ۳۵ نفر از ما در یک اتاق بودیم. همه بیماری پوستی گال گرفته بودیم. ۸ ماه حمام نرفته بودیم. دستشویی روزی ۳ بار بود. یک ظرف هم در اتاق بود که همه در آن ادرار کنند. صبح که اجازه داشتیم برویم دستشویی. همان موقع ظرف را خالی میکردیم.»
یکی از مشهورترین زندانیانی که بشدت مورد شکنجه و آزار و اذیت کیومرث کیایی قرار گرفت، «شهباز شهبازی» از هواداران مصدق و بازداشتشدگان کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ است. او پس از انقلاب بهواسطه تحصیلاتش بهعنوان معاون استاندار گیلان انتخاب شد. منبع مطلعی که با ایرانوایر گفتگو کرده است درباره او میگوید: «آقای شهبازی، سابقه زندان پیش از انقلاب هم داشت. وقتی با این سیستم نتوانست فعالیت کند، استعفا کرد. او را بازداشت و شکنجه کرده بودند. پسرش علی را هم به جرم هواداری مجاهدین بازداشت کردند.»
این منبع مطلع یاد خاطرهای از مواجهه شهبازی و کیایی میافتد: «گفتند یک نماینده از دیوان عالی کشور دارد میآید تا مشکلات را بررسی کند. نماینده «دری نجفآبادی» بود. گفت من آمدهام تا اگر مشکلی در مورد حکم، بلاتکلیفی، غذا و بهداشت و ملاقات هست به من بگویید. کیایی آنجا ایستاده بود. همه سرشان پایین بود. جرات نداشتیم حرف بزنیم. یکمرتبه مرحوم شهبازی بلند شد و گفت: شما اینقدر شعور نداری که میگویی من یک روحانی حقوقدانم! در تمام دنیا ۶ مترمربع برای هر زندانی اختصاص میدهند. تو خودت جای نشستن در این سلول نداری، بیرون نشستهای! این اتاق جای ۷ نفر است ولی ۳۵ نفر اینجا هستند. من پیرمرد ۶۰ ساله با این جوان ۱۷ ساله روی هم میخوابیم این غلط است.»
به گفته این زندانی سیاسی سابق شهبازی به یکی از زندانیان میگوید پایت را نشان بده تا دری نجفآبادی میزان شکنجهای که از سوی کیایی اعمال شده بود را ببیند: «کیایی آنقدر او را با کابل زده بود که پاهایش کاملا شکافته شده بود. او همه را با ذکر دلایل حقوقی گفت. دری نجفآبادی پشتسر هم گفت: چشم، چشم آقا! دیگر چه مشکلی دارید؟ وقتی کسی حرفی نزد، رفت. ولی یک ساعت بعد کیایی آمد مقابل سلول و به شهبازی گفت بیا بیرون. همینکه رفت بیرون، یک سیلی محکم به گوش این پیرمرد زد و با فریاد گفت: «کثافت زنازاده، تو گور ما را میکنی؟ گفتیم خفه شوید تا برایتان یک کاری بکنیم.»
«ایرج مصداقی»، فعال سیاسی مقیم سوئد که مدت دو سال را در زندان قزلحصار با شهباز شهبازی هم بند بوده، میگوید درباره «کیومرث کیایی ویشکی» و هویت بازجوی او اطلاعی ندارد اما روحیه شهبازی را بهخوبی میشناسد: «آقای شهباز شهبازی را با نام کامل شیخ عباسعلی (شهباز) شهبازی میشناسم. دو سال را با او در زندان قزلحصار گذراندم و روحیه شجاع و بدون هراس و ترس او را کاملا تایید میکنم. او در زندان قزلحصار هم به همین شکل مقابل ماموران زندان و دیگر مقامات میایستاد و بدون لکنت با آنها مواجه میشد.»
به گفته او عباسعلی (شهباز) شهبازی در پانزدهسالگی به نجف رفته بود تا دروس حوزه را فرابگیرد اما در بازگشت لباس روحانیت را از تن درآورد و تا پیش از انقلاب به دلیل هواداری از دکتر «محمد مصدق» و نزدیکی به نیروهای ملی چند بار بازداشت و زندانی شد. آقای مصداقی، مرحوم شهبازی را در حوزه همدرس «آیتالله محمدی گیلانی» و «آیتالله محفوظی» معرفی کرد که هر دو از قضات دادگاههای دهه شصت و هممحلی او بودهاند.
آقای مصداقی میگوید: «از او پرسیدم چطور شد معاون سیاسی امنیتی استانداری گیلان را پذیرفتی ولی استاندار نشدی؟ او در جوابم گفت: معاون سیاسی یک پست کاملا اجرایی و دارای قابلیت موثر در میان مقامات دولتی در استان است. درواقع او همهکاره استان است و مقام استاندار یک جایگاه تشریفاتی است.»
این فعال سیاسی مقیم سوئد مرحوم شهبازی را فردی معرفی کرد که در انتخابات مجلس اول برای نمایندگی شرکت کرد و موردحمایت مجاهدین قرار گرفت. این در حالی بود که حزب جمهوری اسلامی به دلیل محبوبیت فراوان آقای شهبازی در گیلان به دنبال جذب او در حزب و اعلام کاندیداتوری او از طرف این حزب بود.
آقای مصداقی بازداشت شیخ عباسعلی شهبازی را به حمایتش از «محمدرضا سعادتی» نسبت داده و میگوید: «او به دلیل دفاع از محمدرضا سعادتی به زندان افتاد. در روز ۲۴آبان۱۳۵۹ دادگاه انقلاب در پی برگزاری ۹ جلسه محاکمه، محمدرضا سعادتی عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق را به جرم جاسوسی برای شوروی به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم کرده بود.»
او درباره وضعیت جسمی مرحوم شهبازی پیش از زندانیشدنش در بعد از انقلاب نقل میکند: «پای راست او ناراحتی داشت و میگفت: در دوره ساواک وقتی ماموران شکنجهاش متوجه این مساله شده بودند، به آن پا کاری نداشتند ولی در دوره جمهوری اسلامی بازجو-شکنجهگرش وقتی این مساله را میفهمد، بیشتر از همه آن پای آسیبدیده را کابل میزدند.» کابلهایی که به گفته دیگر همبندیانش در زندان رودسر، توسط «حاج کیومرث کیایی ویشکی» بر بدن او فرود آمده بودند.
به گفته منابعی که با ایرانوایر گفتوگو کردهاند «شهبازی ۸ سال حکم داشت، اما در جریان اعدامهای سال ۱۳۶۷ او و پسرش علی که بسیار پسر نازنین و محترمی بود؛ پس از بارها جابجایی در زندانهای مختلف، در زندان شهر رشت اعدام شدند.»
زندانیان سیاسی دهه ۶۰ در پایان صحبتهای خود از مرگ کیومرث کیایی ویشکی پیش از آنکه در دادگاهی عادلانه محاکمه و به جنایاتش رسیدگی شود، ابراز تاسف میکنند. ایرج مصداقی هم که بهتازگی به همراه چند تن از فعالان سیاسی موفق به پیگیری پرونده و بازداشت «حمید نوری» از بازجویان دهه شصت در کشور سوئد شده، امیدوار است آمران و عاملان جنایات جمهوری اسلامی، در دادگاهی عادلانه محاکمه شوند.
مطالب مرتبط
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر