او یکی از سورپرایزهای ایران شد. نهمین سهمیه بانوان ایران در المپیک ریو را در حالی بهدست آورد که شش ماه قبل وزیر ورزش و جوانان آب پاکی را روی دست کمیته ملی المپیک ریخته بود. «محمود گودرزی» به «کیومرث هاشمی»، رییس این کمیته گفته بود:«دلیلی ندارد دخترانی که شانس مدال ندارند، به المپیک بروند.»
وزیر ورزش کشور صرف بودجه برای حضور دختران در المپیک برزیل را نوعی اتلاف هزینه میدانست.
«مهسا جاور» حالا یکی از تاریخ سازهای ورزش ایران شده است؛ دختری که در روئینگ دختران موفق شد به فینال A برسد و نهمین سهمیه المپیک را کسب کند. میگوید: «میدانستم اگر بتوانم سهمیه بگیرم، رکورد تاریخ شکسته میشود. شب قبل بعضیها میپرسیدند استرس داری؟ اما واقعاً نداشتم. به تنها چیزی که فکر نمیکردم، همین رکوردشکنیها بود. به خودم میگفتم فقط باید کار خودت را بکنی، تاریخ به درد بعدها میخورد.»
دو رشته ورزشی در ایران برای آماده سازی خود جهت حضور در رقابت های جهانی از امکانات حداقلی هم محروم بودند؛ تیراندازان تیم ملی، تیر برای تمرین نداشتند و قایق رانها از فقر امکانات گله داشتند. مهسا از درد بزرگتر خود در روزهای تمرین حرف میزند: «فدراسیون واقعاً برای ما تلاش میکرد. میدیدیم که بدون پول و با قرض کردن برای ورزشکاران، قایق و پارو میگرفت. اما بزرگ ترین مشکلی که ما داشتیم، نبود یک دریاچه مصنوعی با طول استاندارد بود.»
رقابتهای روئینگ در دریاچهای با طول دوهزار متر برگزار میشود. مهسا میگوید در ایران دریاچهای استاندارد با این طول مسافت وجود ندارد. برای تمرینات هم مجبور بودند به شهرهای اطراف تهران بروند: «جایی که ما تمرین میکردیم، اوایل مشکلات زیادی داشت. خارج از شهر بود و هرروز باید مسافت زیادی را طی میکردیم تا به محل تمرین برسیم. اینترنت وجود نداشت و موبایلها آنتن نمیدادند اما کمکم اوضاع بهتر شد. به ویژه در ماههای آخر واقعاً فدراسیون خیلی تلاش کرد. دو اردوی واقعاً عالی داشتیم. از اوایل بهمن تا اواسط اسفند برای اردو به هلند رفتیم. یک ماه قبل هم اردوی خوبی در کره جنوبی داشتیم. همه چیز ناگهان عوض شد.»
همسر مهسا به عنوان یک قهرمان ورزشی، در ایران کاملاً شناخته شده است. «محسن یوسفی»، قهرمان ووشوی کشور دو سال قبل با مهسا ازدواج کرد. شاید بتوان این دو را پرافتخارترین زوج ورزش ایران دانست. آن ها درمجموع، ۱۸ مدال کشوری، آسیایی و جهانی دارند. مهسا از روزهای دوری از همسر در اردوهای چند ماه اخیر میگوید: «من اردوهای زیادی میرفتم و به سختیها و دوریها عادت کرده بودم. اما اردوی هلند برای من واقعاً سخت بود چون یک ماه و نیم از محسن دور بودم.»
آن ها ساکن زنجان هستند. مهسا میگوید که زندگیشان از راه ورزش تأمین میشود و البته ورزش قهرمانی بهجز در رشتههای فوتبال، والیبال و بسکتبال (آنهم برای ورزشکارانی معدود)، درآمدی قابلتوجه ندارد. دختر المپیکی ایران میگوید: «درآمد؟ کدام درآمد؟ شوخی میکنید؟ ما حتی باشگاههای حرفهای در قایق رانی نداریم. یک بودجه خیلی مختصری هست که از سوی فدراسیون به بازیکنان تیم ملی تعلق میگیرد. میدانید چه قدر؟ آن قدر که فقط بتوانیم به اردوها برویم و خوراکیهای مختصری برای اردو بخریم. واقعاً چیزی برای زندگیمان نمیماند.»
محسن هم درآمد قابلتوجهی از ورزش ندارد. مهسا از حالا، از همین امروز که باید خودش را آماده المپیک بکند، نگران آیندهاش است؛ آیندهای که شاید خیلی زود و با پایان عمر ورزش قهرمانی آن ها از راه برسد: «زندگی خیلی سخت است.»
او بعد آهی طولانی میکشد. شاید نمیخواهد امروزی که رسیدنش به المپیک را جشن گرفته، به فکر روزهایی باشد که چندان برایش خوشایند نیست.
مهسا میگوید: «ما صحبت کردیم، نامه نوشتیم که لااقل به محسن یک شغل دولتی، رسمی یا کاری کارمندی بدهند. هر بار در آستانه رقابتها قول دادند اما خبری نشد. محسن هم کم برای ایران قهرمانی و مدال و افتخار نیاورده. فکر میکنم حق ما دو نفر هست که لااقل یک شغل دولتی داشته باشیم. نمیخواهیم رییس و مدیرعامل یک شرکت باشیم، یک شغل ساده که حداقل درآمد ماهیانه ما را تضمین کند.»
میپرسیم آیا امروز درآمد مشخص ماهیانهای دارند؟ خیلی خلاصه میگوید: «نه! نداریم.»
علاقهای ندارد در مورد میزان درآمد ماهیانه خود و همسرش حرفی بزند. فقط امیدوار است پاداش این صعود به المپیک، بهدست آوردن شغلی ثابت باشد.
دختر المپیکی روئینگ ایران میگوید: «بعضی چیزها در کلام نمیگنجند. ما همیشه استرس داریم. از طرفی هم عاشق ورزش و کشورمان هستیم. نمیخواهیم بهجایی برسیم که بین ورزش، قهرمانی و زندگی، یکی را انتخاب کنیم. ولی مسوولیت زندگی سخت است. من و محسن همیشه داریم به این فکر میکنیم که اگر روزی ورزش از زندگی ما حذف شود، باید چه کار کنیم؟»
مهسا جاور حالا، هم بانوی المپیکی ایران است و هم همسر یک قهرمان. آینده برای او دو قسمت میشود؛ بخشی در زندگی خصوصی که نگرانش است و بخشی هم در ریو که به آن امیدواریهای زیادی دارد. فکر میکند میتواند یکی از شگفتی سازهای ایران در ریو باشد: «ببینید، المپیک هیچ حسابوکتاب مشخصی ندارد. نمیتوانم هیچ قولی بدهم اما مطمئناً دارم به مدال فکر میکنم. این شاید خیلی بلندپروازی عجیبی باشد اما من به خودم میگویم میتوانی.»
مهسا آرزوی ویژهای هم دارد؛ میخواهد در ریو دخترهای ایرانی را سربلند ببیند: «دلم واقعاً روشن است. دوست دارم دخترهای ایران با طلا از المپیک برگردند. گفتم در مورد خودم هیچ قولی نمیدهم اما در مورد دخترهای ایران چرا.»
شاید وقتی مهسا جاور به المپیک رسید، در کنار همسر و خانوادهاش، «افشین فرزام» مربی او خوشحالترین مرد روی زمین بود. برای سرمربی شدن او موانعی طبیعی وجود داشته است؛ یک مربی مرد در کنار تیم دختران ایران. مهسا از زندگی حرفهای کنار افشین فرزام آن قدر راضی هست که میگوید میخواهد حتماً از او تشکر ویژه داشته باشد. میگوید شب قبل از بازیها با حرفهایش، به او آرامش میدهد و در ماههای اخیر از زندگی خود برای دختران قایق ران خرج کرده است: «ما قبلاً مربیان زیادی داشتیم. دختران خارجی هم مربی ما میشدند اما واقعاً کار آقای فرزام متفاوت است.»
مهسا یکی از دخترانی است که زندگی خود را خرج دو عشق کرده است؛ همسر و ورزش. او حالا نگران است که وقتی از ورزش جدا شود، چه گونه میتواند زندگی اقتصادی خود را با همسرش اداره کند. کدام رقیب او در المپیک چنین دغدغههایی دارد؟ دختر المپیکی ایران لبخندی می زند و میگوید: «حتماً شوخی میکنید. محال است آن ها مشکلات اقتصادی ما را داشته باشند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر