«اصرار دارند توبه کند و بگوید مسلمان است اما محمد زیر بار نمیرود و گفته مارکسیست است. ملاقاتی هم برای پدر و مادرش ترتیب دادند تا او را راضی کنند توبه کند و بگوید مسلمان است اما به آنها هم جواب رد داده است. معلوم نیست چرا او را دوباره به پلاک ۱۰۰ بردهاند. نگران جانش هستیم.»
این روایت یکی از بستگان «محمد داوری»، فعال چپی است که برای بار چندم در چند سال اخیر بازداشت شده و برای چندمین بار، سهشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۸، از زندان عمومی شیراز به بازداشتگاه اطلاعات این شهر یا همان «پلاک ۱۰۰» منتقل شده است.
این بازداشت آخر محمد داوری تا کنون چهار ماه طول کشیده است و اکنون خانواده و دوستانش نگران جان او شدهاند.
خبر انتقال دوباره محمد داوری از زندان «عادلآباد» به پلاک ۱۰۰ آنچنان موجب نگرانی خانوادهاش شده است که «فریدون داوری»، پدر محمد را چهارشنبه شب(۹ بهمن) راهی بیمارستان کرد.
محمد داوری، ۲۶ ساله، مهندس سازه و دانشجوی کارشناسی رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد یاسوج، از فعالان چپ شناخته شده استان کهگیلویه و بویراحمد است. او صبح روز ۱۱ مهر ۱۳۹۸، در راه بازگشت از اصفهان به سمت خانهاش در فاز دوم شهر جدید «صدرا» شیراز، در جاده منتهی به مجتمع مسکونی«وحدت بتن»، از سوی نیروهای امنیتی مسلح متوقف میشود. ماموران اطلاعاتی مقابل اتومبیل «پژو» مدل ۴۰۵ او پیچیده و با تهدید اسلحه، او را از اتومبیل پیاده میکنند: «ماموران حکم بازداشت ارایه نمیدهند و از او میخواهند از اتومبیل پیاده شود. محمد مقاومتی نمیکند و آنها هم خشونت نشان نمیدهند. محمد را سوار اتومبیل خودشان کرده و به سمت خانه او در مجتمع وحدت بتن میروند. اتومبیل او را هم ضبط میکنند.»
محمد در یکی از دورههایی که در این چهار ماه در بند عمومی زندان عادلآباد بوده است، در تماسی با خانوادهاش، درباره شیوه بازداشت خود صحبت کرده بود: «برایم عجیب بود چون مقابل مجتمع هم تعداد دیگری مامور ایستاده بودند. به نظرم فکر کرده بودند آپارتمان من خانه تیمی است و به شیوهای که آنها کلید را در انداختند و وارد شدند، گویی انتظار داشتند وارد درگیری مسلحانه شوند. آپارتمان را گشتند و همه کتابهایم که بیش از ۱۶۰ جلد کتاب بود، دستنوشتهها، دو گوشی همراه، لپتاپ و قاب عکسها و خلاصه هرچه وسایل شخصی داشتم را جمع کردند و با من بردند.»
ماموران اطلاعاتی سپس محمد را به بازداشتگاه اطلاعات شیراز که به پلاک ۱۰۰ معروف است، منتقل میکنند اما به او اجازه نمیدهند خبر بازداشت خود را به خانوادهاش بدهد. از صبح پنجشنبه ۱۱ مهر تا ظهر یکشنبه ۱۴ مهر، خانواده محمد و دوستانش دنبال او میگردند: «یکی از موبایلهایش روشن بود اما تماسها را جواب نمیداد و همین ما را بیشتر نگران میکرد. وقتی هم از اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه پرسوجو میکردیم، کسی مسوولیت بازداشت او را بر عهده نمیگرفت. میدانید که اینها از آزار دادن مردم لذت میبرند. وقتی از یافتنش ناامید شده بودیم، محمد به خانه پدرش در یاسوج زنگ زد و خبر داد که از سوی اطلاعات شیراز بازداشت شده است.»
دوشنبه ۱۵ مهر، پس از اینکه محمد خبر بازداشت خود را به خانوادهاش میدهد، ماموران اطلاعات یاسوج به خانه پدری او در همین شهر میریزند و برخی از وسایل شخصی، از جمله همه کتابهای کتابخانه او را با خود میبرند: «محمد عادت داشت هنگام کتاب خواندن، برخی مطالب را هایلایت و زیر و کنار متنها حاشیهنویسی میکرد. شاید علت بردن همه کتابهایش این باشد و میخواهند ربطی بین آن نوشتهها بیابند یا سر از کار و بارش در بیاورند.»
اصرار دارند توبه کند و بگوید مسلمان است اما محمد زیر بار نمیرود و گفته مارکسیست است.
ماموران به پدر و مادر محمد هم توصیه میکنند خبر بازداشت او را رسانهای نکنند: «گفته بودند خبر بازداشت محمد را رسانهای نکنید تا در یک فضای آرام، زودتر بازجویی و تحقیقات از او تمام و اتهام سبکتر به او داده شود و حکم سبکتری بگیرد!»
محمد به خانوادهاش گفته است در بازجوییها، غیر از فشارهای روحی رایج در بازجویی، شکنجه و آزار فیزیکی ندیده است: «محمد مواضع خود را بی پردهپوشی بیان میکند و هر آنچه را هم انجام داده است، میگوید. چون کار تشکیلاتی نمیکند و چیزی برای مخفی کردن ندارد. برای همین اطلاعاتیها هم بهانهای برای شکنجه یا کتک زدن او ندارند.»
قرار بازداشت محمد یک ماهه بوده و پس از این پایان این مدت، اطلاعات شیراز با این بهانه که بخشی از پرونده او زیر نظر اطلاعات یاسوج است و برای محمد دو پرونده گشوده شده است، او را ۱۱ آبان ۱۳۹۸ برای ادامه بازجویی، به ادارهکل اطلاعات کهگیلویه و بویراحمد در یاسوج منتقل کردند.
در یاسوج هم قرار بازداشت یک ماههای برای محمد صادر میشود که او ۱۹ روز از این مدت را در بازداشتگاه ادارهکل اطلاعات زیر بازجویی به سر میبرد: «در همین فاصله که محمد در یاسوج زیر بازجویی بود، برخی از اعضای خانواده و دوستان او و بسیاری از کسانی را که به شکلی با محمد در انجمن شعری، کافهای یا دانشگاه در ارتباط بوده، احضار و از آنها در مورد عقاید، مواضع و رفتارهای محمد بازجویی کردهاند.»
در بازجوییها، موارد مضحکی هم از محمد داوری پرسیدهاند: «مثلا از محمد پرسیدهاند نظرت درباره فیدل کاسترو چیست؟ محمد جواب داده است کاسترو با خامنهای و احمدینژاد ملاقات کرده، باید از آنها بپرسید چه جور آدمی است، من چه میدانم؟»
اطلاعات یاسوج به پدر و مادر محمد گفتهاند ما از او خواستهایم توبه کند و بپذیرد مسلمان است و از مارکسیسم برائت بجوید. گفتهاند قول دادهایم پروندهاش را هم سبک ببندیم و با حکم سبکی هم قضیه حل شود اما این «چموش» زیر بار نمیرود و میخواسته است ما را هم کمونیست کند: «محمد به بازجویش گفته است میدانی پلیس به منافع طبقاتی خود پی نبرده است؟»
پس از ۱۹ روز بازجویی، محمد را اول آذر ۱۳۹۸ به یک اتاق تکنفره در بند قرنطینه زندان عمومی یاسوج منتقل میکنند. او ۱۱ روز را هم آنجا میماند تا قرار یکماه بازداشتش در یاسوج تمام شود: «مامور اطلاعاتی به پدرش که در یاسوج فردی شناخته شده و محترم است، گفته بود محمد مثل ویروس است؛ هرجا برود، عدهای را به تفکرات خودش آلوده میکند. بهتر است در یک سلول تنها باشد و دردسر ما و شما را هم بیشتر نکند.»
در مدتی که محمد داوری در زندان یاسوج بود، امکان تماس تلفنی با خانواده به او داده شد و یک بار هم ماموران امنیتی مادر و پدر او را به ملاقات حضوری محمد برده بودند تا پسرشان را قانع کنند توبهنامه بنویسد: «تلاش پدر و مادر محمد بینتیجه میماند. حتی مادرش گریه میکند اما محمد به آنها میگوید با این رفتارها و اصرارها، من فقط آزار میبینم.»
در همین مدتی که محمد در زندان یاسوج بود، در دیدار با خانوادهاش، خبر میدهد که در بازجوییها، روی مجموعهای از اتهامات تمرکز کردهاند و هرچند هنوز تفهیم اتهام نشده است اما احتمالا برای این موارد دادگاهی خواهد شد: «ارتداد، توهین به روحالله خمینی، تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب، جمعآوری اطلاعات نظامی، عضویت در گروهکهای کمونیستی و توهین به رییسجمهوری.»
پس از پایان قرار بازداشت در یاسوج، محمد داوری را دوباره ۱۱ آذر ۱۳۹۸ به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ شیراز منتقل میکنند. او ۱۰ روز دیگر هم در بازداشتگاه اطلاعات بازجویی و ۲۱ آذر به یکی از بندهای زندان عادلآباد منتقل میشود که زندانیان عقیدتی و سیاسی آنجا نگهداری میشوند. در این بند، «مهدی حاجتی»، عضو زندانی شورای شهر شیراز که چند روزپیش آزاد شد هم حضور داشت.
پدر و مادر محمد داوری در زندان عادلآباد یک بار با او حضوری ملاقات میکنند. محمد خبر میدهد که هنوز در همان وضعیت پیشین است و نه رسما تفهیم اتهام شده است و نه به او درباره پایان بازجویی چیزی گفتهاند: «محمد در این زندان وضعیت بهتری از سابق داشت و هر روز هم به خانوادهاش زنگ میزد.»
اما به طور ناگهانی محمد داوری را سهشنبه هشتم بهمن برای دور تازهای از بازجوییها، دوباره به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ اطلاعات شیراز منتقل میکنند. رسیدن خبر این انتقال به خانواده، موجب بدحال شدن پدر محمد و انتقال او به بیمارستان یاسوج شده است.
هنوز مشخص نیست چه زمانی بازجویی از محمد داوری تمام و به طور قانونی تفهیم اتهام خواهد شد و قرار بازداشت موقت او تا چه زمانی تمدید میشود و این بازداشت اخیر تا چه حد به بازداشتهای پیشین او ربط دارد.
داوری نخستین بار، زمانی که تنها ۲۲ سال سن داشت، به اتهام پارهکردن بنرهای تصویری و یادمان «اکبر هاشمی رفسنجانی» که تازه درگذشته بود، از سوی نیروی انتظامی در یاسوج بازداشت و پس از چند روز، با تراشیدن اجباری سبیلهایش، آزاد شد: «نفوذ پدرش در آزادی او موثر بود. البته کسی هم حاضر نبود به خاطر پاره کردن چند بنر از رفسنجانی که آنجا خیلی هم محبوب نیست، برای یک همشهری خودش داستانی درست کند.»
محمد داوری یک بار دیگر هم ۱۴ اسفند ۱۳۹۶ به دلیل نقشی که در سازماندهی اعتراضات دیهمین سال در شهر دهدشت داشت و انتشار مطالب انتقادآمیز در فضای مجازی درباره نقش سپاه در سقوط پرواز مسافربری تهران-یاسوج، پس از احضار به اطلاعات سپاه، بازداشت شد. بعد در بازپرسی، اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشویش اذهان عمومی» را به او تفهیم و وی را به زندان مرکزی یاسوج منتقل کردند. داوری ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ به قید وثیقه ۵۰ میلیون تومانی و با قرار کفالت، از زندان آزاد شد.
محمد داوری ۱۹ مرداد ۱۳۹۷ هم به علت افشای فساد مالی-اخلاقی گسترده در معاونت علوم پزشکی یاسوج، توسط نیروهای اطلاعات نیروی انتظامی بازداشت شد و تا دوشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۷ در بازداشت ماند. او سپس با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی، تا پایان دادرسی از زندان مرکزی یاسوج آزاد شد.
داوری در دوران بازجویی مورد ضرب و شتم شدید در ناحیه شکم و قفسه سینه قرار گرفته و ۲۹ مرداد در زندان دچار استفراغ خونی شده بود. اما شکایتش بابت وحشیگری اطلاعات نیروی انتظامی بینتیجه ماند. مرداد ۱۳۹۷ این پرونده با صدور قرار منع تعقیب، بسته شد.
اما این بار وضعیت فرق میکند و خانواده محمد به طور جدی نگران حکم ارتداد او هستند: «در حالیکه از تنظیم توبهنامه از سوی محمد ناامید شدهاند، در حال تهیه استشهادی محلی دال بر سابقه نمازخوانی و دینداری محمد هستند تا به این طریق اگر اتهام ارتداد به صورت رسمی متوجه محمد شد، به این طریق سابقه ایمان فرزندشان را به قاضی نشان دهند.»
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر