یکشنبه علاوه بر تهران، در شهرهای سنندج، بابل، شیراز، یزد، مشهد، اهواز، اصفهان، تبریز، گرگان، کرمانشاه، شاهرود، آمل، قزوین، سمنان، زنجان، اراک، کرمان و دامغان هم تجمعهای اعتراضی برگزار شد.
در برخی از این شهرها، ماموران امنیتی برای پراکنده کردن معترضان بهسوی آنان گاز اشکآور شلیک کردند، در برخی شهرها از گلولههای ساچمهای و پلاستیک و پینتبال استفاده کردند، در مواردی معترضان را بازداشت کردند، تقریبا در همه شهرها با باتوم معترضان را زدند و دستکم در یک نقطه از تهران با گلولههای جنگی سه زن جوان معترض را مجروح کردند.
یزد؛ حتی اجازه ندادند در سکوت شمع روشن کنند
یکشنبه ۲۲ دی، ۲ زن و ۵ مرد در گوشهای از میدان باغ ملی (میدان آزادی) مقابل بنای کوچکی جمع میشوند و تصاویر قربانیان هواپیمای مسافربری را به دیوار چسبانده و چند شمعی مقابل آن روشن میکنند: «کلا ۷ نفر بودیم، خانمی نسبتا مسن هم میان ما بود، حدود شصت سالی سن داشت. یکی از ما که تصاویر قربانیان را با خود آورده بود در سکوت و درحالیکه اشک میریخت، تصاویر را یکبهیک به دیوار میزد. تازه میخواستیم شمعها را روشن کنیم که یک مامور لباس شخصی بیسیم به دست عربده زنان آمد. شمعها را زیر پا له کرد و لگد زد. همه عکسها را پاره کرد و سر ما فریاد زد که اینجا چه کار میکنید؟»
یکی از خانمها میگوید: «ما که هیچکاری نکردیم، هیچ شعاری هم نمیدهیم، چند دقیقه دیگه هم از اینجا میرویم. بعد بقیه هم هرکدام چند کلمه حرف زدیم؛ مامور امنیتی بیسیم زد که بیایند ما را ببرند. ترسیدیم و از آنجا فرار کردیم.»
«لیلا» میگوید با آن برخورد متوجه شده است که مساله این نیست چگونه میخواهی عزاداری کنی: «مساله این بود که آنها نمیخواهند هیچ کاری بکنی جز آنچه خودشان میخواهند. رفتم ماسک خریدم چون قبلش فکر نمیکردم به آن نیاز داشته باشم و به سمت مسجد جامع یزد رفتم. وقتی رسیدم، شلوغ شده بود ولی همه داشتند برمیگشتند. میگفتند اسپری فلفل زدند و نگذاشتند شمع روشن کنند.»
لیلا میگوید کمی جلوتر ماموران امنیتی با دادوفریاد تلاش میکردند مردمی را که تعدادشان داشت بیشتر میشد متفرق کنند: «وقتی مردم سر کوچه مسجد جامع رسیدند، خودبهخود دو دسته شدند. یک سری رفتن سمت امیرچخماق که من هم با آنها بودم، یک سری هم به مسیر مقابل آن رفتند. از اینجا بود که شعارها شروع شد. صد نفری شعارها را تکرار میکردند. بیشتر آنها هم دانشجو و زن بودند.»
لیلا میگوید شعارها همان شعارهای شهرهای دیگر بود: «کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل رو ستایش کنیم. ننگ ما ننگ ما سپاه الدنگ ما. مرگ بر دیکتاتور. نخبه ما رو کشتن آخوند بهجاش گذاشتن. یزدیهای باغیرت حمایت حمایت. بازاری باغیرت حمایت حمایت.»
این شعارها از مسیر مسجد جامع تا امیرچخماق سر داده شد: «در تمام طول مسیر تا جایی که من میدیدم پنج یا شیش نفر از آدمایی که توی پیادهرو ایستاده بودند با ما همراه شدند و شعار دادند. وقتی به امیرچخماق رسیدیم بعضیها از گروه جدا شدند و رفتند.»
یک سری هم به سمت سنگ قبر شهدایی رفتند که در محوطه مجموعه امیرچخماق دفن شدهاند، خواستند آنجا شمع روشن کنند: «اینجا دیگر تعداد ما خیلی کم بود. حداکثر سی تا چهل نفر بودیم و هیچکس هم شعار نمیداد. شمعها را روشن کردیم، یک عکس گرفتم و چند ثانیه هم فیلم گرفتم که یک نفر فریاد زد فرار کنید. تعدادی مامور یگانویژه موتورسوار و تعدادی هم پیاده با سپرهای شیشهای کاملا بیسروصدا تا فاصلهی بیستمتری ما رسیده بودند.»
لیلا میگوید دیده است که در شلوغیهای مقابل مسجد جامع، ماموران پسر جوانی را گرفتند و مردم تلاش داشتند او را نجات دهند هرچند او نمیداند آیا او از دست ماموران رهایی یافته است یا بازداشت شده است.
کرمان؛ مردم شعار میدادند مرگ بر این ولایت، این همه سال جنایت
حدود ساعت ۶ تعدادی از زنان و مردان در میدان آزادی اول خیابان جمهوری جمع شدند تا به یاد جانباختگان هواپیمای مسافربری شمع روشن کنند. پس از روشن کردن شمعها، سروکله نیروی انتظامی پیدا میشود و با لگد کردن شمعها از جمعی نزدیک به ۷۰ نفره حاضر میخواهند متفرق شوند.
«حسین»، یکی از حاضران در این جمع میگوید این جمع آزرده و خشمگین مانده بودند چه واکنشی به «وحشیگری» ماموران انتظامی نشان دهند: «اما خیلی طول نکشید که ماموران یگانویژه ضد شورش هم رسیدند. با توپوتشر و زدن اسپری فلفل در صورتهایمان جمعیت را تهدید کردند و ما پراکنده شدیم اما دوباره در ابتدای جمهوری جمع شدیم. حالا ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفری میشدیم و اکثرا هم به نظر میرسید دهه هفتادی هستیم.»
حسین میگوید در طرف مقابل نزدیک به ۵۰ نیروی یگانویژه و تقریبا ۳۰ مامور و افسر نیروی انتظامی برای برخورد و ممانعت از تجمع سوگواران آماده بودند. معترضان خشمگین از برخورد نابهجا پلیس شروع به شعار دادن کردند: «شعارها شبیه سایر شهرهای کشور بود مثل این همه سال جنایت مرگ بر این ولایت و فرمانده کل قوا استعفا استعفا. شعارها اصل نظام را هدف قرار داده بود.»
به گفته حسین جمعیت پس از مدتی به سمت چهارراه امامجمعه به راه میافتد: «میخواستیم مقابل منزل امامجمعه شعار بدهیم اما ضد شورش مقابل ما را سد کردند و از پشتسر هم ماموران انتظامی راه را بسته بودند؛ اما به هر شکلی بود حدود ساعت ۸ شب مقابل منزل امامجمعه بودیم و آنجا هم شعار زیادی علیه نظام داده شد. ماموران با باتوم عدهای را زدند و من دیدم عدهای هم با اسپری شعارنویسی میکردند.»
معترضان سپس تلاش میکنند به سمت میدان کوثر بروند اما تعداد زیاد نیروهای ضد شورش راه را بر آنان میبندد و تعقیب و گریز مردم و ماموران شروع میشود: «نیروهای بسیجی هم با ماسکهای سفید به شکل جمعیت اعتراضی اطراف خیابانهای آزادی و کوچهها پرسه میزند و ناگفته نماند که لباس شخصیهای اطلاعات یا سپاه نمیدانم کدام ارگان بودند بین جمعیت بودند و افرادی را شناسایی میکردند و دنبالش میرفتند. من خودم یکی را دیدم که لباس شخصیها گرفتند و بهزور در یک پراید سفید انداختند و با خودشان بردند.»
بابل؛ تعداد زیادی را بازداشت کردند
یکشنبه حدود ساعت ۶ تجمع اعتراضی در میدان باغ فردوس بابل شروع شد. مردم معترض ابتدا با خواندن سرود شروع کردند تا جمعیت بیشتری به آنها بپیوندد. به گفته «تینا» در ابتدا تعداد کمی یگانویژه در محل حضور داشتهاند: «نیروی انتظامی اوضاع را در کنترل داشت، اما کم کم لباس شخصیها زیاد شدند و در مقابل جمعیت مردم هم افزایش یافت و شعار دادن هم شروع شد. شعارهایی مثل ۱۵۰۰ نفر کشته آبان ما و مرگ بر دروغگو.»
یگانویژه برای سرکوب مردم معترض به سمت آنها حرکت میکند و موفق میشود درنهایت مردم را دو تیکه کرده و گروهی سمت چپ میدان و گروهی سمت راست میدان رانده میشوند: «مردم شعار میدادند نترسین نترسین ما همه باهم هستیم، نیروی انتظامی خجالت خجالت و قصد ترک میدان را نداشتند و با یگانویژه درگیر شدند.»
به گفته تینا، وقتی نیروهای یگانویژه تلاش میکردند کسی را بازداشت کنند، سایر معترضان مداخله کرده و تلاش میکردند مانع بازداشت شوند و در چندین مورد هم موفق شدند مانع بازداشت افراد شوند: «درگیری تا مدتی ادامه یافت و تعدادی از معترضان هم از یگانویژه کتک زیادی خوردند. در ادامه یگانویژه خیابان و پیادهرو را بست تا کسی عبور نکند. مدرم شعار میدادند: کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل رو ستایش کنیم، ۱۵۰۰ نفر کشته آبان ما، ننگ ما ننگ ما رهبر الدنگ ما.»
تینا میگوید تعقیبوگریز با ماموران در میدان همچنان ادامه داشت؛ اما بخشی از معترضان همچون او در ادامه اعتراض به سمت دانشگاه رفتند و در مسیر شعار میدادند: «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر و بترسین بترسین ما همه باهم هستیم، سپاه جنایت میکنه رهبر حمایت میکنه یا نخبههامونو کشتن بهجاش آخوند گذاشتن و این همه سال جنایت مرگ بر این ولایت.»
به گفته تینا کمکم نیروهای یگانویژه به مقابل دانشگاه هم میرسند و مردم تصمیم میگیرند از خیابان اصلی بهطرف حمزه راه بیفتند: «مردم شعار میدادند نترسین نترسین ما همه باهم هستیم. اینجا فرمانده نیروها دستور حمله به مردم را داد. ماموران خیابان و پیادهرو را بستند تا کسی رد نشود و پس از چند بار حمله موجب شدند جمعیت پراکنده شود. اینجا تعدادی را هم بازداشت کردند اما من نمیدانم چند نفر بودند تنها میتوانم بگویم بازداشتیها کم نبودند. تجمع بابل حدود ساعت ده تمام شد.»
بندرعباس؛ اجازه ندارید حتی شمع روشن کنید
ساعت ۶:۳۰ دقیقه روز یکشنبه ۲ ۲ دیماه ۱۵ نفر در بندرعباس برای روشن کردن شمع به یاد جانباختگان در پارک غدیر این شهر جمع میشوند سه مرد و ۱۲ زن. ماموران امنیتی که تقریبا ۲۰ نفر بودند اجازه نمیدهند این ۱۵ نفر جایی بنشینند و شمعها را برای جانباختگان روشن کنند و وقتی با پرسش و اعتراض این ۱۵ نفر مواجه میشوند، سه مرد این جمع را بازداشت میکنند. این سه نفر بامداد دوشنبه آزاد شدند.
سنندج؛
در سنندج روز یکشنبه ۲۲ دیماه، دستکم یازده نفر از معترضان بازداشت شدند.
رشت؛
۸ نفر از معترضان در میدان شهرداری رشت بازداشت شدند.
کرمانشاه؛
دستکم سه دانشجو در جریان تجمع در دانشگاه رازی بازداشت شدند.
تبریز؛
در تجمع دانشجویان دانشگاه تبریز ۱۰ نفر بازداشت میشوند که هویت سه نفر از آن اعلام شده است؛ «کیوان انبری، محمد سفیدجامه و نیما احمدیانپور.»
برای حفظ امنیت مصاحبه شوندگان در این گزارش از نامهای مستعار استفاده شده است.
مطالب مرتبط:
روز دوم اعتراضات دی ۱۳۹۸، تهران؛ دیکتاتور سپاهی، داعش ما شمایی!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر