پدرام قائمی – شهروندخبرنگار
خبرگزاری «فارس» وابسته به سپاه پاسداران به نقل از سید «رضا صلاحی امیری»، رییس کمیته ملی المپیک ایران نوشته است: «جای تاسف دارد که مربیان خارجی، دغدغه هواداران را ندارند.» او گفته که «این مربیان تنها به دنبال مطالبات ارزی خود هستند. این رفتار، شایسته مردم بزرگ ایران نیست.»
جملات صالحی امیری را حفظ کنید و گوشهای نگه دارید. حالا به سراغ خاطرات «عبدالله شهبازی»، مورخ حکومتی و معاصر جمهوری اسلامی برویم. مردی که تاریخ را آنطور که حاکمیت از او بخواهد تفسیر میکند، اما گاهی در بازگویی خاطرات، گافهایی اطلاعاتی میدهد.
بر اساس ادعای عبدالله شهبازی، فردی با نام «عباد» در وزارت اطلاعات دولت «محمد خاتمی» برای او نقل کرده بود که در سالهای ریاستجمهوری خاتمی، وزارت اطلاعات موفق میشود تعدادی از اعضای یک باند را در استان آذربایجان شرقی شناسایی و بازداشت کند.
در آن سالها، فردی به نام سید «رضا فلاح»، دستیار ویژه عباد در وزارت اطلاعات بود. درعینحال، حضور پررنگ او در آذربایجان و کردستان در دهه ۶۰ خورشیدی بهعنوان نیروی شناسایی دلیلی شد برای اینکه او ماموریت شناسایی، بازداشت و انتقال آنها به تهران را برعهده بگیرد. در تاریخ شفاهی منتسب به عبدالله شهبازی آمده است که بازداشتشدهها را در تابوت خواباندند، درهای تابوت را میخ کوبیدند و بعد از راه آستارا به تهران فرستادند. تمامی بازداشتشدگان در راه براثر خفگی کشته شده بودند.
ابتدا باید به یاد آورد که «عباد» نام مستعار «علی ربیعی»، وزیر کار سابق و سخنگوی کنونی دولت «حسن روحانی» است؛ اما سید رضا فلاح کیست؟
این سخنرانی یازدهم آبان ۱۳۹۵ «سید احسان قاضیزاده هاشمی»، نماینده مردم فریمان در مجلس دهم شورای اسلامی است: «برادر سید رضا فلاح؛ بله، این اسم مستعار شما است. ما در این مملکت دست سربازان گمنامی را که برای امنیت مردم تلاش کنند، میبوسیم؛ مخصوصا اگر قصد ورود به حوزههای دیگر، ازجمله فرهنگ را نداشته باشند. آیا سربازیِ گمنام امام زمان باعث خجالت شما بوده که آن را در سوابق خود ننوشتید و از نمایندگان مجلس پنهان میکنید؟»
رضا صالحی امیری یا همان سید رضا فلاح، رییس کنونی کمیته ملی المپیک ایران است. او یکی از مهمترین چهرههایی بود که «حسن روحانی» تلاش کرد او را به هر قیمتی در دولت خود جای دهد.
ابتدا برای وزارت ورزش و جوانان انتخاب شد؛ اما ۲۴مرداد۱۳۹۲ از مجلس شورای اسلامی برای تصدی پست وزارت ورزش و جوانان رأی اعتماد نگرفت. بااینحال دو روز بعد یعنی از ۲۶مرداد۱۳۹۲ با حکم حسن روحانی به پست سرپرستی وزارت ورزش و جوانان رسید. او همان زمان بدنه وزارت ورزش را مهندسی کرد. یکی از بازماندههای دوران حضورش، «مازیار ناظمی» رییس روابط عمومی وزارت ورزش و جوانان است.
در دولت حسن روحانی او به ریاست «سازمان اسناد و کتابخانه ملی» و سپس به وزارت ارشاد ایران رسید. اما ۲۵دی۱۳۹۶ بدون آنکه نیازی به رای اعتماد نمایندگان مجلس داشته باشد، این بار بدون رایگیری و فقط با قیام حاضران در جلسه انتخابات کمیته ملی المپیک، بهعنوان رییس کمیته ملی المپیک ایران انتخاب شد. نه رقیبی داشت و نه حتی مخالفی.
بهاینترتیب یکی از امنیتیترین چهرههای ایران بر مسند قدرت نهادی نشست که از نظر کمیته بینالمللی المپیک (IOC) باید بهصورت مستقل و دور از دست سیاسیون اداره شود.
در زندگینامه صالحی امیری تردیدهایی جدی وجود دارد. بهصورت نمونه، در زندگینامهای که در سایت «جماران» از او منتشر شده، تناقضهایی آشکار به زمین میخورد. صالحی امیری متولد سال ۱۳۴۰ در شهر «امیرکلا» بابل معرفی شده است. اما گفتهشده که او بلافاصله پس از آغاز جنگ ایران و عراق به جبهه رفت و درعینحال همزمان در دانشگاه تهران در رشته «علوم سیاسی» مشغول به تحصیل شد؛ یعنی هم در جبهه جنوبی و غربی ایران مبارزه کرده و هم در دانشگاه تهران علوم سیاسی خوانده است؛ همینجا میخوانیم که او پس از پایان جنگ به مدرک فوقلیسانس رسید و بعد در رشته مدیریت برای دکترا ادامه تحصیل داد. زندگی او جالبتر میشود وقتی بدانیم در سالهای پایانی جنگ، به عضویت کمیته اجتماعی شورای عالی امنیت ملی هم درآمده بود.
پس دوباره میشماریم؛ جنگ، تحصیل در دانشگاه و فعالیتهای امنیتی.
اگر بپذیریم که یک نفر موفق شود طی هشت سال همزمان در این سه میدان مبارزه کند و پیروز شود، پس میتوان بهسادگی هم پذیرفت که طی سالهای بعد به مدارجی مانند عضویت در هیاترییسه مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری، مدیرکلی اطلاعات استان خوزستان، معاونت بررسیهای استراتژیک وزارت اطلاعات، عضویت در هیات امنای موسسه مطالعات راهبردی، ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی و مشاور «حسن روحانی» برسد.
رضا صالحی امیری، یکی از شاخصترین چهرههای موردنظر «حسن روحانی» برای نشستن بر راس قدرت ورزش ایران بود. وقتی در وزارت ورزش رای نیاورد، او را بهگونهای به کمیته ملی المپیک ایران فرستاد که حتی کسی جرات مبارزه با او را نداشته باشد. او بدون رقیب به ریاست این نهاد والای ورزش ایران رسید.
با این حال او کمحرف است. صحبت نمیکند و زمانی هم که لب به سخن میگشاید، جملاتی میگوید که خاص و ناب و منحصر به شخص اوست. کلمه به کلمهاش بار امنیتی دارد؛ مثلا وقتی مجلس شورای اسلامی و در مواجهه با «شهلا بیات»، نماینده ساوه که به او گفته بود: «در برنامه شما چیزی جز کلیگویی ندیدم. شما کمترین شناختی از مقوله ورزش ندارید.» با لحنی برافروخته گفت: «جریانی میخواهد من را بزند که اگر زبان باز کنم، آبروی این افراد میرود.»
او بار دیگر هم منتقدانش که به سابقه اطلاعاتیاش اشاره میکردند گفت: «من شب و روزم را صرف مبارزه با ضدانقلاب کردم، اما امروز باید در مقابل این سابقه پاسخگو باشم. یا درک نمیکنند چه میگویند یا میدانند و آب به آسیاب دشمن میریزند.»
شهریور امسال، پس از آنکه «ماریوس ویزر»، رییس فدراسیون جهانی جودو ادعا کرد «سعید مولایی» از بیم بازگشت به ایران به آلمان سفر کرده است، رضا صالحی امیری وارد معرکه شد. او خطاب به «توماس باخ»، رییس کمیته بینالمللی المپیک نوشت: «هیچ تهدیدی متوجه شخص وی و خانوادهاش نبوده و نمیباشد و ضمانت مینمایم که همچون یک قهرمان در ایران با آغوشی باز مورد استقبال قرار خواهد گرفت.»
صالحی امیری این واکنش را پس از آن نشان داد که سعید مولایی به دلیل فاشگویی در مورد دخالت سیاست در ورزش و فشار وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک ایران برای مبارزه نکردن با رقبای اسراییلی، از بازگشت به ایران ترس داشت. صالحی امیری، رفتار و گفتار فدراسیون جهانی جودو را «فتنهانگیز» نامید. لقبی که البته در ادبیات امنیتی ایران آشنا به نظر میرسد.
رییس کمیته ملی المپیک ایران از عدم بازگشت مربیان خارجی مانند «آندرهآ استراماچونی» ابراز ناراحتی کرده است. شاید او میاندیشد که اکنون لازم است «عباد» و «سید رضا فلاح»، استراماچونی را به همان روش قدیمی بازگردانند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر