لحظاتی قبل عبدالرضا قنبری، معلم، مترجم و شاعر زندانی با اتمام دوره محکومیت از زندان آزاد شد.آنچه در این سالها بر سر عبدالرضا قنبری آمده، آنقدر عجیب است که شاید باور کردنش سخت باشد اما این قصه تراژیک، واقعیت یکی از معلمان ایران در دوره معاصر است که توسط نزدیکانش روایت شده است.
«عبدالرضا قنبری»، معلم، مترجم، منتقد و شاعری است که تا پیش از محبوس شدن در زندان «رجاییشهر»، ساکن تهران بوده است. معلمی که در جریان اعتراضات پس از انتخابات پرمناقشه ریاستجمهوری در سال ۱۳۸۸، بازداشت شد. عبدالرضا قنبری، متولد خرداد سال ۱۳۴۵ در روستای «چمازکتی» از توابع شهرستان قائمشهر در استان مازندران است. او در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده و ۱۴ سال بهعنوان معلم و مدرس در مدارس و دانشگاههای پیام نور و آزاد به تدریس مشغول بوده است.
عبدالرضا قنبری چرا دستگیر شد؟
یک منبع مطلع و نزدیک به عبدالرضا قنبری که به دلایل امنیتی نمیخواهد نامش فاش شود در گفتگو با ایرانوایر ماجرای دستگیری این معلم را اینگونه روایت میکند: «در روزهای پرالتهاب اعتراضات مردمی در سال ۱۳۸۸، یک روز که در حال رفتن به خانه بوده فرد ناشناسی - که به گفته نهادهای امنیتی از یک شبکه تلویزیونی فارسی در خارج از کشور است - با تلفن او تماس گرفته و از او درباره اوضاع شهر میپرسد که آنجا چه خبر است؟ قنبری در پاسخ وی میگوید: «اینجا شلوغ است و عدهای جمع شدهاند.» این تماس تلفنی کمتر از ده ثانیه طول کشیده اما همین ده ثانیه هزاران رنج و مصیبت و شکنجه برای این معلم و خانوادهاش به دنبال داشته است. به گفته این منبع مطلع، فردای آن روز عبدالرضا قنبری برای نشان دادن حسن نیت خود، بیآنکه کسی از موضوع تماس تلفنی خبردار شده باشد، شخصا به حراست آموزشوپرورش محل خدمت خود رفته و موضوع تماس دهثانیهای را صادقانه بیان میکند: «عبدالرضا قنبری در ۱۴دی۱۳۸۸ در پاکدشت ورامین و در مدرسه محل تدریسش، برابر چشمان دانشآموزانی که بسیار دوستش داشتند، دستگیر شد. بدون اینکه حتی اجازه بدهند، بازداشت خود را به خانوادهاش اطلاع بدهد. ماموران امنیتی او را به بازداشتگاه و سلول انفرادی منتقل کرده و بازجوییهای طولانیمدت او شروع شد. با پایان بازجوییها هم او را به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند.»
دادگاه اول عبدالرضا قنبری بهمن ۱۳۸۸ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «صلواتی» برگزار شد. به گفته منبع نزدیک به این معلم زندانی کل زمان دادگاه چند دقیقه بوده است. قاضی صلواتی او را بدون طی کمترین موازین آیین دادرسی و حقوقی، به «اعدام» محکوم کرد.
اتهام او «محاربه از طریق ارتباط با گروههای معاند» به دلیل «داشتن ایمیلهای مشکوک» و «ارتباط با یکی از رسانههای تلویزیونی خارج از کشور» عنوان شد. این حکم در زمانی کمتر از یک ماه در شعبه ۳۶ تجدیدنظر به ریاست قاضی زرگر تایید شد.
عبدالرضا قنبری چهار سال پس از آن روز را زیر سایه سنگین حکم اعدام در زندان ماند. به گفته منبع مطلعی که با ایرانوایر گفتگو کرده است هیچکدام از کنشگران مدنی یا اصلاحطلبانی که بیشترین اعتراضات را به نتیجه انتخابات داشتند و نه حتی فعالان صنفی معلمان درصدد حمایت از او برنیامدند: «تنها به یک دلیل که برای خودشان ظاهرا موجه بود. میگفتند این «حکم اعدام» با وجود ناعادلانه بودن چنان دست و پای دفاع را از فعالان صنفی و مدنی گرفته که راهی برای ورود نمیتوانیم پیدا کنیم. چون ممکن است، خودمان به اتهامات ناروا متهم شویم.»
با تنها ماندن عبدالرضا قنبری در بین فعالان سیاسی و اجتماعی، همسرش «سکینه حبیبی» با وجود داشتن دو فرزند که یکی در دبستان و دیگری در دبیرستان مشغول تحصیل بود، یکتنه برای لغو این حکم ناعادلانه وارد میدان شود. خانم حبیبی سرانجام پس از چهار سال دوندگی توانست با اعمال ماده ۱۸ حکم اعدام او را نزد قضات دیوان عالی کشور برده تا رای «خلاف شرع» بودن آن را از آنها بگیرد.
پرونده او به شعبه همعرض سپرده شد تا دوباره بررسی شود. این بار عبدالرضا قنبری در شعبه ۱ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «احمدزاده» محاکمه شد. قاضی «احمدزاده» در دادگاه او را به ۱۵ سال زندان و تبعید به برازجان محکوم کرد. این حکم بار دیگر به دادگاه تجدیدنظر فرستاده شد و نهایتا به ده سال زندان کاهش یافت. این در حالی است که گذراندن دوران محکومیت در تبعید همچنان برای او پابرجا بود.
منبع مطلعی که درباره این معلم زندانی با ایرانوایر گفتگو کرده است میگوید: «عبدالرضا یک سال را در زندان برازجان گذراند. در طول این یک سال، کتابخانه زندان برازجان را آنچنان رونقی بخشید که کسی باور نمیکند. او با رفتار و کردارش بر زندانیان این زندان که عمدتا جرایم غیرسیاسی داشتند و در زمره زندانیان هنجارشکن و خطرناک بودند، چنان تاثیری گذاشته بود که وقتی پس از یک سال قاضی تجدیدنظر، دستور انتقال او به زندان رجاییشهر را صادر کرد، اغلب همبندیهایش گریه میکردند.»
در تاریخ ۲۶اسفند۱۳۹۴ قضات شعبه ۱۵ دیوان عالی کشور رای به «توقف اجرای حکم» او دادند. این معلم فرهیخته پس از گذراندن شش سال و چند ماه حبس از زندان رجاییشهر آزاد شد؛ اما این پایان قصه پر غصه زندگی او نیست.
این معلم و مدرس دانشگاه که در زمان بازداشت خود، دانشجوی دکترای ادبیات بود؛ به دلیل زندانی شدن فرصت ادامه تحصیل را هم از دست داده بود. از شغل معلمی و تدریس که به آن عشق میورزید اخراج شده و حقوقش هم قطع شده بود.
بازداشت دوباره عبدالرضا قنبری با شکایت دادستان
دوران آزادی عبدالرضا قنبری دیری نپایید. اردیبهشت ۱۳۹۵، پرونده او یکبار دیگر با شکایت دادستانی به جریان افتاد و برای بررسی مجدد به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب و نزد قاضی مقیسه فرستاده شد. به گفته یکی از فعالان صنفی که با ایرانوایر گفتگو کرده: «اردیبهشت ۱۳۹۵ قاضی مقیسه در دادگاه یکبار دیگر برای او پانزده سال حکم صادر کرد؛ یعنی روزگار از نو!» دادستانی به توقف اجرای حکم او توسط دیوان عالی کشور اعتراض کرده و حکم تازه نیز بار دیگر به دیوان عالی کشور ارسال و در شهریور ۱۳۹۵ عینا تایید شد؛ اما جهت اجرا به اجرای احکام ارسال نشد. یکی از فعالان کانون صنفی معلمان در خصوص چرایی اجرای حکم عجیبوغریب این معلم زندانی میگوید: «یک سال پس از صدور حکم دوباره ۱۵ سال زندان برای عبدالرضا، پلیس امنیت بدون هیچ اخطار یا احضاریهای در سحرگاه ۵مهر۱۳۹۷ درحالیکه او در منزل نبود، برای دستگیری وی به خانهاش یورش بردند. آنها حتی گزارش بازداشت خود را از پیش نوشته و در آن قید کرده بودند که "متهم را در مخفیگاهش دستگیر کردهاند".»
سه روز بعد، آقای قنبری به همراه وکیلش برای اطلاع از اینکه آیا حکم صادرشده برای او به اجرای احکام رفته یا نه؟! به زندان اوین مراجعه کردند: «در کمال تعجب، مسوولان زندان با غیرقانونی دانستن حضور ماموران پلیس امنیت در منزل وی به او میگویند که آنها یک «گروه موازی» هستند. خودشان به آقای قنبری میگویند ده روزی از دسترس آنها دور باشد. ده روز بعد به زندان مراجعه کند. چراکه حکم او برای اجرا به آنها ابلاغ نشده است.»
در طول ده روزی که عبدالرضا به توصیه مقامات زندان در سفر بوده، این گروه موازی دو مرتبه دیگر به منزل او مراجعه میکنند. صبح روز ۲۱مهر۱۳۹۷ او شخصا و مطابق قراری که با مسوولان داشته به زندان اوین مراجعه کرده و به بند ۸ زندان اوین منتقل میشود تا وضعیت نهاییاش روشن شود.
«هجده روز بعد در ۱۱آبان۱۳۹۷، درحالیکه عبدالرضا قنبری در زندان اوین است، بار دیگر ماموران پلیس امنیت برای دستگیری او به منزلش مراجعه میکنند. در این مراجعه هرچقدر همسرش به آنها میگوید او از ۱۸ روز قبل به بند ۸ زندان اوین منتقل شده است باز درخواست خود را تکرار میکنند و خانوادهاش را تحتفشار میگذارند که محل اختفای او را افشا کنند.»
هشت روز بعد، در تاریخ ۱۹آبان۱۳۹۷، حکم انتقال او از اوین به زندان رجاییشهر ابلاغ میشود. بدون آنکه هیچ دلیل مشخصی برای این انتقال ناگهانی ارائه شده باشد، او را ابتدا به قرنطینه زندان رجاییشهر و سپس به بند ۱۰ این زندان منتقل کردند.
یک منبع دیگر نزدیک به خانواده عبدالرضا قنبری میگوید: «آقای قنبری در اعتراض به این اقدام از لحظه انتقال به رجاییشهر به اعتصاب غذا دست زد. او اعلام کرده بود تا بازگشت به اوین، دست از اعتصاب غذا نمیکشد. این اتفاق در حالی رخ داده بود که عبدالرضا در زندان برازجان به ناراحتی شدید گوارشی مبتلا شده بود و اعتصاب غذا برایش خطرات جدی داشت.»
عبدالرضا قنبری در دوران کوتاه آزادی دهها مقاله ادبی در نشریات معتبر کشور منتشر کرده است. این معلم و منتقد از سوی «محمد شمس لنگرودی» از اساتید برجسته ادبیات ایران با عنوان «چهرهای جدی در نقد ادبی» معرفی شده است.
ترانهای از وی با عنوان «مثل ماهی» که در ایام زندان سروده شده، توسط یکی از همکاران او و با مجوز رسمی دفتر شعر و موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از طریق موسسه فرهنگی- هنری چهارباغ بانگ منتشر شده است.
نمایشنامه «غریبهای در قونیه» و کتاب «مار مرد» پژوهش و بازخوانی داستان کاوه نخستین جنبش مردمی ایرانیان، از آثار این معلم هستند. «دوستت دارم و بقیه خودش میآید» ترجمه اشعار نزار قبانی، شاعر عرب و «کندوکاوهای ادبی» که توسط انتشارات آرون با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد منتشر شده است، از تالیفات او در زمان آزادی کوتاهمدت از زندان است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر