در پی انتشار گزارشهای «ایرانوایر» درباره پناهجویانی که در مسیر قاچاق انسان قرار دارند و همچنین انتشار فراخوانی برای اطلاعرسانی درباره پناهجویان گمشده در این مسیر، تماسهای مختلفی با ما برقرار شد. خانوادههای مختلفی با ارسال عکس و مشخصات عزیزانشان، برای یافتن آنها اقدام کردهاند. در این مجموعه، با انتشار روایتهای خانوادهها، مشخصات و عکسهای پناهجویان، سعی داریم ردی از آنها بیابیم.
هفده سال شده که هیچ خبری از او ندارند. آخرین تماس «مهدی» با خانوادهاش ۳۰بهمن۱۳۸۱ بود. در تماس تلفنی گفت: «امشب با قایق به یونان میرویم.» و تمام. پدرش سه سال بعد از چشمانتظاری دق کرد و مادرش که با چندین بیماری دستبهگریبان است، هنوز در انتظار خبری از فرزندش روزگار میگذراند.
مهدی در ایران بعد از آنکه تحصیلاتش را در دوره دبیرستان متوقف کرد، کنار پدرش به مشاغل آزاد پرداخت. ازدواج کرد و فرزندش، دختری است که حالا ۲۰ ساله شده. همسر سابقش هنوز باور ندارد که خانواده از مهدی بیخبر هستند. وقتی مهدی عزم کرد که از ایران برود، ۲۷ سال داشت. در ایران یکی از دوستانش به او گفت میتواند پاسپورت بگیرد و قانونی به ترکیه برود. در ترکیه هم شخصی به نام «قزاق» را به او معرفی کردند تا با پرداخت مبلغی پول، او را سوار بر قایق به یونان برساند. در آن زمان، مهدی مقصد مشخصی نداشت و قدمبهقدم، از ایران دور میشد تا بتواند به کشوری برسد که در آن، مشکلات اقتصادیاش را جبران کند و خانوادهاش را به آیندهای بهتر برساند.
اما از همان ۳۰ بهمن هفده سال پیش تاکنون هیچ خبری از او نیست. خانوادهاش به پلیس بینالملل یا همان اینترپل مراجعه کردند و برای او پروندهای تشکیل دادند؛ اما بازهم خبری از مهدی نشد. این بیخبری آنقدر ادامه پیدا کرد که پدرش دق کرد، همسرش غیابی جدا شد و مادرش چشمانتظار ماند. حالا برادرش «میثم» همچنان امیدوارم است و به دنبال او میگردد.
به روایت میثم که در آن زمان ۱۹ سال داشت، پدرشان حتی به ترکیه رفت تا مطمئن شود که پسرش در سلامت به سر میبرد: «برای همین هم دق کرد. مدام به این فکر میکرد که با دستان خودم پسرم را فرستادم و رفت. وگرنه هیچ مشکل جسمانی نداشت. در آن زمان نه تلفنهای هوشمند بود و نه شبکههای اجتماعی. از همان شب دیگر هیچ خبری نداریم.»
پلیس اینترپل یک ماه بعد از گم شدن مهدی با پدر او تماس میگیرد که جنازهای پیدا شده و ممکن است فرزند آنها باشد. پدر مهدی بار سفر بست و به ترکیه رفت: «همه زندگیمان گریه شده بود. پدرم رفت تا جنازه را شناسایی کند؛ اما مهدی نبود.»
دانستههای میثم که هفده سال است به دنبال برادرش میگردد، در حد خاطراتی است که از آن زمان به یادش مانده و اتفاقاتی که طی این مدت افتاده است. به گفته او، مهدی با سه نفر دیگر در گروهی از مسافران بودند که همزمان راهی شدند. «ابوذر بلالی»، «محمدرضا یعقوبزاده» که دایی ابوذر بلالی است و «رحمان بالشزر.»
در همان ماههای اول که نگرانی خانوادهها از گم شدن این چهار مسافر شدت داشت، اتفاقی افتاد که حالا میثم میگوید اگر قرار باشد به معجزه باور داشته باشد، این اتفاق میتواند نمونهای از آن باشد: «مهدی اسامی ابوذر و محمدرضا را گفته بود. میدانستیم که با آنها همسفر بوده است. چند ماهی از گم شدن آنها گذشته بود که مادرم در اتوبوس نام «رحمان بالشزر» را شنید که چندین بار سعی کرده بود از ترکیه خارج شود اما هر بار بازداشت و دیپورت شده بود. از خانوادههای دیگر پیگیری کردیم و متوجه شدیم که او هم با گروهی بوده که برادرم قرار بود همراهشان باشد. مادر ابوذر هم دو سال پیش درگذشت، بدون آنکه خبری از فرزندش به او برسد.»
سالها چشمانتظاری اما آنها را ناامید نکرده است. میثم همچنان اطلاعات برادرش را در سر دارد و پازلهای گمشدن او را دنبال میکند تا بلکه فقط یک خبر از مهدی به آنها برسد: «یکبار هم خواهرم که خارج از ایران زندگی میکند، در فیسبوک نام مهدی را جستوجو کرده بود. چندین حساب کاربری پیدا کرد که یکی از آنها به اسم مهدی بود اما عکس نداشت. برایش پیغام داد که «مهدی بابا مرد.» اما آن حساب کاربری بدون آنکه پاسخی بدهد، صفحه فیسبوکش را پاک کرد. اگر اشتباه بود که میتوانست یک پیغام بدهد. اما صفحه را از بین برد.»
خانواده مهدی آخرین محل سکونت او را هم میدانند. مهدی قرار بود از ازمیر به سمت یونان برود و برای همین در خانه فردی به نام «گلشنابی» زندگی میکرد که مسافران را گرد هم جمع کرده بود. اما بعد از گم شدن مهدی و همراهانش نه «قزاق» و نه «گلشنابی» به تماسهای آنها پاسخی ندادند و حتی شماره تلفنها از دسترس خارج شد.
میثم مشخصات برادرش را چنین میگوید: «مهدی بابایی توسکی، متولد ۳۰شهریور۱۳۵۴ در تهران معادل با ۲۱سپتامبر۱۹۷۵. قد ۱۷۸. رنگ چشم قهوهای. رنگ مو مشکی. گروه خونی +AB»
«برادرم بعد از گرفتن پاسپورت به ترکیه رفت. مدتی ماند و برگشت که با خودش پول ببرد. پدرم هم با او رفت تا شرایط را ببیند و مذاکرات را پیگیری کند. برادرم ماند و پدرم برگشت. حالا هم که پدرم درگذشته و نمیتوانیم اطلاعات بیشتری به دست آوریم. پدرم درونگرا بود و جزییات را نمیگفت. من هم بچه بودم. پدرم در توانیر مشغول به کار بود و دوستی داشت که در ترانزیت اتوبوس به استانبول کار میکرد. از او کمک خواسته بودیم تا شاید «قزاق» و «گلشنابی» را پیدا کنیم. اما او هم هرچه تماس گرفته بود، پاسخی دریافت نکرده بود. حتی نمیدانیم که چقدر برای این سفر پول پرداخت کرده بود. فقط به یاد دارم در آخرین تماس گفته بود «اکیپ تغییر کرد» و حتی نمیدانیم آیا قاچاقبرش عوض شده بود یا مسافران دیگر.»
میثم برادرش را انسانی «نترس» توصیف میکند که غریق نجات بود و شناگری ماهر. برای همین است که احتمال غرق شدن مهدی در دریا برای خانوادهاش دور از واقعیت به نظر میرسد: «حتی بعید میدانیم نخواسته باشد با ما ارتباطی بگیرد. سرد و درونگرا نبود. شخصیتش بسیاری احساساتی و خانوادهدوست بود. هرچند انسانها در طول زمان تغییر میکنند.»
عکسی که میثم از مهدی برایمان ارسال کرده، آخرین عکسی است که این مسافر از خود به جای گذاشته است، آنهم برای گرفتن پاسپورتی بود که سرنوشت او را تغییر داد. سرنوشتی که حالا بزرگترین سوال این خانواده است و میثم، همچنان به دنبال پاسخی برای آن میگردد: «ما در رابطه با برادرم هر احتمالی را در نظر گرفتیم. اگر خبری از برادرم به شما رسید، ما را هم در جریان بگذارید.»
«ایرانوایر» از تمامی مخاطبان و پناهجویان میخواهد که اگر اطلاعی از این افراد دارند، از طریق راههای ارتباطی زیر به ما خبر دهند. همچنین اگر پناهجوی گمشدهای دارید، میتوانید از همین طریق ما را در جریان بگذارید تا با اطلاعرسانی درباره آنها، خبری از سرنوشتشان به دست آوریم.
آدرس ایمیل: info@iranwire.com
آدرس تلگرام: @shomairanwire
شما هم میتوانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسوولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کردهاند و یا مرتکب خلاف شدهاند شکایت دارید، لطفا شکایتهای خود را با بخش حقوقی ایرانوایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: info@iranwire.com
مطالب مرتبط:
پناهجویان گمشده؛ یک مادر و دختر؛ سیما گشتگانی و ستایش گودرزی
پناهجویان گمشده؛ امیر و حسین فیروز زاده به همراه امید دهقان
پناهجویان گمشده؛ یاسر بهبهانی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر