مروارید شیبانی، شهروند خبرنگار، لواسان
«علیرضا»، در یک عطر فروشی حوالی اقدسیه کار میکند و خانهشان هفتحوض نارمک است و هرروز برای رفتن به سرکار و برگشتن به منزل از مترو استفاده میکند. او در این مورد میگوید: «راستش هیچوقت مشکلی با مترو نداشتم و چون ترافیک ندارد و هزینه رفتوآمدش معقول است همیشه از رفتوآمد باهاش استقبال هم میکردم. موقع رفتن به سرکار از کانالهای تلگرام اخبار رو میخوانم تا برسم. موقع برگشتن هم با هندزفری موسیقی گوش میدم. اما بعد از داستان گران شدن بنزین دیگر غیرقابلتحمل شده است، چه صبحها موقع رفتن چه شب وقت برگشتن باید حداقل دو قطار بیاید و برود تا شاید بتوانم بهزور سوار شوم.»
«سهیل»، دستفروش است و سابقه ده سال دستفروشی در مترو را دارد میگوید: «خیلی در این چند هفته کار سختتر شده است. من در هر فصل بسته به اینکه چه چیزی با قیمت مناسب بتوانم بخرم یک محصول میفروشم. مثلا الان از اول مهر مسدودکننده دریچه کولر میفروشم. یک رول کامل که قابلیت پوشاندن سه دریچه کولر را دارد ۱۰هزار تومان میفروشم. یک کیسه ۵۰ تایی صبح برمیدارم و هر وقت تمام بشود به خانه برمیگردم. تو این چند وقته به دلیل شلوغی مترو اصلا در بیشتر زمانها امکان تبلیغ و معرفی کارم را ندارم برای همین روزی بیست تا هم نفروختم تا دو سه روز به دلیل فشار جمعیت سه چهار رول هم خراب و غیرقابل استفاده شد.»
«مهدی»، در یک داروخانه در میدان ونک کار میکند و به قول خودش نسخهپیچ است او میگوید: «منزل ما سیدخندان است. من هرروز یک کورس تاکسی سوار میشدم و صبحها حدود نیم ساعت و غروب بیست دقیقه توی راه بودم. اما توی این یکی دو هفته نهتنها ۳۰ تا ۴۰ دقیقه منتظر ماشین هستم، دستآخر هم ماشینهای شخصی میآیند و کرایه ۳ هزارتومانی، ۴ هزار تومان کرایه میگیرند. من هم توان ایستادن بیشتر ندارم سوار همانها میشوم.»
«علیرضا قنادان»، مدیرعامل سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی تهران در این رابطه گفت: «ما برای تاکسیها سهمیهای در نظر گرفتیم و تلاش کردیم بهای تمامشده برای هزینههای سوخت برای این صنف ثابت بماند اما فکر میکنم نیاز به بازنگری داشته باشد. درهرحال تا زمانی که از سمت تاکسیرانی مبلغ جدید به تاکسیداران اعلام نشده است افزایش نرخ کرایه توسط خود آنها غیرقانونی است.»
«سمیرا»، یک زن تنها است و با دختر ۱۲ سالهاش رزا زندگی میکند و مسوولیت مالی خانه بر دوش اوست. او در یکی از شرکتهای تاکسی اینترنتی کار میکند. او در مورد کارش اینطور توضیح میدهد و میگوید: «قبل از این داستان گرانی بنزین من صبحها دخترم را به مدرسه میبردم و بعدازآن هم با ماشین مشغول کار میشدم تا ساعت ۲ که رزا را از مدرسه بردارم. حدودا صد تا صد و پنجاه هزار تومان کار میکردم و زندگیمان میگذشت. نمیگویم خیلی راحت بودیم اما خدا رو شکر محتاج کسی هم نبودیم. از وقتی بنزین گران شده من رزا را از مدرسه به خانه میبرم و دوباره در خیابان مشغول به کار میشوم تا ۷-۸ شب اما راستش بازم دخلوخرجمان جور درنمیآید و انگار هرچی بیشتر کار میکنم عقبتر میافتم. ازیکطرف در روز حدود ۵۰ هزار تومان پول بنزین میدهم، از طرف دیگر ماشینی که روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت کار میکند هرروز یک مشکلی دارد یک روز لنتش تمام میشود یک روز روغنش باید تعویض شود و یک روز صفحه کلاچش تمام میشود. بیشتر از اینکه عصبانی باشم هنوز بعد از دو هفته شوک هستم.»
«رویا»، ناخنکار است و در یک آرایشگاه به قول خودش خفن در خیابان فرشته تهران مشغول است و منزلش شهرک ژاندارمری است. او ۳۵ سال دارد گواهینامه نگرفته است و هرروز با تاکسی اینترنتی به محل کارش میرود و برمیگردد. او میگوید: «۱۶هزار تومان میدادم میرفتم و ۱۸هزار تومان میدادم برمیگشتم. الان صبحها بعد از ۴۵ دقیقه معطلی ۲۴هزار تومان میدهم برای رفتن به محل کارم و غروب اگر شانس بیاورم و ماشین گیر بیاید ۳۵هزار تومان کرایه برگشتم به منزل است. جالب اینجاس که مشتریهایم نصف شدهاند.»
فرد دیگری که با او در مورد گرانی بنزین صحبت میکنم «زینب» است که ۳۰ سال دارد و دانشجوی مقطع فوقلیسانس است. او معتقد است که گرانی بنزین کار اشتباهی نبوده و در درازمدت به نفع مردم است: «بنزین در ایران هنوز هم نسبت به همه جای دنیا بسیار ارزان است. این اتفاقاتی هم که در حملونقل عمومی و نظم شهری رخ میدهد کاملا طبیعی است. درهرحال تا سقف شکافتن به طرحی نو درانداختن تبدیل شود زمان و هزینه باید کرد ولی من مطمئنم که درنهایت به نفع مردم خواهد بود. همین استفاده کمتر از خودروی تکسرنشین که دولت به ۱۰۰ شکل مختلف از مردم درخواست کرد و فایده نداشت شاید بالاخره اجرایی شد. شاید آلودگی هوای تهران برطرف شد. شاید ترافیک کمتر شد.»
شایدهای زینب تمام نشده که «علی» پسر دانشجویی که کنارم ایستاده وارد بحث میشود و رو به او میگوید: «ما که نمیتوانیم قیمت بنزین را با اروپا مقایسه کنیم اما دستمزدهایمان را با ونزوئلا. ضمن اینکه حداقل باید برای گرانی بنزین هم اول زیرساختهایی مثل وسایل حملونقل عمومی را درست میکردند. من در خیابان تخت طاووس کار میکنم و منزلمان آریاشهر است. این چند وقت واقعا نفس کشیدن در مترو سخت شده. تا ساعت نه و ده شب که مردم به خانهها برسند متروها واقعا جای سوزن انداختن ندارند.» او بعد از چند ثانیه سکوت میگوید: «کاری کردند که کسی جرات اعتراض هم ندارد. توی صفهای طولانی میایستند. مثل صف نفت روزهای جنگ، صف کوپن. مردم ایران زندگی با هر صفی را تجربه کردهاند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر