«با رسیدن به بیمارستان؛ دماغ، گوش و دهان حسن خونریزی داشت و حالت تشنج میگیرد و چند دقیقه بعد فوت میکند. در خبرهای رسمی علت مرگ او عارضه مغزی ذکر شده است اما خب خانواده و دوستانش معتقدند حسن به مرگ طبیعی نمرده است.»
درگذشت «حسن حیدری»، شاعر معترض عرب در اهواز اعتراضات چشمگیری در این شهر به دنبال داشت. علاقهمندان به این شاعر جوان با این باور که او به مرگ طبیعی نمرده است شامگاه یکشنبه ۱۹ و روز دوشنبه ۲۰ آبان برای نشان دادن اعتراض خود به خیابانها آمدند. همزمان با عزاداری اعتراضی جمعی کثیر از دوستداران شاعر و اجرای یزله (گونهای از شعر و نغمه ریتمیک که هم در شادی و هم در سوگ کاربرد دارد) در کوی شکاره کوت عبدالله، با تغییر زمان خاکسپاری حسن حیدری از ظهر به ۱۰ صبح از سوی نیروهای امنیتی و گمراه کردن مردمی که خود را برای ظهر آماده کرده بودند، خاکسپاری او تنها با حضور جمع اندکی از اعضا خانواده و دوستانش انجام شد.
«رضا نجفی مهر»، مدیرکل امنیتی و انتظامی استانداری خوزستان ضمن تاکید بر طبیعی بودن مرگ حسن حیدری، اعتراضی بودن حضور مردم را رد کرده و مدعی شده بود که دوستداران این شاعر معروف اهواز تنها برای تسلیت گفتن و شرکت در مراسم عزاداری او در منطقه تجمع کردهاند و موضوع امنیتی نیست.
معترضان اما میگویند اگر موضوع امنیتی نیست و حسن واقعا به خاطر عارضه مغزی فوت کرده است چرا اجازه ندادهاند پیکر او کالبدشکافی شود؟ چرا ساعت خاکسپاری او را بدون اطلاع به مردمی که خواهان شرکت در آن بودند، تغییر دادند و کاری کردند که بیحضور مردم به خاک سپرده شود؟
همزمان، کانال تلگرام «عصر جنوب» به نقل از فرمانده پلیس خوزستان نوشته است عدهای از حاضران در مراسم ترحیم حسن حیدری بازداشت شدهاند. کسانی که به نوشته این کانال خبری، «با سنگ پرانی به یکی از بانکهای این شهرستان و به آتش کشیدن چند حلقه لاستیک، موجب اخلال در عبور و مرور شدند.»
یوسف السرخی، نویسنده و فعال عرب میگوید «عباس سحاکی»، از معروفترین خوانندههای سیاسی عرب در ایران که چندین بار هم در ۱۵ ساله اخیر بازداشت شده است یکی از این بازداشتیهای روز دوشنبه است که نه اهل سنگپراکنی است و نه هیچ خشونت دیگری: «آقای سحاکی، نخستین بار در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۴ به نامه «محمد ابطحی» بازداشت شد. بعدتر هم بارها به خاطر خواندن شعرهای شاعران عرب در مراسم مختلف از جمله جشنهای عربی، احضار و بازداشت شده است. دوشنبه، ۲۰ آبان، آقای سحاکی دوباره به بهانه شرکت در اعتراضات به مرگ حسن حیدری در محله کوت عبدالله بازداشت شده است.»
حسن حیدری، ۲۷ ساله، به خاطر شعرهای شعبی (اشعاری که به زبان عامیانه مشکلات، علایق و رویاهای مردم را روایت میکنند) در میان عربهای خوزستان چهرهای شناخته شده بود. حسن اشعارش را در مراسم مذهبی، فاتحهخوانیهای سنتی، جشنها و عروسیها میخواند و مخاطبان زیادی داشت.
دو برادر بزرگتر حسن، سابقه بازداشت دارند. حسین حیدری که او هم شاعری شناخته شده در محافل ادبی و مردمی عربهای اهواز است چند سال پیش، مدتی کوتاه به خاطر فعالیتهای هویتطلبانه بازداشت و پس از مدتی آزاد شد. فعالیتهای هویتطلبانه در معنای تلاش برای حفظ، گسترش و ارتقای جایگاه اجتماعی،سیاسی ممیزههای هویتی،فرهنگی خلق عرب از طریق تضمین حقوق زبانی، فرهنگی و سیاسی آنان به شیوههای ممکن و مقدور است.
عباس برادر بزرگتر هم، سال گذشته پس از حادثه حمله به رژه نیروهای نظامی در اهواز مدتی بازداشت شد اما بعدا بدون ایراد هیچ اتهامی آزاد شد.
حسن حیدری در ۷ سال اخیر شعرهای بسیاری سروده بود اما تاکنون دفتر شعری از آثار او منتشر نشده است. به گفته یوسف السرخی، عدم انتشار آثار حسن را هم باید در چارچوب سیاستهای کلی سانسور و ممیزی بر آثار ادبیات مستقل و ادبیات مقاومت تحلیل کرد که انتشار آثار شعرا و نویسندگان عرب را در سالهای اخیر عملا غیرممکن ساخته است و هم به خصوصیت شعرهای حسن برگرداند: «شعرهای شعبی عموما، اشعار شفاهی عامیانه هستند که به نقل سینه به سینه و مشاعرهها وابسته هستند و دوام و تاثیرگذاری آنان بیش از آن که ناشی از نشر کاغذی باشد به قدرت شاعر در نقل شعرها و استقبالی است که جامعه مخاطبان معاصر شاعر از شعر او میکنند.»
اما آنچنان که یوسف السرخی میگوید برخلاف رویه معمول در بیشتر مناطق ایران، در اهواز خبری از انجمنهای ادبی شاعران عرب نیست: «انجمنهای شعر و مراسم رسمی برای شاعران عرب محدود به شعرهای مذهبی و ولایتمدارانه است. برای این نوع اشعار، هم انجمن هست و هم سمینار و شب شعر و همایش شاعرانه. شعرهای شعبی را شاعران معمولا در مراسم مذهبی، جشنها، عروسیها و فاتحه خوانیها میخوانند. اصولا دعوت شاعران برای شعرخوانی در اینگونه مراسم در میان عربها در ایران رسم است و حسن از شاعرانی بود که در این محافل و مراسم بسیار شناخته شده و و محبوب بود.»
اما فارغ از این که شاعر شعرش را کجا میخواند آنچه میتواند رابطه او را با حکومت تعریف کند و در پیامدش حاشیه امنی برای شاعر بسازد و یا او را به زعم مقامات اطلاعاتی به تهدیدی امنیتی بدل کند، شعری است که میخواند. حسن حیدری، ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ چند روز پس از خواندن شعری با نام «یا لیتنا» در یکی از همین محافل سنتی، بازداشت شد و نزدیک به ۴۰ روز زیر بازجویی بود: «این شعر، نقدی جدی و صریح بود به مرجعیت شیعه و ولایت فقیه بود. در مدت بازداشت در انفرادی، خانواده از محل بازداشت حسن اطلاعی نداشتند و تنها حدس میزدند به خاطر آن شعر انتقادی بازداشت شده باشد. بعد از نزدیک به ۴۰ روز، حسن به زندان شیبان منتقل میشود و به خانواده اطلاع می دهند میتوانند با تودیع وثیقه آزادش کنند.»
حسن حیدری در بیش از یکسال گذشته پس از آزادی، چندین بار دیگر به اطلاعات احضار شده و از او بازجویی میشود: «حسن به همان سیاق خودش شعر میگفت و در مراسم مختلف شعرخوانی حاضر بود و به نظر میرسید بازداشت و بازجویی جز اینکه وضعیت عمومی سلامتی او را به تحلیل برده بود در اراده او برای شعرخوانی و سرایش به شیوهای که باور داشت خللی ایجاد نکرده بود. برای همین هم چندین بار دیگر در یک سال گذشته به اطلاعات احضار و بازجویی شد.»
روز یکشنبه ۱۹ آبانماه حوالی ساعت ۵ صبح، همسر حسن حیدری متوجه بدحالی او میشود و با فریاد کمک میخواهد. وقتی آقای حیدری را به بیمارستان میسانند، پزشکان نمیتوانند کار چندانی برای ایشان انجام دهند و جانش را از دست میدهد: «با رسیدن به بیمارستان؛ دماغ، گوش و دهان حسن خونریزی داشت و حالت تشنج میگیرد و چند دقیقه بعد فوت میکند. در خبرهای رسمی علت مرگ او عارضه مغزی ذکر شده است اما خب خانواده و دوستانش معتقدند حسن به مرگ طبیعی نمرده است.»
باتوجه به بیاعتمادی مفرط مردم به دستگاههای دولتی، عملکرد غیرقانونی سرویسهای امنیتی و سابقه تاریک جمهوری اسلامی در حذف مخالفان و منتقدان، مرگ ناگهانی شاعر منتقد ۲۷ ساله، به آسانی و به دلایل روشن میتواند به این گمانه دامن بزند که او نه به مرگ طبیعی که با ترور بیولوژیک جانش را از دست داده است. ترور بیولوژیک یعنی استفاده عامدانه و برنامهریزی شده از ویروسها، باکتریها، سموم یا سایر عوامل مضر برای ایجاد بیماری و در نهایت مرگ انسان یا موجودی که هدف ترور قرار میگیرد.
به گفته آقای السرخی، دوستان و خانواده حسن حیدری میگویند او پس از آزادی وضعیت جسمی مناسبی نداشته و از دردهای نامعلوم شکایت میکرد: «معترضان معتقدند حسن به شیوهای بلندمدت و در نتیجه داروهایی که در دوره بازداشت ۴۰ روزه به او دادهاند بیمار، مسموم و به این شیوه تلخ جانش را از دست داده است. حسن حیدری پیشتر در پیامی واتسآپی هم به یکی از دوستانش نوشته بود که در دوران بازداشت بعد از هربار غذا خوردن یک یا دو روز پشت سرهم به خواب میرفته است، دوستش پاسخ میدهد احتمالا در غذایش داروهایی ریختهاند.»
اما برادر حسن حیدری با انتشار ویدیویی مشکوک بودن مرگ برادر را نادرست دانسته است و از معترضان میخواهد از تیراندازی، برداشتن پرچم و رفتارهای خشونتآمیز پرهیز کنند. به نظر آقای السرخی، حسین که این ویدیو را پر کرده است زیر فشار نهادهای امنیتی ناچار شده است چنین موضعی بگیرد: «این اعتراضات به مرگ مشکوک حسن، واکنشی طبیعی از جانب هویتطلبان عربی است که به حکومت اعتمادی ندارند و شعارهای آنان هم بازتاب دهنده همان مطالباتی است که در شعرهای حسن حیدری هم دیده میشد.»
شاعران شعبی در جامعه عرب محبوبیت و تاثیرگذاری زیادی دارند و مرگ شاعرانی که اشعار انتقادی میسرایند و به عنوان نمادهای مقاومت در ادبیات عرب در ایران شناخته میشوند همیشه با بدگمانی به نهادهای امنیتی به عنوان عامل مرگ آنان همراه میشود.
به نظر آقای السرخی هم، آنچه به گمانه قتل برنامهریزی شده حسن حیدری دامن زده است، یادآوری مرگ یک شاعر معروف عرب دیگر به نام «ستار صیاحی» است که ۷ سال پیش در همین روزها به شیوهای مشابه حسن به شیوه مشکوکی جانش را از دست داد: «ستار صیاحی، معروف به ابوسرور شاعر معروف عرب دیگری است که نیمهشب ۲۱ آبان ۱۳۹۱، بدحال شده و با علائمی شبیه حسن یعنی خونریزی از دماغ و گوش به بیمارستان میرسد و آنجا فوت میشود. آقای صیاحی هم به خاطر شعرهای انتقادیاش، چند بار بازداشت شده بود و آخرین بار هم سه هفته پیش از مرگ، به ستاد خبری احضار شده و به او هشدار داده بودند که اگر دست از سرایش و خواندن شعرهای اعتراضی برندارد، فرزندانش یتیم خواهند شد.»
علت مرگ ستار صیاحی هم آن زمان عارضه مغزی اعلام شد. آقای صیاحی، شاعر «یزلهگو» و حماسهسرای معروفی بود که نه فقط در میان عربهای خوزستان بلکه در جنوب عراق هم شناخته شده بود و علاقهمندان زیادی داشت و اشعارش از سوی خوانندهها در مراسم مختلف خوانده و اجرا میشد. از آقای صیاحی که در زمان مرگ ۳۷ سال داشت قصیدهها و یزلههای (رباعیات حماسی) زیادی به جا مانده است.
در آذر ۱۳۹۰ هم افراد ناشناسی به خانه شاعر عرب دیگری به نام «ناصر جبرزرگانی» هجوم میبرند و او را تا حد مرگ، در برابر چشم فرزندانش شکنجه میکنند. آقای جبرزرگانی در نتیجه آن شکنجهها برای همیشه زمینگیر و فلج میشود.
«شنان»، پسر عمه آقای صیاحی هم، شاعر و حماسهسرای دیگری بود که تقریبا هفت ماه قبل از مرگ ستار صیاحی، شبهنگام وقتی از شب شعری خصوصی به خانه بازمیگشت از سوی اتومبیلی زیر گرفته شد. بامداد روز بعد، مردم پیکر خونین آقای شنان را یافتند.
چند سال پیش از آن هم، ششم فروردین ۱۳۸۷، سه شاعر دیگر؛ «طاهر سلامی»، «عباس جعاوله» و «ناظم هاشمی» در نتیجه تصادف در جاده ماهشهر به آبادان زمانی که از یک شب شعر بازمیگشتند جانشان را از دست دادند. این سه شاعر هم به خاطر شرکت در چند جشنواره شعر عامیانه در عراق بسیار شناخته شده بودند.
شاعر دیگری به نام «ایوب خنافره» هم سال ۱۳۸۵ یک هفته پس از برگزاری شب شعری که ویدیوی آن در یوتیوب منتشر میشود در جاده کوت عبدالله در تصادفی مشکوک کشته شد.
مساله برخورد با فعالان عرب در ایران تنها به شاعران عرب و مرگهای مشکوک آنها هم ختم نمیشود. جدای از بازداشتهای پیشین و تداوم بازداشتهای موردی، تنها در دو سال اخیر پیآمد دو مساله حمله به مراسم رژه نیرویهای نظامی در اهواز در ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ و دیگری سیل در خوزستان در فروردین امسال، دهها نفر بازداشت شدند.
بنا بر آماری که جمعی از فعالان عرب در شبکههای اجتماعی منتشر کردند حدفاصل مهر ۱۳۹۷ تا تیر ۱۳۹۸، بالغ بر ۲۴۰ شهروند عرب به اتهامات گوناگون سیاسی در زندان و یا در بازداشت موقت بودند. به گفته آقای السرخی، این رقم اکنون کاهش یافته است چون بسیار از این بازداشتیها در چند ماه گذشته آزاد شدهاند: «البته هنوز شمار نامعلومی از این بازداشتیهای در زندان سیپان و یا به صورت تبعیدی در زندان همدان نگهداری میشوند بیآنکه تعیین تکلیف شده باشند یا دادگاهی برای آنان برگزار شده باشد.»
یوسف السرخی میگوید که با انکار و سرکوب فعالان عرب و با مرگهای مشکوک شاعران عرب، جنبش اعتراضی عربهای ایران از بین نمیرود: «با هر مرگی، با هر جرقهای، این آتش دوباره سربرمیآورد. راهحل نه در سرکوب، که از جمله در رفع زمینههای واقعی تبعیض، کنار گذاشتن سیاست انکار و ریشهکردن فرهنگ و رفتارهای عربستیزانه در ایران است.»
تصویری از گفتگوی حسن حیدری و دوستش به همراه ترجمه متن:
دوست آقای حیدری: من یک ماه زیر شکنجه بودم، دلیلی برای محکومیت من نداشتند، به زور میخواستند اعتراف کنم.
حسن حیدری: من به یاد نمیآورم چقدر (زیر شکنجه) بودم چون خیلی میخوابیدم، ناهار یا شام میخوردم و بعد از یک یا دو روز بیدار میشدم.
دوست آقای حیدری: شاید در غذا قرص خوابآور بوده است، چون احمد هم میگفت خیلی میخوابید.
حسن حیدری: همه کار میکنند.
مطالب مرتبط:
حضور چشمگیر مردم در مراسم خاک سپاری حسن حیدری، شاعر معترض اهوازی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر