close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

زنان تاثیرگذار ایران؛ گوهر عشقی

۱۴ آبان ۱۳۹۸
مریم دهکردی
خواندن در ۹ دقیقه
تصویری از ستار بهشتی در کنار مادرش پیش از بازداشت در سال 1391
تصویری از ستار بهشتی در کنار مادرش پیش از بازداشت در سال 1391
گوهر عشقی بارها در مبارزات بدون خشونت در کنار چهره‌های مطرح و کنشگران مدنی حاضر بوده ات
گوهر عشقی بارها در مبارزات بدون خشونت در کنار چهره‌های مطرح و کنشگران مدنی حاضر بوده ات

تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره‌ها گره خورده است؛ هر یک خشتی گذاشته‌اند تا سقفی پدیدار شود؛ خشت‌هایی که گاه به قیمت زندگی و جانشان تمام‌شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده‌اند. از سوی دیگر، در تاریخ جهان بسیاری از زنان و مردان دیگر به دلیل استعداد شگرف آن‌ها برای تخریب و نابودی ساخته‌های دیگران، «تأثیرگذار» نام‌گرفته‌اند.
زنان ایرانی، نویسنده برگ‌های بسیاری از کتاب تاریخ ۲۰۰ سال اخیر ما بوده‌اند؛ چه به دلیل تأثیر مثبت بسیاری از آن‌ها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی‌شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه‌های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و چه به دلیل تأثیر بعضی از آن‌ها در تشویق به خشونت، گسترش جهل و جزم‌اندیشی و سوءاستفاده از قدرت مالی و اقتصادی در جهت منافع خود.
مجموعه «زنان تأثیرگذار» «ایران وایر» یک مقدمه است. افرادی که نامشان در این فهرست آمده، نماینده برخی اقشار جامعه هستند که هرروز در ایران و کشورهای دیگر بر زندگی خانواده و اجتماع خود تأثیر می‌گذارند. بدیهی است همان‌طور که اشاره کردیم، همه فعالیت‌ها و یا تمام افراد حاضر در این مجموعه، مورد تأیید «ایران وایر» نیستند اما تأثیرگذاری هیچ‌یک از افراد این لیست را نمی‌شود کتمان کرد.
 این لیست، دومین سری سلسله بیوگرافی‌های زنان تأثیرگذار ایران است که به‌مرور تکمیل می‌شود. از مخاطبان «ایران وایر» درخواست دارمی تا پیشنهادات خویش را برای غنای این مجموعه با ما در میان بگذارند.

***

«به مادرت بگو به‌زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان‌گشادت را نمی‌بندی. می‌گویم کاری انجام نمی‌دهم که لازم به بستن دهانم باشد. می‌گویند وراجی زیاد می‌کنی، می‌گویم چیزی که می‌بینم و می‌شنوم را می‌نویسم، می‌گویند هر کاری بخواهیم می‌کنیم هر رفتاری را انجام می‌دهیم، شما باید خفه شوید و اطلاع‌رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده!»

این جمله‌ها، آخرین حرف‌های «ستار بهشتی» در وبلاگش بود؛ وبلاگی که حاکمیت آنچه در آن نوشته می‌شد را تاب نیاورد و با کشته شدن نویسنده، همان اتفاقی افتاد که در تهدیدها به او گفته بودند.

مادر ستار بهشتی از همان روزی که خبر کشته شدن فرزندش را شنید، سیاه‌پوش شد. او هنوز و در آخرین ویدئوهایی که به مناسبت سالگرد کشته شدن فرزندش منتشر کرده است، لباس سیاه سوگواری به تن دارد.

نامش «گوهر عشقی» است، متولد ۱۳۲۵ در شهر نیشابور است. او به گفته برخی نزدیکانش حتی سواد خواندن و نوشتن ندارد اما پس از کشته شدن فرزند ۳۵ ساله‌اش بر اثر شکنجه در بازداشتگاه، به یکی از بلندترین فریادهای حق‌طلبی در ایران بدل شده است.

زندگی گوهر عشقی سرشار از رنج است. او همسر دوم مردی به نام «سردار بهشتی» بود و حاصل زندگی‌شان چهار فرزند به نام‌های علی‌اصغر، ستار، رحیم و سحر است. گوهر عشقی از پدر ستار بهشتی جدا شده بود و تنها ستار در کنار او زندگی می‌کرد. پس از جدایی از همسرش، ازآنجایی‌که زنی خانه‌دار بود و می‌بایست هزینه‌های زندگی‌اش را تامین کند برای کارگری به خانه‌های مردم می‌رفت و در مقطعی از زندگی ناچار شده بود در یک غسالخانه کار کند.

زندگی سخت و دشوار گوهر عشقی و فرزندش شاید مقدمه‌ای بود بر عدالت‌خواهی‌های ستار. همین رنج‌ها از مادرش، گوهر عشقی هم زنی ساخت که پس از مرگ فرزندش از هیچ تهدید و ارعابی نترسید و علیرغم سن بالا و بیماری، چنان بر سر دادخواهی خون فرزندش ایستاد که امروز به نمادی برای مبارزه با ظلم تبدیل شده است.

ستار بهشتی، فرزند دوم گوهر عشقی بود. متولد ۱۳۵۶ و ۳۵ ساله. او با کارگری روزگار می‌گذراند. دغدغه‌های زیادی داشت. یکی از دوستان ستار درباره او به ایران‌وایر می‌گوید: «من در فضای مجازی ستار را می‌شناختم. از چنین مادری می‌بایست چنین پسری زاده می‌شد. یادم هست ششم اردیبهشت ۱۳۹۱ و چند ماه قبل از کشته شدن ستار، به من خبر داد که نوجوان سیزده‌ساله‌ای از استان گلستان آمده و در بیمارستان شریعتی بستری است. پسرک اسمش فرهاد بود و برای پیوند مغز استخوان نیازمند اهدای پلاکت. قرار گذاشتیم و باهم رفتیم که آزمایش بدهیم و اگر ممکن بود پلاکت اهدا کنیم برای فرهاد. بگذریم که درنهایت هم نتیجه آزمایش منفی بود و از هیچ‌کدام از ما برای فرهاد کاری برنیامد؛ اما در همین قرار دوستانه ستار نگران بود مبادا به من هزینه مالی تحمیل کرده باشد. برای خودش دفترچه بیمه مادرش را آورده بود. دفترچه کسی دیگری را هم برای من آورده بود. از من و فرهاد هم عکسی به یادگار گرفت. از وقتی ستار کشته‌شده، همیشه با دیدن این عکس به یاد او می‌افتم.»

زنان تاثیرگذار ایران؛ گوهر عشقی

عکاس این عکس ستار بهشتی است

 ستار به همراه مادرش در شهرستان رباط‌کریم زندگی می‌کرد. در کوچه‌ای به پهنای یک متر و در خانه‌ای که «محمد نوری‌زاد» آن را این‌گونه توصیف می‌کند: «آنجا خانه نبود یک حداقل فضای ممکن بود به اسم سرپناه.  زیراندازی که فرش و قالی و قالیچه و گلیم و جاجیم نبود. پتو بود. با مختصری وسایل زندگی».

داستان زندگی گوهر عشقی اما از روز شانزدهم آبان ۱۳۹۱ به رنج مضاعفی آغشته شد. درست از لحظه‌ای که ماموران پلیس امنیت به داماد خانواده بهشتی اطلاع دادند ستار در زندان جان باخته است.

خواهر ستار بهشتی آن لحظه را این‌گونه روایت می‌کند: «شوهرم را خواستند و به او گفتند برو مادرش را آماده کن. قبر بخر. فردا بیا جنازه را تحویل بگیر. همین. هیچ‌چیز دیگری نمی‌دانیم. نمی‌دانیم چرا کشتند. اصلا چی شد. نمی‌دانیم چی شد. داداشم سالم از خونه رفت. با پای خودش رفت. همه دیدند که سالم بود. برادرم حتی قرص سردرد نمی‌خورد. سالم سالم بود.» 

از همین لحظه، گوهر عشقی تبدیل به تصویر آشنایی شد که می‌شناسیم. زنی سیاه‌پوش با تصویر فرزند جوان ازدست‌رفته‌اش بر سینه. او به صدای مظلومیت پسر جوانش تبدیل شد و هر جا که توانست به افشاگری دست زد، آن‌چنان‌که ستار می‌خواست و بارها در وبلاگش هدف از نوشتن را افشاگری عنوان کرده بود.

گوهر عشقی در طول سالیان گذشته بارها برای معامله بر سر خون فرزندش احضار شده است. یک‌بار وقتی هنوز زمان زیادی از کشته شدن ستار بهشتی نگذشته بود عده‌ای حکم بازداشت دخترش را نشان دادند و گفتند اگر رضایت‌نامه‌ای را که نشان ‌می‌دهد از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی شکایتی ندارد، امضا نکند دخترش را هم به زندان می‌برند. او به‌ناچار این رضایت‌نامه را امضا کرد اما بلافاصله درباره این اتفاق اطلاع‌رسانی کرد و در گفتگو با دویچه‌وله گفت: «حکم بازداشت دخترم را داشتند، گفتند یا امضا کن یا او را بازداشت می‌کنیم. من هم مجبور شدم. نمی‌خواستم داغ دیگری روی سینه‌ام بماند. مجبور شدم و امضا کردم. نمی‌خواستم دخترم را بازداشت‌ کنند و ببرند. من با تهدید امضا کردم. مدام من را تهدید کردند و من مجبور شدم امضا کنم.» 

در خلال برگزاری مراسم چهلم ستار بهشتی، ماموران امنیتی به خانواده او حمله کردند و همه ازجمله گوهر عشقی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. در جریان این ضرب و شتم گوهر از ناحیه پا، کتف و سر دچار آسیب‌دیدگی شد اما حتی خشونت این اقدام و تهدیدهای پس‌ازاین واقعه او را از موضعش عقب نراند و برعکس باعث شد او بار دیگر به افشاگری دست بزند: «خون فرزند من فروشی نیست و اگر به خواسته ما توجه نکنند، من مقابل دادگاه خودم را خواهم کشت.» 

فروردین ۱۳۹۲، گوهر عشقی با انتشار رنج‌نامه‌ای خطاب به مردم ایران گفت همچنان به دلیل پیگیری‌هایش انواع تهدیدها را تحمل کرده است و با علم به اینکه می‌داند سهمی از عدالت در دستگاه قضا نخواهد داشت اما تا آخر بر سر دادخواهی خون فرزندش ایستاده است: «من به‌عنوان یک مادر، از آن مهم‌تر، به‌عنوان مادر ستار بهشتی، عزم خود را جزم نموده تا به همه دست‌اندرکاران نظامی که ادعای مردمی بودن دارند نشان دهم که از هیچ اتفاقی گریزان نیستم و برای آنچه از آن به آزادگی و عدالت حسین معتقدم تا رسیدگی کامل و عادلانه به پرونده فرزندم، از پای نخواهم نشست. یقینا هستند اجیرشدگانی که به اندک اشاره، این مادر داغ‌دیده را نیز از پای درآوردند و چه گواراست وصال به فرزند دلبندم.» 

مادر ستار بهشتی از هر فرصتی برای زنده نگه‌داشتن نام فرزندش و یادآوری ستمی که در حق او شد، استفاده می‌کرد. سال ۱۳۹۲ و هم‌زمان با روز جهانی کارگر، او این روز را با یاد ستار بهشتی که کارگری گمنام بود به همه کارگران جهان تبریک گفت: «هرچند ستار در کنار من نیست، اما اردیبهشت برای من یادآور خاطره «کارگر زحمتکشی» است که جوانی خود را به‌پای وطنش و مادرش گذاشت. روز مادر و روز کارگر امسال برایم رنگ دیگری به همراه دارد. رنگ حسرت شنیدن صدای ستار. حسرت بودنش و حسرت پرستاری‌اش. افتخار می‌کنم که فرزندم از قشری بود که ستون‌های جامعه‌اند. انسان‌های نیکی که علی‌رغم همه مصائب، تنها سرمایه‌شان داشتن نام یک روز در تقویم است. به‌عنوان مادر ستار و مادر یک کارگر زحمت‌کش، این روز را به همه کارگران سرزمینم تبریک می‌گویم.» 

گوهر عشقی در یکی از سفرهای «کاترین اشتون»، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ایران، دست به اقدام بی‌سابقه‌ای زد. او بی آن‌که مقام سیاسی داشته باشد یا فرد شناخته‌شده‌ای باشد در دیداری که با برخی زنان ایرانی ازجمله «نرگس محمدی» تدارک دیده شده بود، به‌عنوان میهمان حضور پیدا کرد و از کشته شدن فرزندش زیر شکنجه گفت. این اقدام گوهر عشقی خشم مقامات امنیتی و قضایی را در پی داشت و باعث شد خانواده ستار بهشتی بیش‌ازپیش در معرض اتهام و تهدید قرار بگیرند.

مرداد ۱۳۹۳، پس از بارها و بارها رفتن و آمدن گوهر عشقی به دادگاه و دادسرا برای مطالبه حق فرزندش حکم نهایی «اکبر تقی‌زاده»، مامور پلیس فتا و متهم اصلی در پرونده ستار بهشتی منتشر شد. از نظر دادگاه مرگ ستار بهشتی نه قتل عمد که یک سهل‌انگاری از سوی مامور خاطی تلقی شد و حکم صادرشده سه سال حبس، ۷۴ ضربه شلاق و دو سال اعزام و خدمت این مامور به «برازجان» بود.

گوهر عشقی در واکنش به این حکم گفته بود موضوع درگذشتن فرزندش زیر شکنجه قتل عمد است و این رای را قبول ندارد اما به‌هیچ‌وجه هم منظورش این نیست که حکم باید قصاص یا اعدام مامور خاطی باشد: «ما که دلمان نمی‌آید یک مورچه را بکشیم. اگر از‌‌ همان روز اول می‌آمدند و می‌گفتند عذر می‌خواهیم، مامور ما اشتباه کرده، حالا این شما و این مامور ما، به خدا ما اهل این نبودیم که بخواهیم کسی را اعدام کنیم.»

او در تازه‌ترین حضورش در یک مبارزه مدنی بی خشونت یکی از امضاکنندگان بیانیه موسوم به «بیانیه ۱۴ امضایی» است. بیانیه‌ای که در آن چهارده کنشگر داخل ایران، از آیت‌الله «خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی خواسته‌اند از سمت خود کناره‌گیری کند.

گوهر عشقی و ایستادگی او بر حق فرزند ازدست‌رفته‌اش باعث شده است خانه کوچک او به مکانی برای حضور چهره‌های سیاسی و اجتماعی تبدیل شود. نام او و شمایل سیاهپوش با قاب ستار برسینه بعنوان یکی از زنان تاثیرگذار ایران در یادها خواهد ماند.

 

 

 

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

مارک ویلموتس در آستانه جدایی از ایران؛ پول‌هایی که همه ناپدید شدند

۱۴ آبان ۱۳۹۸
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۶ دقیقه
مارک ویلموتس در آستانه جدایی از ایران؛ پول‌هایی که همه ناپدید شدند