«این پول کثیف که حتی یک لحظه از زندگی تباه شده من به دست اینها را برنمیگرداند، بهانهای بود برای گیر دادن به اینها و راهی بود برای نشان دادن حقارت و رذالت خودشان و سیستمی که اداره میکردند. این پولی که اینها از من خورده بودند و من طلبش میکردم، حلقه واسطه من بود با اینها و یادآوری هر باره آنچه بر سر ما آورده بودند و چیزی که آنها میخواستند زود فراموش شود.»
این بخش دیگری از روایت «مازیار ابراهیمی» درباره محور گفتوگوهایش با ماموران اطلاعاتی و چرایی تمرکز او بر مساله گرفتن طلبش از آنها است.
ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در ماههای پس از آزادی متهمان ترور دانشمندان هستهای، در هماهنگی با قاضی «محمد شهریاری»، سرپرست دادسرای جنایی تهران، برای مختومه کردن پرونده با این متهمان در تماس بودند. آنها بارها در دفتر شهریاری با آنها به صورت انفرادی دیدار کرده و در نهایت با پرداخت مبالغی به عنوان خسارت، از آنها تعهد گرفته بودند که شکایتی از وزارت اطلاعات نکنند.
بنا بر اطلاعات در دسترس، از ۵۳ متهمی که خسارت دریافت کردهاند، تنها مازیار ابراهیمی به خاطر بازداشت غیرقانونی، شکنجه، زندان طولانی مدت و فشار برای اعترافات اجباری، از وزارت اطلاعات شکایت کرده و پروندهای را علیه آن وزارتخانه در دادسرای نظامی گشوده بود. خودش میگوید این شکایت را تاکنون پس نگرفته است و هیچوقت هم به طور رسمی به او نگفتهاند مختومه شده است. اما در آخرین مراجعهاش به دادسرای نظامی به او میگویند پروندهاش آنجا نیست و باید به دادگستری مراجعه کند.
همین شکایت و مقاومت اولیه ابراهیمی برای دریافت خسارت و نیز خودداری از دادن تعهد اعلام رضایت از وزارت اطلاعات موجب میشود ماموران واحد حقوقی این وزارتخانه چندین بار با او تماس بگیرند تا ترغیبش کنند با مراجعه به دادسرای نظامی، شکایت خود را رسما پس بگیرد. مازیار ابراهیمی برخی از این تماسها را ضبط کرده است. در گزارشی که پیش از این «ایرانوایر» منتشر کرده است، فایل صوتی یکی از این تماسها منتشر شد. چهار مورد دیگر از این تماسها را در اینجا برای نخستین بار منتشر میکنیم.
اواسط مهر ۱۳۹۶، «قیومی»، از ماموران وزارت اطلاعات با عنوان همکار قاضی شهریاری به مازیار ابراهیمی زنگ میزند و میگوید وکالتنامههایی که «بابک ابراهیمی»، برادرش و یکی دیگر از متهمان پرونده ترور دانشمندان هستهای به مازیار داده، به دست آنها رسیدهاند و او میتواند با مراجعه به دفتر قاضی شهریاری، مبلغ خسارت در نظر گرفته شده برای برادرش را دریافت کند.
قیومی میگوید قبل از رفتن به دفتر شهریاری، به دادسرای نظامی برود: «شما تعهد دادهای و قرار شده است که در اولین فرصت به دادسرای نظامی بروی.»
مازیار در پاسخ میگوید تعهد داده است که از وزارت اطلاعات شکایتی ندارد و چه ضرورتی دارد به دادسرا برود؟ اما قیومی میگوید باید حتما به دادسرا برود و شکایت خود را پس بگیرد.
مازیار ابراهیمی میگوید: «از صداوسیما خبری نشد؟ خبر خوب؟»
قیومی پاسخ میدهد: «خبری نشده است. شما کمی تحمل کنید، ما پیگیریم. انشالله خبر خوب هم خواهد بود.»
مازیار ابراهیمی میگوید آنها دروغ میگفتند چون اگر پیگیر بودند، میتوانستند طلب من را از صداوسیما بگیرند: «همین قیومی در دفتر شهریاری به من گفت آنها به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی نامه دادهاند تا مشکل من را پیگیری و حل کنند. به نظرم دروغ میگفتند. چون اگر راست میگفتند، همان شورا توان پیگیری این مشکل را داشت و طبعا به وزارت اطلاعات هم پاسخ میدادند.»
مازیار ابراهیمی به قیومی میگوید: «آن ۵۰ هزار دلار را پیگیری کردید؟ پولی که همکارانتان گرفته بودند؟»
خانواده مازیار ۵۰ هزار دلار برای گرفتن خبری درباره مرده یا زنده بودن فرزند خود به یک رابط وزرات اطلاعات پرداخت کرده بودند.
قیومی مکث میکند، گویی دنبال پاسخی مناسب میگردد. سپس میگوید: «نمیدانم، آنها (شهریاری) به شما چه گفتند؟»
مازیار ابراهیمی: «آقای شهریاری به شما گفت که من برای شما حکم قضایی صادر میکنم که پیگیری کنید.»
قیومی: «آن ۵۰ هزار دلاری که ادعا کردید از شما گرفتهاند؟ قرار شد شما یک سند و مدرکی بیاورید!»
مازیار ابراهیمی: «من همانجا گفتم که سند و مدرکی ندارم و تنها میدانم آدمی بوده است با این مشخصات و شما گفتید ما پیگیری میکنیم.»
قیومی: «من بررسی میکنم و به اینجا بیایید، صحبت میکنیم. ولی دادسرا را بروید حتما.»
مازیار ابراهیمی میگوید آنها تا زمانی که از من تعهد عدم شکایت را گرفتند، خیلی تلاش میکردند نشان دهند پیگیر مشکل هستند: «همینکه من امضا را دادم، رفتارشان عوض شد و جوابهای سربالا میدادند. خودشان هم میدانستند همکارشان رشوه گرفته است و کسی هم بابت رشوه گرفتن رسید نمیدهد که اینها از من سند و رسید میخواستند.»
در تماس دوم، مربوط به اواخر مهر ۱۳۹۶، یعنی تقریبا دو هفته پس از تماس نخست که پیش از این در این گزارش به تفصیل به آن پرداختیم، قیومی دوباره از مازیار میخواهد به دادسرای نظامی مراجعه کند و شکایت خود را از وزارت اطلاعات پس بگیرد. مازیار میگوید وقت ندارد و موضوع طلب از صداوسیما، یعنی رشوه ۵۰ هزار دلاری که کارکنان وزارت اطلاعات از خانوادهاش گرفتهاند را پیش میکشد. قیومی اما به او میگوید که آنها او را از زندان عراق نجات دادهاند و بهتر است مازیار بیشتر از این برای خودش دردسر درست نکند. قیومی اضافه میکند که شکایت از وزرات اطلاعات به جایی نمیرسد.
پس از تماس دوم، باتوجه به اینکه مازیار از رفتن به دادسرای نظامی برای پس گرفتن شکایتش خودداری میکند، قرار رفتن به دفتر قاضی شهریاری برای دریافت خسارت بابک، برادرش، به تعویق میافتد. در این فاصله، مازیار ابراهیمی برای پیگیری شکایت خود چند باری به دفتر قاضی شهریاری مراجعه میکند اما جواب روشنی نمیگیرد. چند باری هم با مسوولان دفتر شهریاری و خود او درگیری لفظی پیدا میکند: «هربار شهریاری تهدید میکرد من را دوباره به زندان میاندازد.»
در یکی از این مراجعهها، مازیار ابراهیمی عصبانی شده و با تندی سیستم سیاسی و کسانی را که زندگی او را نابود کردهاند، به باد ناسزا میگیرد: «پس از اینکه فریادهایم تمام شد، قاضی شهریاری همه را از اتاقش بیرون کرد و گفت حالا آرام باش و گوش بده. رفت پشت میزش و گفت بیا اینجا. کشوی قفل شده را باز کرد و گفت اینها مکاتبات محرمانه است که حتی رییس دفترم به آنها دسترسی ندارد. چند پوشه پر از نامههایی بود که همه مهر محرمانه و فوق محرمانه خورده بودند. مکاتبات با وزارت اطلاعات و جاهای دیگر بود. گفت فکر کردی من همینطوری نشستم و کاری نمیکنم؟ اما ببین چهقدر نامهنگاری کردم و چه قدر پیگیرم.»
مازیار ابراهیمی میگوید بلایی که سر او، خانوادهاش و سایر متهمان پرونده آوردند، چیزی نیست که با پول جبران شود: «من مرتب به این مساله پولهایی که از من خورده بودند، گیر میدادم چون این بهانهای بود برای اینکه خشم خود را سر اینها خالی کنم.»
اوایل تیر ۱۳۹۷، یکی از ماموران اطلاعاتی که از همکاران قیومی است، با مازیار ابراهیمی تماس میگیرد و از او میخواهد به دفتر قاضی شهریاری برود.
مامور اطلاعاتی: «من از دفتر آقای شهریاری تماس میگیرم. میخواستم ببینم اگر برایتان امکانش هست، یک ساعت دیگر دفتر ما باشید. فقط مدارک آقا بابک همراهتان باشد.»
مازیار ابراهیمی: «بله، میتوانم بیایم و مدارک بابک هم یک وکالتنامه است که با خودم میآورم.»
هرچند تا آن تاریخ، مازیار ابراهیمی برای پس گرفتن شکایت خود به دادسرای نظامی نرفته بود اما دیدار انجام میشود چون وزارت اطلاعات موفق شده بود پرونده شکایت مازیار ابراهیمی از آن وزارتخانه را در دادسرای نظامی با اعمال نفوذ ببندد و پرونده بدون رسیدگی، به دادگستری تهران ارجاع داده شود. به این ترتیب، دیگر قاضی شهریاری و وزارت اطلاعات دلیلی برای عدم پرداخت خسارت بابک به مازیار نمیدیدند و مشتاق بودند این پرونده زودتر بسته شود.
اما این دیدار که برای پرداخت بدون دردسر خسارت بابک ابراهیمی به برادرش مازیار تنظیم شده بود، به همان ترتیبی که پیشبینی شده بود، پیش نمیرود.
مازیار ابراهیمی میگوید در دفتر دادسرای قاضی شهریاری، او دوباره بحث رشوهای که از خانوادهاش گرفته بودند و بحث طلب خود از صداوسیما را پیش میکشد: «گفتم پیگیری طلبها و پولی که مامور اطلاعاتی از من خورده است، چه شد؟ شما قول دادید پیگیری کنید و اگر بخواهید، به راحتی میتوانید این مشکل را حل کنید اما چرا نمیکنید؟ جواب درستی ندادند و من عصبانی شدم که تا این مشکل حل نشود، من از طرف بابک چیزی را امضا نمیکنم. قاضی شهریاری هم عصبانی شد و داد زد که این بازیها چیست هر بار سر ما درمیآوری؟ جلسه به این ترتیب به هم خورد و من با ناراحتی آن جا را ترک کردم.»
دوباره نزدیک به دو ماه خبری از وزارت اطلاعات و دفتر شهریاری نمیشود تا اینکه اواخر شهریور ۱۳۹۷ دوباره همان همکار قیومی با مازیار تماس میگیرد تا به او بگوید آنها در تلاش هستند دیدار دیگری با شهریاری برای پرداخت خسارت و بستن پرونده تنظیم کنند.
یادآوری میشود که مازیار ابراهیمی نام قیومی را فراموش کرده بود و از او با نام مقیمی اسم میبُرد.
مامور اطلاعاتی شاکی میشود: «آقای ابراهیمی چرا این جوری کردید آخر؟»
مازیار ابراهیمی: «من یک چیزی میگویم، بعد آقای مقیمی(قیومی)... آقای مقیمی(قیومی) شما هستید یا دوستش هستید؟»
مامور اطلاعاتی: «نه، دوستش هستم.»
مازیار ابراهیمی: «آقای مقیمی(قیومی) به من میگوید چرا تهمت میزنید؟ سال قبل برج پنج که داشتید امضا میگرفتید...»
مامور اطلاعاتی صحبت مازیار را قطع میکند: «ببینید! حالا این مسایل را کلا بیخیال شوید و بعدش این که شما میخواهید دوباره بیایید آنجا. ما میخواهیم با آقای شهریاری دوباره صحبت کنیم که ایشان یک ذره کوتاه بیاید. شما آنجا آمدی، دیگر حرف اضافه نزن.»
مازیار ابراهیمی: «من حرف اضافه نزدم. خودشان پارسال گفتند ما این کارها را میکنیم.»
مامور اطلاعاتی دوباره صحبتهای مازیار را قطع میکند: «این مساله را اصلا مطرح نکن. این هم پول داداشت است دیگر، پول خودت نیست که بگویی کلا میخواهم بیخیالش شوم. پول داداشت را بگیر تا تمام شود برود پی کارش. حالا این هفته انشالله با قاضی شهریاری صحبت کنیم، شما هم تشریف بیاورید.»
مازیار ابراهیمی: «آقا! من مازیار ابراهیمی نیستم و شما هم- من اسمتان را نمیدانم- شما یک آدم هستید؛ یک انسان. من هم یک انسان. پارسال که امضا میگرفتند، گفتم همکارتان ۵۰ هزار دلار از خانواده من گرفتند. گفتند اوه! کی؟ ما دستور قضایی میدهیم. این را امضا کن، ما دستور قضایی میدهیم، دنبالش میرویم، فلان میکنیم، بیسار میکنیم، پولهایت را از صداوسیما میگیریم، این کارها را میکنیم و آن کارها را میکنیم. امضا را گرفتند. یک سال از آن تاریخ گذشت، من شما را آنجا دیدم. تازه آقای مقیمی(قیومی) به من میگوید چرا تهمت میزنی؟ مرد مومن! کارت بنزین من را، کارت سوخت من را بچههای شما (بازجویان وزارت اطلاعات) در زندان از توی کیفم برداشتند، هزار و ۶۰۰ لیتر سهمیه بنزینش را مصرف کردند. دلاری را که در جیبم بود، بردند و خرج کردند.»
مامور اطلاعاتی: «حالا اینها گذشته دیگر.»
مازیار ابراهیمی: «موبایل من را برداشتند. تبلت بابک را برداشتند. همه چیز را برداشتند.»
مامور اطلاعاتی به جای پاسخ به این حرفها، میگوید: «ما برای هفته بعد میخواهیم با آقای شهریاری صحبتی بکنیم. حالا باید ببینیم تازه اگر قبول کند. اگر قبول کند، آمدی آنجا، دیگر خیلی چیزهای دیگر را مطرح نکن. آن پول را بگیر برود پی کارش.»
مازیار ابراهیمی: «سندهایمان را کی آزاد میکنید؟»
مامور اطلاعاتی: «آن هم بیا آنجا با هم صحبت میکنیم.»
مدت کوتاهی بعد، اوایل مهر ۱۳۹۷، مامور اطلاعاتی دوباره با مازیار ابراهیمی تماس میگیرد تا او را به دفتر شهریاری برای دریافت خسارت بابک دعوت کند. مامور اطلاعاتی کوتاه صحبت میکند و این بار ظاهرا مازیار انتخاب دیگری ندارد: «مازیار خان فردا ساعت ده و نیم همان دادسرای جنایی منتظریم. وقتی آمدی، خیلی چیز نکن. مثل دفعه پیش هم نکن. قضیه تمام شده و رفته پی کارش.»
مازیار ابراهیمی: «دفعه دیگر هم حرف زور نزدم.»
مامور اطلاعاتی: «حالا دیگر حرف زور زدی یا نه، بماند.»
مازیار ابراهیمی: «شما نگاه کن! بیایند دم خانه شما از پدرت پول بگیرند تا تنها بگویند بچهات کجا است...»
مامور اطلاعاتی صحبتهای مازیار را قطع میکند: «این تهمت است. شما سند نداری. شما سند داری، فردا بیاور. سندی که اثبات کند این اتفاق افتاده است. سند مکتوب بیاور.»
مازیار ابراهیمی: «برای شما بررسیاش سخت نیست. کار یک دقیقه شما است. پدر و مادر و خواهرم را، همه را بیاورم که شهادت بدهند؟ ۵۰ هزار دلار را نقد کرده و دادهاند.»
مامور اطلاعاتی: «اگر فردا میخواهی بیایی از این حرفها بزنی، نیا. چهکار میکنی؟ میآیی یا نه؟»
مازیار مکث میکند. تردید دارد اما در نهایت میپذیرد و میگوید: «میآیم.»
میگوید خانوادهاش در بدترین شرایط اقتصادی بودهاند: «بابک در ترکیه بود و کاملا بیپول و من محتاج آن پول شده بودم که برای او بفرستم. پس از چند سال زندان و بیکاری، دیگر از سرمایه خانواده چیزی نمانده بود. ما دیگر از سال ۱۳۹۱ عملا نتوانسته بودیم کار کنیم و پولی نداشتیم. وضع مالی ما بسیار بد بود و من چارهای دیگر جز کوتاه آمدن نداشتم. از سر ناچاری قبول کردم و رفتم از طرف بابک تعهدنامه را امضا کردم و مبلغ خسارت بابک را گرفتم.»
مازیار میگوید کار آنها بیدروغ و آزار نمیگذشت. آنها در تماس چهارم قول داده بودند که در مورد آزاد کردن سندها هم صحبت کنند اما این سندها آن زمان آزاد نشدند. اواخر تیر ۱۳۹۸، یعنی تقریبا دو هفته پیش از نخستین گفتوگوی رسانهای مازیار ابراهیمی در مورد آنچه بر سر او آمده بود، سندهای وثیقه آنها که بیگناه بازداشت شده بودند، آزاد شد: «بیگناهی ما مهر ۱۳۹۲ اثبات شده بود. قاضی شهریاری همان زمان این را به صراحت به همه متهمان پرونده گفت. اما از ما برای آزادی سند گرفتند. آنها به خاطر بازداشت، شکنجه و زندانی کردن غیرقانونی به ما خسارت میدادند اما سندهایی را که به عنوان وثیقه برای آزادی ما که بیگناه زندانی شده بودیم گرفته بودند، تا شش سال پس از آزادی ما نگه داشتند...»
مطالب مرتبط:
مازیار ابراهیمی خطاب به علی ربیعی: «اگر اطلاع ندارید، حرف الکی نزنید»
مازیار ابراهیمی خطاب به ربیعی: با مسخره کردن از ما دلجویی کردید!؟
سوال یک نماینده مجلس از وزیر اطلاعات درباره آزادی مازیار ابراهیمی
صدای مازیار ابراهیمی صدای همه ماست؛ یادداشت یک متهم دیگر پرونده ترور دانشمندان هستهای
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر