«عبد»، پسر اریترهای ۱۶ ساله، اولین کودکپناهجوی تنهایی بود که در «کاله» ملاقات کردم. او در جنگل زندگی میکرد و امید داشت که بتواند خود را به بریتانیا برساند. دو سال در کمپ کودکان زیر ۱۸ سال آلمان زندگی کرده بود. نگفته بود که خانوادهای در اریتره دارد تا او را مجبور به بازگرداندن نکنند. میگفت: «اگر بگوییم خانواده داریم، ما را به زور برمیگردانند. من نمیخواهم به آن زندگی برگردم.»
عبد هم مثل پناهجویان دیگر، شبها را در چادر میگذراند و تغذیهاش همان وعدههای غذایی بود که نیروهای داوطلب روزانه به پناهجویان میدادند. تعریف میکرد شبها با ترس میخوابد که مبادا اتفاقی برایش بیفتد. زمانی که زندگی خود را روایت میکرد، به نقطهای دور خیره شده بود، با صدایی آرام حرف میزد و گاه هراسان به دور و برش مینگریست.
آخرین آماری که از پناهجویان توسط امور پناهندگی سازمان ملل متحد منتشر شده، مربوط به آوارههای جهان تا پایان سال ۲۰۱۸ است. این آمار نشان میدهد نیمی از پناهجویان جهان را کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال تشکیل میدهند که نسبت به سال ۲۰۰۹ افزایش داشتهاند. در آن سال، ۴۱درصد پناهجویان کودک بودهاند. حالا بر شمار کودکانی که در مسیر پناهجویی قرار دارند، افزوده شده است. این کودکان در مسیر قاچاق، خشونتهای بسیار میبینند و زندگی گاه در چشمانشان خشک میشود.
بنا بر آمار سازمان ملل متحد، دستکم ۷۱ میلیون نفر در جهان آوارهاند. نیمی از این جمعیت، زیر ۱۸ سال دارند و به همراه خانواده یا بدون آنها راهی سفر پناهجویی شدهاند. بیشتر آنها به امید زندگی و آیندهای بهتر قدم به راهی گذاشتهاند که در ابتدا نمیدانستند قرار است چه در انتظارشان باشد. اما هرچه این سفر بیشتر طول میکشد، آنها هم سختتر میشوند. گاهی حتی ممکن است به جان باختن آنها هم بیانجامد.
مسیر پناهجویان ایرانی و افغانستانی بیشتر به سمت اروپا است. آنها از ایران راهی میشوند، به ترکیه میرسند، از آنجا به سمت بلغارستان و کشورهای منطقه بالکان میروند یا بیشتر به یونان قدم میگذارند و بعد راهی اروپای غربی میشوند. «صندوق کودکان ملل متحد» (یونیسف) میگوید در سال ۲۰۱۸، دستکم ۳۰هزار کودک پناهجو به یونان، بلغارستان و اسپانیا رسیدهاند. ۱۲هزار و ۷۰۰ نفر از این کودکان بدون همراه بودهاند؛ چیزی حدود ۴۲درصد از تمامی این کودکان پناهجو. در همین بازه زمانی، ۱۴هزار و ۶۰۰ کودکپناهجو توانستهاند در اروپای غربی مستقر شوند. بیشتر آنها در کشورهای بریتانیا، فرانسه و سوئد جای گرفتهاند.
از این میزان، طبق آمار یونیسف، ۴۲درصد کودکانی که به یونان رسیدهاند، دختر هستند و ۵۸ درصد پسر. ۱۱درصد این دخترها و پسرها بین ۵ تا ۱۴ سال دارند و ۸۹ درصد ۱۵ تا ۱۷ ساله هستند. از میان کودکانی که خود را به ایتالیا رساندهاند، هفت درصد دختر هستند و ۹۳ درصد پسر. شش درصد این پسرها بین ۵ تا ۱۴ سال دارند و ۹۳ درصد ۱۵ تا ۱۷ ساله هستند. همین آمار برای بلغارستان ۷۷ درصد پسر و ۲۳ درصد دختر است که ۱۹ درصد آنها ۵ تا ۱۴ و ۸۱ درصد ۱۵ تا ۱۷ سالهاند.
از زمانی که مسیر پناهجویی شروع میشود، کودکان به دنبال پدر و مادرشان و یا بزرگسالانی که اعضای خانواده آنها نیستند، راهی میشوند. بیشتر این خانوادهها خودشان در اختیار قاچاقچیان انسان هستند. در این مسیر غیرقانونی، آنها شاهد تعقیب و گریزهای بسیارند. ممکن است جنازهها را میانه راه ببینند یا اعضای خانواده، دوستان و همراهان خود را در راه از دست بدهند. اگر درگیری اتفاق بیفتد، مقابل چشمان کودکان است. در عینحال، کودکانی که تنها هستند، ممکن است از سوی همراهان یا قاچاقچیان انسان مورد آزارهای جنسی و تجاوز قرار بگیرند.
در کنار همه این اتفاقات، آنها هم از پلیس فرار میکنند و در واقع، هیچ پناهی ندارند. نه قانون از آنها حمایت میکند زیرا غیرقانونی مرزها را رد میکنند و نه بزرگسالان لزوما میتوانند در مقابل این هجمه از خشونت و خطر، به آنها امنیت دهند.
مجموعهای از هفت هشت پسربچه بین ۶ تا ۱۲ ساله در یکی از شهرهای اطراف آنکارا در ترکیه سفر قاچاقی خود به این کشور را برایم روایت کردند. مدام میان کلام یکدیگر میپریدند تا جزییات داستان را جا نیاندازند. یکی از آنها با هیجان، تعقیب و گریز میان پلیس و گروه مسافران را تعریف میکرد. دیگری نیز از صدای شلیک گلوله میگفت. پسربچهای در آن جمع تعریف کرد که چه طور مقابل چشمان آنها، مادربزرگشان از کوه پرت شده بود. کودکی دیگر از ضرب و شتم مسافران توسط قاچاقبران میگفت.
بعد از آنکه روایتهایشان را تمام کردند، خندان و پر سر و صدا، به بازی پرداختند. انگار تمام آن روایتهای پر وحشت، مثل خواب بر آنها گذشته باشد.
سه دختربچه ۶ تا ۱۰ ساله اینبار در یونان راوی سفر قاچاقی خود به این کشور شده بودند. پدران و مادران آنها دور تا دور ما روی زمین نشسته بودند و برای اولین بار، از زبان فرزندان خود این روایتها را میشنیدند. گاه اشک میریختند و گاه دستی بر سر دختران میکشیدند. چندین ساعت حبس در صندوق عقب خودرو و حرکت در شب و گذشتن از مرزها به دور از چشمان نیروهای مرزی، بازداشت و زندان، چندین شب و روز پیادهروی در کوه و جنگل و زدن به کمر پدر یکی از دختربچهها توسط قاچاقبر با چوب، تنها بخشی از آنچه بود که مقابل چشمان این کودکان اتفاق افتاده بود.
یکی از این دخترها که هفت سال داشت، برایم تعریف میکرد یک شب روی ریلهای قطار در راه یونان بودند که صدای نزدیک شدن پلیس را شنیدند: «من خواب بودم. در خواب خرخر میکنم. پلیس از صدای خرخر من، ما را پیدا کرد.»
آنها بازداشت شدند. دختربچه اما انگار تمام تقصیر این دستگیری را ماهها بر دوش خود حمل کرده بود.
«سعید»، پسربچه ۱۴ ساله دیگری بود که در شهر آتن یونان ملاقات کردم. تمامی خانوادهاش توانسته بودند از طریق هوایی به اروپای غربی برسند. اما او دو سال میشد که به تنهایی در خیابانهای یونان زندگی میکرد. چندین بار دستگیر شده بود و دیگر پولی در بساط خانواده نمانده بود که برای بردن او تلاش کنند. دست و پاهای سعید بیاختیار میپریدند. سیگار میکشید. هربار که او را بازداشت میکردند و به کمپ زیر ۱۸ سال میبردند، فرار میکرد و به خیابان پناه میبرد. میگفت در آن کمپها، بارها مورد آزارجنسی قرار گرفته است بدون آنکه راه فرار داشته باشد. خیابان و بیدر و پیکری آن انگار برایش امنیت بیشتری داشت.
«رامین» ۱۶ سال دارد. هنوز هم در آتن در خیابان زندگی میکند؛ پسری افغانستانی که در ایران بارها مورد آزار و اذیت و به گفته خودش، «تجاوز» قرار گرفته بود، ایران را ترک کرده، به ترکیه رفته و سپس به یونان رسیده بود. اما بعد از چند سال انتظار در کمپ «موریا» در جزیره «لسبوس»، توانسته بود مجوز خروج از جزیره بگیرد و به آتن برود. در آتن، خیابان تنها سرپناه او بود. رامین بارها برای تامین معیشت ناچار به اجاره تن خود شده است. میگفت: «بین ۱۰ تا ۵۰ یورو برای هر بار همخوابگی توانسته است کسب کند.»
در دنیای پناهجویی، کودکان بسیاری هستند که هر روز و هر لحظه با خشونت، بیمهری و بیخانمان دست و پنجه نرم میکنند. آنها حتی اگر سرپناهی هم داشته باشند، باز هم امنیتی ندارند.
آنچه در مرزها میگذرد نیز وجه دیگری از زندگی کودکانپناهجو است. معمولا هر از گاهی پناهجویان در پی ماهها و گاه سالها زندگی در کمپ، آوارگی در خیابانها یا حبس شدن در زندان و تحمل بلاتکلیفی، تصمیم میگیرند در گروههای چندصد نفری، مرزها را رد کنند؛ بیخبر از آنچه اتحادیه اروپا و سران آن برایشان تکلیف کردهاند. رسیدن آنها به مرز همان و شروع درگیریهای خشونتبار همان. در میان کتک و باطوم، گازهای اشکآور و نارنجکهای صوتی، کودکان رنگپریده که از ترس بیپناهی انگار بیمقصد میدوند، چشمگیر هستند.
وقتی در اوایل ماه آوریل سال جاری پناهجویان تصمیم گرفتند در قالب «کاروان امید»، مرز یونان به سمت مقدونیه را رد کنند، در میان دود و آتش، کودکان بسیاری از وحشت جیغ میکشیدند یا روی دستان پدر و مادرهایشان حمل میشدند. دختری حدود ۱۴ ساله دستان خود را روی گوشهایش گذاشته و چشمانش را بسته بود و فقط جیغ میکشید بدون آنکه بتواند قدمی از قدم بردارد. پسربچهای چند ماهه روی دستان پدرش حمل میشد و پدر به پهنای صورت خود اشک میریخت.
مادران و پدرانی هم بودند که کودکان خود را در آغوش میکشیدند، به سمت پلیسها میرفتند، کودکان را به زرههای آنها میکوبیدند تا بلکه دلشان به رحم آید. در این میان، شاید هیچکس نتوانست از چشمان آن کودکان، به صحنهای که مقابل خود داشتند، بنگرد.
در چنین فضایی، کودکان بسیاری جان دادهاند؛ در آتشسوزیهای کمپها یا تعقیب و گریزها میان قاچاقبران و نیروهای پلیس مرزی، به خاطر پرت شدن از کوه و ماندن در مسیر، غرق شدن در رودخانه و دریا و گاه به خاطر نبود امکانات پزشکی در بازداشتگاهها و زندانهای مرزی. هرچند این تصویر مختصر هم نمیتواند راوی آنچیزی باشد که کودکان و نوجوانان به جای تحصیل و آرامش و امنیت، هر لحظه با آن مواجه میشوند.
تنها در سال ۲۰۱۸، دستکم ۲۷هزار و ۶۰۰ کودکپناهجوی تنها توانستند درخواست پناهندگی خود را ثبت کنند. سازمان ملل متحد میگوید در این سال، حدود ۱۱۱هزار کودکپناهجو احراز هویت شدهاند. البته این آمار نمیتواند گویای تمامی کودکپناهجویان باشد. صدها و بلکه هزاران کودکپناهجوی دیگر در مسیرهای مختلف پناهجویی قرار دارند که هنوز درخواست پناهندگی ندادهاند و در تلاش هستند به مقصد برسند. در کنار این آمار، شمار کودکانی را نیز باید افزود که همراه با خانوادههای خود، دنیای پناهجویی را زندگی میکنند.
چشمان آنها پی زندگی بهتر میگردد اما گاه بیقرار به دنبال امنیتی است که از آنها دریغ میشود.
شما هم میتوانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کردهاند و یا مرتکب خلاف شدهاند شکایت دارید، لطفاً شکایتهای خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: info@iranwire.com
مطالب مرتبط:
روایت شانزدهم؛ خاطرات چند کودک پناهجو؛ سه ساعت در صندوق عقب ماندیم
نوجوان مهاجر افغانستانی: قاچاقبر انسان، اجساد مردهها را در دشت رها کرد
عبور قاچاقی از مرز ایران؛ داستان محمدبابر کودک ۱۵ ساله افغانستانی
روایت بیست و هفتم: محسن؛ پدری که دخترش را به قاچاقبر سپرد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر