جنجال «مستر تیستر» و ماجرای افشای توهینهای جنسیتی او در پیامهای خصوصی به منتقدانش، از اتفاقهای داغ شبکههای مجازی در هفته گذشته بود که باعث شد هر دو طرف این درگیری مجازی، همدیگر را متهم کنند. گروهی متهم شدند به آزار کلامی و خشونت سایبری و گروهی دیگر به افشای اطلاعات خصوصی رد و بدل شده در یک گفتوگو. مطابق همه دعواهای مجازی، کار به ریپورت پستها ختم نشد. عدهای که مورد آزار کلامی قرار گرفته بودند، از مفرهای قانونی برای شکایت بهره بردند و بر این که باید در برابر متجاوز سکوت را شکست، صحه گذاشتند. این گزارش مروری دارد بر اتفاقی که رخ داد در گفتوگو با «مرمر مشفقی»، فعال برابری جنسیتی، «لیلی نیکونظر» روزنامهنگار و «سمانه سوادی» حقوقدان که هر سه از تجربه خود در برخورد با خشونت سایبری با «ایرانوایر» گفتوگو کردند.
***
کدام هفته است که در فضای مجازی، صحرایی برای لشکرکشیها بر له و علیه شخص یا جریانی را نبینیم؟ اما در هفتهای که گذشت، یک شخصیت اینستاگرامی پرطرفدار تبدیل به چهره اصلی مناقشههای صفحات اینستاگرامی شد.
«حمید سپیدنام» که بعدها به «مستر تیستر» مشهور شد، یکی از صدها اینفلوئنسر اینستاگرامی است که صفحهای پرهوادار دارد. کارش چیست؟ تست کردن غذای رستورانهای تهران و شهرستانها. اما حالا متهم شده است که منتقدانش را با هدف عقب راندن آنها از مواضع انتقاد، با الفاظ رکیک و ناسزاهای جنسیتی و حتی تهدید به تجاوز خطاب قرار داده است.
چرا انتقاد در فضای مجازی به خشونت کلامی منجر میشود؟
مرمر مشفقی، فعال برابری جنسیتی مقیم سوئد به «ایرانوایر» میگوید: «این که یک نفر به خاطر انتقادی که به او میشود، واکنش نشان میدهد و با ادبیات جنسی و تهدید به تجاوز و تحقیر سعی در ساکت کردن منتقد میکند، اتفاق تازهای نیست. اما گویا این موضوع فراموش شده است که نه زنان امروز شباهتی به زنان چند سال پیش دارند و نه فضای مجازی مثل رسانههای رسمی قابل سانسور است. زنان طی سالیان گذشته یاد گرفتهاند چه طور سکوت را در برابر چنین افرادی و چنین توهینهایی بشکنند.»
او که سابقهای قدیمی از حضور در فضای مجازی دارد، از تجربه شخصی خود میگوید: «من ۱۰سال قبل وبلاگ مینوشتم. قبلا هم بارها این موضوع را گفتهام که زن بودنم به عنوان نویسنده وبلاگ، خودش دلیل کافی بود برای این که عدهای مربوط یا نامربوط، کامنتهای جنسیتی برایم بگذارند. اوایل، هم میترسیدم و هم مبهوت میشدم. این موضوع بعد از مدتی مثل آزارهای خیابانی که انگار جزیی از زندگیمان شده بودند، برایم عادت شد. واکنش من این بود که کامنتها را پاک کنم. اما بعد از مدتی متوجه شدم این درست نیست. من کامنتها را حذف میکردم که بقیه نبینند ولی پیامهای خصوصی را که خودم هر روز و هر ساعت میدیدم، چه میشدند. برای همین از همان وقتها شروع کردم به حرف زدن درباره این که نباید سکوت کنیم.»
«لیلی نیکونظر»، روزنامهنگار ساکن بلژیک، یکی از زنانی است که چندین بار بهدلیل مواضع خود مورد حمله و خشونت سایبری قرار گرفته است. او به «ایرانوایر» میگوید: «شما نمیتوانید تصور کنید گستره خشونت مجازی چه قدر میتواند وسیع باشد. هیچ تصوری نمیشود داشت از این که الان مطلبی را برای دوستان خود در فیسبوک بنویسید و بعد واکنشها چه باشد؛ مطلبی که نه زندگی کسی را به صورت مستقیم مورد تهدید قرار میدهد، نه هیچ خطر دیگری دارد، بلکه صرفا دیدگاه شما است به یک واقعه، موضوع، خبر یا تصویر! همین. بعد ناگهان میبینید هزاران نفر که اصلا شما را نمیشناسند، دارند به شما فحاشی میکنند. سپس در این میان میبینید آدمی که در بچگی پایش را لگد کردهاید هم با این موج همراه شده است. آدمی که در زندگی واقعی مدعی بوده دوست شما است نیز کنار فحاشان میایستد؛ کسانی که هیچ بدی به آنها نکردهاید، با این جماعت همراه شدهاند یا دارند شما را مورد تمسخر قرار میدهند.»
او از تجربه شخصی خود بهعنوان اتفاقی که خیلی سخت بوده اما نگاه تازهای به او بخشیده است، حرف میزند: «من الان تغییر کردهام. پذیرفتم که جامعه انسانی همین است و من اگر اعتقاد دارم به درستی کاری که انجام میدهم، بخشی از آن هم همین است. ممکن است چیزی بنویسی که ۳۰۰ نفر دوست داشته باشند اما سههزار نفر را در ردیف مخالفان عصبانی شما قرار دهد. در یکی از حملههایی که در فضای مجازی به من شد، داشتم کامنتهایی را میدیدم که داشتند برای من نقشه میکشیدند، چشمانم افتادند به یک سوال و جواب. کسی پرسیده بود چهکار کنیم که بشکند و دیگر با این قدرت حرف نزند؟ دیگری جواب داده بود باید آنقدر مسخرهاش کنیم که وقتی مردم نامش را میشنوند، بخندند.»
وقتی خشونت سایبری رخ میدهد، چه باید کرد؟
لیلی نیکونظر میگوید: «در این نوع حملهها، یک اتحاد نانوشته و گسترده درمیان مخالفان اتفاق میافتد که ویرانگر است. در این حملهها، هر آدمی هرچه قدر هم قوی باشد، باز نقاط نرمی دارد که اگر توسط فحاشان کشف شوند، میتوانند او را در برابر حمله ناتوان کنند. باید از فضا فاصله گرفت. باید از تراپیست و روانشناس کمک خواست. باید به حلقه دوستان راستین پناه برد. چون حتی یک حمایت در این شرایط باارزش است. ممکن است یک نفر در حمایت از شما مطلبی بنویسد که عدهای متوجه شوند جای درستی نایستادهاند. به علاوه، این برخورد فضا را میشکند و این تصویر را که اینجا آخرالزمان است و شما تنها در میانه تیرهای بلا ایستادهاید را از میان ببرد.»
مرمر مشفقی به لزوم همراهی با آسیبدیدگان خشونت سایبری اشاره میکند. او مثال میزند که در جنجال اخیر، تعداد زیادی از زنان و مردان در کنار اشخاص آزار دیده ایستادند و این صدای شکستن سکوت آن قدر بلند بود که حتی رسانههای داخل ایران، مثل «شهروند» را هم به واکنش وا داشت: «این از معدود مواردی بود که جامعه مدنی در کنار اشخاص آزار دیده ایستادند. این نشان میدهد زحمت کسانی که در این مورد آموزش داده و اطلاعرسانی کردهاند، موثر بوده و این خیلی مایه خوشوقتی است. اما یک موضوعی را هم باید خاطرنشان کرد؛ در این ماجرا، دو گروه اندک مردان در کنار زنان آزار دیده ایستادند که به باور من، طرفداری آنها واقعی نبود. کسانی که متاسفانه برای دفاع از این زنان، خودشان هم از همان ادبیات سخیف و جنسیت زده استفاده میکردند، میرفتند و کامنتهای مشابه برای مستر تیستر میگذاشتند و باز هم برای طرفداری از زنی که مورد خشونت و آزار قرار گرفته بود، از تحقیرزنان دیگری مثل مادر و خواهر فردی که آزارگر بود، استفاده میکردند. دوم این که مردان روشنفکر و تحصیلکردهای چون آزارگر از طیف آنها نبود، در کنان زنان آزاردیده ایستادند. من نمونههای مشخصی میشناسم که اگر آزارگر از دوستان و همفکران آنها باشد، نه تنها با آزاردیدگان همراهی نمیکنند که با آزارگر همصدا هم میشوند؛ همچنان که پیشتر چنین اتفاقهایی افتاده است.»
آیا راهحل قانونی برای برخورد با خشونت سایبری وجود دارد؟
یکی از ویژگیهای شبکههای اجتماعی این است که میتواند تیغی دو لبه برای دیدهشدن و افشاشدن باشد؛ یعنی همانقدر که افراد در معرضِ دیدهشدن هستند، هماناندازه هم در معرض افشاشدن قرار دارند.
«سمانه سوادی»، حقوقدان و فعال برابری جنسیتی ساکن لندن یکی از کسانی است که پس از انتقاد از مستر تیستر، پیامهای تهدیدآمیز و جنسیتی از سوی او دریافت کرده است. سمانه بخشی از این پیامها را منتشر و اعلام کرد این اهانتها را از نظر حقوقی پیگیری خواهد کرد.
او هدف از این اقدام و اعلام عمومی خود را بیشتر اطلاعرسانی و آگاهی عنوان میکند: «درست است که در نظام قضایی معیوب ایران برای رسیدن به حق و حقوق باید کفش آهنی به پا کرد، درست است که ممکن است همه این توان و امکان را نداشته باشند که حقوق خود را پیگیری کنند، اما کسانی که میتوانند، باید صدای خود را بلند کنند و نظام قضایی بداند کسانی هستند که حق خود را میطلبند. ممکن است به عنوان شاکی نتوانید کسی که شما را تهدید به تجاوز کرده یا خشونت کلامی روا داشته، به دلیل اینکه فرد قدرتمندی است، از رانتی بهره میبرد یا به هر دلیل، به زندان محکوم کنید. ممکن است مجازاتی که تعیین میشود، مثلا شلاق باشد و شما به دلیل بازتولید خشونت، اصلا تمایلی به اجرای مجازات نداشته باشید. اما یک عذرخواهی در فضای عمومی را که میشود انجام داد.»
سمانه سوادی میگوید در این نمونه خاص، اگر چه اعاده حیثیت از خود و خانوادهاش از اهداف او است اما جنبه آموزشی و آگاهیرسانی این مقوله از نظر او در اولویت بالاتری قرار دارد.
دربرابر خشونت سایبری سکوت نکنید
وقتی خشونت سایبری رخ میدهد، آنچه اتفاق میافتد، به گواه کسانی که با آن روبهرو بودهاند، بسیار عریان، هولناک و غیرقابل باور است. لیلی نیکو نظر میگوید: «تا مدتها از خودم متنفر شده بودم. گمانم این بود که من چه قدر آدم بدی هستم، وگرنه چرا باید این همه آدم پشت این اکانتها بنشینند و فقط به دنبال فحاشی و توهین به من باشند؟ اما به مرور یاد گرفتم وقتی کسی مرا مورد خشونت قرار میدهد، بروم و مستقیم از او سوال کنم مشکل او با من چیست. البته این نکته را هم حتما باید بگویم که با ترولها اصلا نباید حرف زد و به آنها خوراک داد. با کسی که میدانید دشمن شما است، نباید حرف بزنید. اما مخاطبانی هستند که فقط بر موج سوار شدهاند و اصلا نمیدانند برای چه دارند فحش میدهند! از آنها بپرسید، خیلی وقتها میبینید که فضا تغییر میکند.»
مرمر مشفقی در مورد کسانی که آزاردیدگان فضای مجازی را به سکوت دعوت میکنند، میگوید آنها همان کسانی هستند که در زندگی روزمره خود اگر شاهد اعتراض زنی در خیابان به یک آزارگر باشند، میگویند: «کرم از خود درخت است.»
بسیاری از فعالان حقوق زنان بر این باورند که عادی شدن فرهنگ تجاوز و به کار بردن کلمات رکیک جنسی در میان زنان و مردان ترسناک است و سکوت در مقابل این رویدادها یا حذف ظاهری و نادیده گرفتن کامنتها و پیامهای خصوصی، تنها باعث میشود فرد خاطی حاشیه امنی در اطراف خود احساس کند و به خشونتهای کلامی خود ادامه دهد.
مرمر مشفقی میگوید فرهنگ مردسالار، زن را مفعول میداند و مرد را فاعل. بنابراین، همواره ناسزاهای جنسیتی به مردان احساس قدرت میدهند؛ چه به وقت تحقیر کردن زنان و چه در هنگام لذتجویی از آنها. او در تشریح این ماجرا میگوید: «چه بسيار زنانی که به جرم زن بودن، موفق بودن، فعال بودن، بیپروا بودن و گاهی حتی خود بودن، جملات جنسی، هتاكی و درخواستهای جنسی شنیدهاند. نکته اینجا است که صرف عصبانی شدن، این مجوز را به برخی از آدمها میدهد که هتاکی کنند. برای بسیاری هم این عجیب نیست. یعنی عادی است که اگر کسی عصبانی است، فحش جنسیتی بدهد و از عصبانیت خود بکاهد. تا جایی که حتی در ماجرای اخیر، همسر سپیدنام هم با او همراهی کرد و در پاسخ یکی از منتقدان نوشت من هم اگر جای او بودم، همین حرفها را میزدم. ما میدانیم وقتی کسی در فضای مجازی شما را تهدید به تجاوز میکند، ممکن است هرگز این فضا و فرصت را پیدا نکند که تهدیدش را عملی کند. من نمیگویم این آدم واقعا قصد دارد اینکار را بکند اما از این به عنوان ابزاری برای آوردن فشار روحی و روانی به زنی، مردی، انسانی که در برابرش قرار گرفته است، استفاده میکند.»
واقعیت اما این است که فرقی نمیکند فردی که مرتکب خشونت سایبری است، کیست. حمید سپیدنام یا یک هنرمند نامدار سینما؛ یک ترول بینام و نشان یا یک اینفلوئنسر شناخته شده با چند میلیون فالوئر؛ باید بپذیریم طبقه اجتماعی، اقتصادی، تحصیلات و برخوردهای محترمانه فضای عمومی هیچ دلالتی بر این نخواهند داشت که فرد مرتکب خشونت کلامی و جنسی نشده یا نخواهد شد. ایننوع پیامها، آسيبهای روحی روانی بسياری برجا میگذارند. لیلی نیکونظر جمله آخر را میگوید: «من حالا از آن تلخی و تاریکی روزهایی که مورد خشونت واقع شدم، عبور کردهام. گاهی هنوز هم مورد حملههای گلهای قرار میگیرم اما فرو نمیریزم. ولی چرایی برخی چیزها با من مانده است. پاسخ این سوال که من که چیز بدی نمیگویم، من که بدخواه کسی نیستم، پس چرا کسی که دوست من بود یا مرا میشناخت، به همراه آدمهای توی تاریکی- با اسم و اکانت فیک- به من سنگ میزد؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر