«حمیدرضا امینی» با نام مستعار «آریو برزن» در تلگرام و «امید نویدی» در فیسبوک، گرداننده چندین صفحه فیسبوکی و کانالهای تلگرامی مخالف جمهوری اسلامی بوده است.
او آذر سال ۱۳۹۶ توسط نیروهای امنیتی در خیابان دستگیر میشود، ۱۵ماه را در زندانهای «اوین» و «فشافویه» میگذراند و در ۲۱ بهمن ۱۳۹۷ با عفو رهبری به مناسبت سالگرد انقلاب آزاد میشود.
پیش از برگزاری دادگاه تجدید نظر برای یک پرونده دیگرش، به صورت قاچاقی به ترکیه میرود اما در آنجا گرفتار دعوای بین قاچاقبران شده و دستگیر میشود و بیشتر از شش ماه را در زندان میگذراند. حالا چند روزی است که از زندان آزاد شده است. «ایرانوایر» درباره فعالیتهایش از او پرسیده است:
از چه زمانی تصمیم به فعالیت در فضای مجازی گرفتید؟
- من یک بار در۲۶ دی سال ۱۳۸۷ به دلیل فراخوان جنبش ملی «ماهستیم»، در اعتراضات خیابانی دستگیر و به حبس تعلیقی وجریمه نقدی محکوم شدم. در جریان آن دستگیری، حدود دوسال درگیر کار دادگاه بودم. در تجمعهای اعتراضی کلیپ وعکس تهیه میکردم و برای رسانههای خارج از کشور میفرستادم. البته در اوایل چون آشنایی زیادی با فضای مجازی نداشتم، جهت ارسال کلیپها و آپلود آنها، به شخصی پول میدادم تا فیلمهایی که تهیه کرده بودم را ارسال کند. در واقع من بعد از دستگیری اول در سال ۱۳۸۷، شروع به فعالیت در فضای مجازی کردم. هدف من صرفا اطلاعرسانی و روشنگری مردم بود و با بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی خارج از ایران، از طریق ارسال فیلم و عکس و اخبار داخل ایران همکاری و همراهی داشتم.
پس از آزادی اول و راهاندازی صفحات مجازی، چه طور شد که هویت شما لو رفت و دستگیر شدید؟
- من درتاریخ۱۱ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۹ و۳۰ دقیقه صبح توسط اطلاعات سپاه درخیابان «ستارخان» بازداشت شدم. همان روز فهمیدم توسط یکی ازدوستان خانوادگی خودم لو رفتهام. این شخص مشخصات من را به دوست دخترش داده بود. دوست دخترش در فضای مجازی در یکی از گروههایی که من ساخته بودم، عضو بود و برای این عضویت و فعالیتهایش در پلیس فتا پرونده داشت. متاسفانه برای تخفیف در مجازات، با نیروهای امنیتی همکاری کرده و من را لو داده بود.
از لحظه دستگیری خود بگویید؛ برخوردشان هنگام بازداشت شما چه گونه بود؟
- روز دستگیری یک گروه شامل ۱۱مرد و یک زن آمدند خانه من و پس از تفتیش منزل و صورتجلسه، تعداد زیادی گوشی تلفن، یک دستگاه لپتاپ، تعداد زیادی سیمکارت ایرانی و خارجی، فلش مموری و هارد را که برای فعالیتهایم استفاده میکردم، با خود بردند. من را هم به بند دو الف در زندان اوین که متعلق به اطلاعات سپاه است، منتقل کردند.
برخوردهایشان در بازداشتگاه و دوران بازجویی با شما به چه صورت بود؟
- آنها وقتی فهمیدند در پاساژ «علاءالدین» کار میکنم، به من پیشنهاد همکاری دادند. گفتند چون تو آن جا کار میکنی، ما برایت مغازه میگیریم؛ اجاره از ما، کار از شما. گفتند حتی اگر یک میلیارد هم هزینه داشته باشد، مشکلی نیست؛ شما گوشیهای مشتریها را چک و موارد مشکوک و مخالف نظام و رهبری را به ما معرفی کن. میگفتند در پاساژ و محل کسب خود در ظاهر با نظام مخالفت و حتی به مقدسات توهین کن و ببین چه کسانی آنجا موافق شما هستند و حمایت میکنند. به من وعده دادند که اگر همکاری کنی، آزادت میکنیم و حتی میتوانی فعالیتهایت را در فضای مجازی ادامه دهی؛ به این شرط که دربعضی ازموارد مطالب ما را هم درگروه ها وکانالها به اشتراک بگذاری. حتی به من پیشنهاد دادند که همسرت را هم در یک اداره دولتی سرکار میگذاریم.
در بازداشتگاه به دلیل عدم همکاری من با بازجوهای اطلاعات سپاه، ۲۶ روز در انفرادی بودم و بعد به یک اتاق هفت نفره انتقال یافتم. آن جا رفتارشان بد نبود اما به شدت از نظر روحی و روانی من را زیر فشار گذاشته بودند. بعد از کشته شدن «کاووس سید امامی»، در زندان صحبتهایی کردم که دوباره من را مورد بازجویی و تهدید قرار دادند. آنجا به من گفتند مقابل دوربین اعتراف کن که فریب عوامل بیگانه را خورده بودی و بگو برای فعالیت علیه نظام پول میگرفتی و اظهار ندامت کن. البته قبول نکردم و همان موقع بود که به شکل تنبیهی، من را به زندان تهران بزرگ یا فشافویه فرستادند.
دادگاه و روند رسیدگی به پرونده شما چه گونه بود؟
- من در دادسرای فرهنگ و رسانه، شعبه دوم بازپرسی، توسط بازپرس «بیژن قاسمزاده» بازپرسی شدم و پروندهام به سه شعبه مختلف ارسال شد. در اولین دادگاه (۲کیفری کارکنان دولت شعبه ۱۰۵۷)، به اتهامهای «نشر اکاذیب» و «تشویش اذهان عمومی»، با حضور وکیلم محکوم شدم. در چهارم تیر، به اتهام «سب نبی» در دادگاه ۹ کیفری توسط قاضی «کشکولی» (همان قاضی پرونده «محمدعلی نجفی») محاکمهام کردند که با تلاش وکیل، سب نبی تبدیل به «توهین به مقدسات» شد و به من سه سال حبس دادند. در هر دو این دادگاهها، رفتار قاضی با من خوب بود. اما درشعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، رفتار نماینده دادستان، آقای «وحید ناصری» و نماینده فرهنگ و رسانه که خانم «فتاحی» بود، در حضور قاضی «ابوالقاسم صلواتی» بسیار بد بود. حتی آقای وحید ناصری نزدیک بود با من گلاویز شود که قاضی صلواتی دخالت کرد. آنجا به قاضی صلواتی گفتم که دادگاه را به رسمیت نمیشناسم چون دادگاه بدون حضور وکیل برگزار شده است.
در آن دادگاه، من به اتهام «اجتماع وتبانی علیه امنیت ملی» به پنج سال حبس و به اتهام توهین به آیتالله خمینی و رهبر کنونی، به دو سال حبس و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس، دوسال ممنوع الخروجی از کشور و دوسال ممنوعیت از فعالیت در احزاب سیاسی و خبرنگاری محکوم شدم.
زمانی که در زندان بودید، دست به اعتصاب غذا زدید؛ دلیل آن چه بود؟ آیا به خواسته خود رسیدید؟
- من از آن جا که با شبکه «آمدنیوز» ارتباطاتی داشتم، اطلاعات سپاه به من پیشنهاد داده بود که با آنها همکاری کنم و «روحالله زم» را به ترکیه بیاورم. همچنین از من میخواستند مطالبی را که آنها به من میدهند، برای آمدنیوز ارسال کنم. چون من هیچکدام را نپذیرفتم، برخوردهایشان با من در اوین بسیار بد شده بود. در نهایت من را به شکل تنبیهی به زندان تهران بزرگ درفشافویه منتقل کردند.
آنجا به دلیل وضعیت بد بهداشتی وهم بندشدن با بزهکاران و زندانیان عادی، دست به اعتصاب غذا زدم. ۳۹ روز در اعتصاب غذا بودم و ۱۸کیلو وزن کم کردم. یک بار به کما رفتم که من را به بیمارستان «امام خمینی» اعزام کردند و حدود ۱۰روز دربیمارستان بستری بودم. در نهایت طبق توافقی که انجام شد، دوباره به زندان اوین برگردانده شدم.
گزارشها حاکی از آن بودند بعد از اعتصاب غذای طولانی در زندان تهران بزرگ (فشافویه)، تا مدتها درگیر عوارض و مشکلاتی در وضع سلامتی خود بودید؛ نحوه رسیدگی پزشکی و درمانی در زندان اوین به چه صورت بود؟
- در زندان اوین تا مدتها از عوارض اعتصاب غذایی که در زندان فشافویه کرده بودم، رنج میبردم و اعضای بدنم با مشکلاتی مواجه شده بود؛ مثلا پای چپم لنگ میزد و چشمهایم ضعیف و گوشهایم ناشنوا شده بودند. آنجا تا مدتها از اعزام به بیمارستان محروم بودم و در نهایت بعد از کلی درگیری و جنجال، به بیمارستان چشم اعزام شدم و دکتر برای من عینک تجویز کرد. هزینه عینک را هم که ۳۵۰هزار تومان بود، خودم متقبل شدم. در سایر موارد، رسیدگی خاصی انجام نشد.
چه طور از زندان بیرون آمدید و در نهایت به چه شکل موفق به خروج از ایران شدید؟
- درتاریخ ۲۱بهمن۱۳۹۷، به خاطر عفو رهبری به مناسبت سالگرد انقلاب آزاد شدم. اما هنوز یک پرونده دیگر داشتم که به اجرای احکام ارسال نشده بود و منتظر برگزاری دادگاه تجدید نظر بودم. این پرونده مربوط به دادگاه انقلاب و قاضی صلواتی میشد و در دادگاه اولیه، در مجموع به هشت سال حبس محکوم شده بودم. چون نمیخواستم دوباره به زندان برگردم، از ایران غیر قانونی خارج شدم و به ترکیه آمدم.
در ترکیه هم شما توسط پلیس مدتی بازداشت شدید و به زندان افتادید؛ چه طور این اتفاق افتاد و برخورد با شما چه گونه بود و در نهایت چه گونه آزاد شدید؟
- بله؛ متاسفانه در ترکیه به دلیل اختلاف حسابی که بین قاچاقبرها وجود داشت، توسط یک گروه از آنها به مدت ۹ روز گروگان گرفته شدم. در روز نهم، توسط یکی از دوستانم که ساکن «اسپارتا» است، موفق شدم به پلیس ترکیه اطلاع بدهم که گروگان گرفته شدهام. پلیس به محل نگهداری من آمد ولی قاچاقبرها موفق به فرار شدند. من آنجا خودم را به پلیس ترکیه معرفی کردم ولی به دلیل عدم همکاری با آنها جهت دستگیری قاچاقبرها و نیز ورودغیرمجاز به ترکیه، به سه هزار و ۵۴۹ لیرجریمه نقدی وشش ماه حبس محکوم شدم. ۴۰ روز در بازداشتگاه «توشبا» بودم و بعد به بازداشتگاه «کروباش» که متعلق به نگهداری از پناهجویان افغان است، انتقال یافتم. بعد از شش ماه و شش روز، آزاد شدم و الان منتظر رسیدگی به وضعیت پرونده و طی شدن روند پناهجویی خود هستم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر