فوتبال در ایران آرام آرام بدل به یک دام امنیتی میشود. شاید نخستین قصور را باید در جاهطلبیهای برادران «شفیعزاده» دید.
«علی» و «شهرام»، برادران شفیعزاده، دو فعال اقتصادی در جنوب ایران بودند که کمتر کسی حتی نامشان را شنیده بود. آنها در آبادان کارخانه تولید نان فانتزی و تامین غذای دام و طیور داشتند. اما ناگهان تصمیم گرفتند که بخشی از سرمایه کلان خود را در فوتبال خرج کنند. درست زمانی که «رومن آبراموویچ»، میلیاردر مشهور روسی باشگاه «چلسی» را در لندن خرید، برادران شفیعزاده هم روی تیم «استقلال» اهواز دست گذاشتند. کمی بعد دایره خرج خود را به سمت استقلال تهران بردند با پرداخت پاداشهایی در ظاهر بدون عوض.
روزنامه «شهروند» اردیبهشت سال ۱۳۹۲ نوشت: «علی شفیع زاده، مالك سابق باشگاه استقلال اهواز كه در حال حاضر در امارات ساكن است، به دلایل خاصی نمیتواند به ایران بازگردد. با این حال، او به بازیکنان و مربیان استقلال تهران پادش پیروزیهای این تیم را در دوبی پرداخت کرده است.»
شفیعزادهها رویای شهرت داشتند؛ مانند «اکبر غمخوار» و «محمد رویانیان» که از سپاه و نیروی انتظامی به پرسپولیس رفتند. اما خیلی زود راه خود را چرخاندند و بازگشتند.
«حسین هدایتی» اما سرشناسترین چهره میان شهرتطبانی است که وارد فوتبال ایران شد. مانور قدرت او در فوتبال کشور با پولهایی که تا امروز سرچشمه آنها مشخص نشده است، بیش از ۱۵ سال ادامه داشت تا اینکه سرانجام بازداشت و محاکمهاش کردند.
اما هدایتی تنها مدیر متمول در فوتبال ایران نبود که برای فرارهای مالیاتی و پولشویی، از نهادهای بالادستی در ابتدای امر چراغ سبز گرفت. «بابک زنجانی» دومین و البته شهیرترین چهره اقتصادی معاصر فوتبال ایران است. او با ادعای سرمایهگذاری اولیه ۱۰۰میلیارد تومانی برای باشگاه «راهآهن» به فوتبال ایران قدم گذاشت و وعده هزینه هزار میلیارد تومانی برای پرسپولیس در سال ۱۳۹۲ را روی میز ورزش ایران گذاشت.
هدایتی و زنجانی گفته بودند: «پرسپولیس را به ما بدهید، به قطب اول آسیا تبدیل میشود.» اما حالا بابک زنجانی به اعدام محکوم شده است و حسین هدایتی به تحمل ۲۰ سال زندان.
«حمیدرضا سیاسی» هم به موازات همین داستان پیش رفت. او آذر سال ۱۳۹۳ به دلیل آنچه سایت «جهاننیوز» «ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری» گزارش کرده بود، به زندان افتاد. اما چند ماه بعد که از زندان بیرون آمد، دوباره در راس مدیریت باشگاه پرسپولیس قرار گرفت. تیر سال ۱۳۹۴، او مبلغ سه میلیارد تومان کمک بدون عوض از طریق یکی از شرکتهای تابعه «بهنام پیشرو» بهحساب باشگاه واریز کرد و البته برای همیشه از فوتبال رفت.
دیگری «حمیدرضا جهانیان» است. نام او را میتوان با شرکت خدماتی «رهستان» که در سال ۱۳۸۱ ثبت شده است، شناخت؛ شرکتی که به صورت خانوادگی اداره میشد. خودش بود و برادرش «حبیبالله» که میخواستند شرکت واردات و صادرات کالا در کیش و قشم داشته باشند. شرکت در اصفهان به ثبت رسید اما دایره فعالیتهایش در جنوب ایران بود. نام او از سال ۱۳۸۸ بر سر زبانها افتاد.
۲۶ اسفند همان سال، مجتمع قضايی امور اقتصادی با انتشار اسامی متهمان پرونده كلاهبرداری ١٧ميليون دلاری از دو بانک دولتی «صادرات» و «صنعت و معدن»، ۱۴ متهم این پرونده را معرفی کرد. در میان متهمان این پرونده، نام حمیدرضا جهانیان به عنوان مدير عامل «شرکت پتروپارس گلف» هم به چشم میخورد.
۱۴ دی سال ۱۳۸۹، «خبرآنلاین» در گزارشی تفصیلی خبر داد که جهانیان در حال تحمل حبس است. خبرگزاری «فارس» اما روز دوازدهم اردیبهشت سال ۱۳۹۴ با او به عنوان مدیرعامل «شرکت فرآوردههای نفتی پارس طلاییه» و کسی که کلید پرونده توقیف کشتی «اموی مرسک تایگریس» (MV Maersk Tigris) در دست او است، مصاحبه کرد.
او ناگهان سال ۱۳۹۶ امتیاز باشگاه نفت تهران را از خانواده «گلرخسار» خرید؛ خانوادهای که خودش پروندههایی باز در قوه قضاییه ایران داشت و نمیخواست بیش از قبل با فوتبال در روشنایی قدم بزند.
اما قدمزدن حمیدرضا جهانیان در فضای غرورانگیز مدیریت فوتبال ایران، عمر چندانی نداشت. روز ۲۵ مهر سال ۱۳۹۶، خبرگزاری «موج» دستگیری جهانیان، مالک باشگاه «نفت» را تایید کرد و نوشت: «جهانیان حتی از مأموران کلانتری خواهش کرد که چون مالک یک باشگاه لیگ برتری است، به او دستبند نزنند و درخواست دیگری هم داشت که به بازداشتگاه عمومی نرود.»
اما به او هم دستبند زدند و هم او را به بازداشتگاه بردند. نخستین اتهامش، بدهیهای گسترده بانکی بود.
میان تمام جملاتی که از این متهمان اقتصادی شنیده شده، یکی مشترک است: «از من خواستند به فوتبال خدمت کنم و من قبول کردم.»
این فقط یک شعار یا نمایش شفاهیِ خلوص نیت نیست. روایتی وجود دارد از «علی پروین» که سال ۱۳۹۱ از زبان حسین هدایتی نقل کرده بود. هدایتی به پروین که نخستین یارش در فوتبال به حساب میآمد، گفته بود: «تا وقتی حمایت آن بالاییها را دارم و تا زمانی که آنها بخواهند، در فوتبال میمانم.»
فوتبال در ایران یک تله است برای رخنمایی بابک زنجانی، حسین هدایتی، حمیدرضا سیاسی، حمیدرضا جهانیان و حالا یک نام جدید؛ «فرهاد حمیداوی».
یازدهم دی سال ۱۳۹۷، خبرگزاری فارس به قطعی شدن واگذاری باشگاه «پدیده» مشهد به «فرهاد حمیداوری» مالک شرکت «شهر خودرو» اشاره کرد. حمیداوی همین روز به خبرگزاری فارس گفته بود: «فردا وکلای دو طرف قرارداد این انتقال را به صورت رسمی امضا کنند.»
او خودش را دروازهبان سابق تیم ملی نوجوانان فوتبال ایران در سال ۱۳۷۴ خورشیدی معرفی میکند اما در اسناد فدراسیون فوتبال نشانی از دعوت شدن او به هیچ یک از اردوهای تیمهای پایه فوتبال ایران وجود ندارد. او به فارس گفته بود: «ما میخواستیم در ردههای پایه فوتبال مشهد کار کنیم اما بعد از اینکه اشتیاق مردم شهر و همینطور اصرار مسوولان را دیدیم، پذیرفتیم که به کمک باشگاه پدیده بیاییم.»
اینجا هم یک ردپا از اصرار مدیران و مسوولان به چشم میخورد. این بار البته نام یکی از مدیران سیاسی بالادستی فاش شد. روزنامه «ایرانورزشی» روز پنجم بهمن سال ۱۳۹۷ در گزارشی از قول «نصرالله پژمانفر» نوشت: «موضوع تیم پدیده برای ما یکی از مهمترین مسایل در این روزها است. ابدا نباید شرایط به سمت و سویی برود که مالک جدید دچار حاشیه شود.»
نصرالله پژمانفر از اقوام فرهاد حمیداوی و البته نماینده دورده نهم و دهم مجلس شورای اسلامی از حوزههای انتخابی مشهد و کلات است. او سابقه مدیریت مدرسه علمیه «شهید صدوقی» مشهد را دارد و سال ۱۳۸۸ به عنوان معاون آموزش و پژوهش «مرکز مدیریت حوزهٔ علمیهٔ خراسان» منصوب شد. عضویت در ستاد پیگیری مطالبات رهبری در موضوع تحول حوزه، نماینده حوزه علمیه خراسان در «بنیاد ملی نخبگان» و نماینده رهبری در دانشگاهها، بخشی از فعالیتهای او پیش از نمایندگی در مجلس است.
یکی از اقداماتش در مجلس شورای اسلامی، تهدید دولت روحانی به استیضاح «محمود واعظی»، وزیر وقت ارتباطات در صورت تلاش برای افزایش پهنای باند بدون ارایه «پیوست فرهنگی» بود. نصرالله پژمانفر یکی از اعضای فعال «جبهه پایداری» هم هست.
این عضو «فراکسیون فرهنگی» مجلس شورای اسلامی، از مهمترین مشوقان و حامیان فرهاد حمیداوی برای در دست گرفتن باشگاه پدیده مشهد به حساب میآمد. حمیداوی صاحب برند «شرکت شهر خودرو» است. مجموعه شهر خودرو با نام تجاری «حمیداوی»، از سال ۱۳۸۳ و با تمرکز روی واردات خودرو آغاز به کار کرد؛ زمانی که فرهاد حمیداوی پا به عرصه واردات خودرو گذاشته بود و کمتر از ۲۷ سال سن داشت.
این شرکت خودش را متخصص در ترخیص خودرو و قطعات خودروهای سبک و سنگین از اداره گمرک معرفی میکند که حالا تمرکزش را در شهرهای تهران، مشهد و بوشهر روی واردات و مونتاژ خودرو گذاشته است.
سایت این شرکت حوزه فعالیتهای کنونی شهر خودرو را این گونه برشمرده است: «تامین و واردات کلیه خودروهای مجاز روز دنیا»، «انجام عملیات حمل دریایی با رعایت بالاترین استانداردها»، «انجام کلیه امور گمرکی و ترخیص خودرو در حداقل زمان»، «حمل و نقل زمینی برون شهری و ناوگان حمل درون شهری»، «فروش محصولات داخلی و خارجی با شرایط آسان و ارایه خدمات لیزینگ»، «ارایه خدمات بازرگانی و تامین خودرو و قطعات مورد سفارش باشگاه مشتریان» و «ارایه خدمات بیمه».
هرچند که به نظر میرسد شرکت شهرخودرو به خودی خود یک غول واردات خودرو در ایران باشد اما این تنها دایره فعالیتهای اقتصادی حمیداوی در صنعت خودرو ایران نیست. او از سهامدار شرکت «خودروبر ایمن بسپار» و شرکت جانبی «یگانه شهر خودرو» نیز هست.
فرهاد حمیداوی حالا نام باشگاه پدیده مشهد را به باشگاه «شهر خودرو» تغییر داده و «مقصود خدايی»، نایب رییس خود را در شرکت خودرو شهر به عنوان رییس هیات مدیره باشگاه معرفی کرده است. اعضای هیات مدیره باشگاه پدیده سابق و شهرخودرو کنونی، تقریبا همان اعضای هیات مدیره شرکت شهرخودرو هستند.
خبرگزاری «ایرنا» در سال ۱۳۹۵ مقصود خدایی را از «کارآفرینهای موفق» و «فعال اقتصادی» معرفی کرد و از قول او نوشت: «ما به تعریف جدیدی از کدهای درآمدزایی در شهر مشهد نیاز داریم.»
کدخدایی در حقیقت یکی از بازوهای فرهاد حمیداوی در شرکتهای جانبی و اقماری شهرخودرو هم هست. او ریاست هیات مدیره و مدیرعاملی «شرکت خودرو گستران آتیه ایرانیان» را برعهده دارد؛ شرکتی که در کنار سلسله مجموعههای تحت نظر حمیداوی، وظیفه فروش اقساطی و لیزینگ برخی از خودروهای وارداتی شهرخودرو را برعهده گرفته است.
این یک چرخه در هم پیچیده است؛ هرچه بیشتر فرو میرویم، با گستره قدرت حمیداوی در صنعت خودرو و واردات بیشتر گره میخوریم.
تیم فوتبال پدیده با حضور حمیداوی و سرمربیگری «یحیی گلمحمدی»، موفق شد به سهمیه لیگ قهرمانان آسیا برسد. اما خرجهای امسال برای حفظ سرمربی، استخدام «مهدی رحمتی» دروازهبان استقلال و جذب «سروش رفیعی» از پرسپولیس، این باشگاه را بیش از قبل در کانون توجه قرار میدهد. این شاید همانی است که نهادهای نظارتی میخواهند؛ کنترل، نظارت و شاید هم روزی دستگیری، بازداشت و محاکمه. این سرنوشت تمام متمولهای فوتبال ایران طی دو دهه اخیر بوده است که با اجبار و تشویق و تهییج آمدهاند.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر