همان ساعت اول کلاس، وقتی فهمیده معلمش اصلا تُرکی بلد نیست، دچار وحشت و اضطراب شده بود. او در روز اول مدرسه و در هفت سالگی، یک کلمه هم فارسی بلد نبوده است: « معلم کلاس اول دبستان من حتی در سطح یک کلمه هم ترکی بلد نبود و بزرگترین دغدغه کودکانهام این شد که اگر یهو دستشویی داشتم، چه باید بگویم؟ این دغدغه تا این حد بود که با گریه، معلم و مدیر مدرسه را (از بستگان نزدیک بود) مجبور کردم به پدرم زنگ بزنند و وقتی گوشی را دادند به من، پرسیدم توالت به فارسی چی میشود؟»
این روایت «فرشته قاضی» است؛ روزنامهنگار اهل تبریز که اکنون سالها است به زبان فارسی در این حرفه مشغول به کار است. او پیشتر در صفحه فیسبوکش، از تجربه خود در روزهای اول مدرسه و رنج کودکانی که از حق آموزش به زبان مادری محروم هستند، گفته است.
خبر اجرای آزمایشی «طرح بسندگی زبان فارسی» بار دیگر موضوع رنج کودکان غیرفارس را در هنگام ورود به مدرسه مورد توجه قرار داده و واکنشهای مخالف زیادی را در شبکههای اجتماعی به دنبال داشته است. منتقدان، اجرای این طرح را همچون گامی دیگر در راستای اجرایی کردن سیاستهای معطوف به از بین رفتن زبانهای غیرفارسی و افزودن به رنجی میدانند که کودک غیرفارس زبان در سالهای اول ورود به مدرسه تجربه میکند.
در ایران، از همان زمان تاسیس مدارس مدرن در نزدیک به ۱۰۰سال پیش، کودکانی که زبان مادری آنها فارسی نیست نیز ناچار شدهاند در سیستم آموزشی که نه برای زبانآموزی که برای سوادآموزی کودکان فارس زبان طراحی شده است، هم زبانآموزی کنند و هم درس بخوانند. این یعنی تحمیل رنج دیرپای ناشی از سوادآموزی به زبانی که بلد نیستند و با آن پیوند عاطفی ندارند. رنجی که جدای از عوارض عاطفی پایدار، بنا بر آمار آموزش و پرورش، از جمله آثار آن، نرخ بالای تکرار پایه و بازماندن از ادامه تحصیل در مناطقی از کشور است که زبان مادری دانشآموزان آن فارسی نیست.
فرشته قاضی هم در ادامه روایت خود که در فیسبوک منتشر شده، روی همین نکته تایید کرده و نوشته است در پایان آن سال، از ۲۷ دانشآموز کلاس اول، تنها او و هفت همکلاسی دیگرش قبول و سایر همکلاسیها همان اول دبستان مردود و ناچار از تکرار پایه شده بودند.
مسوولان آموزش و پرورش میگویند اجرای طرح بسندگی زبان فارسی در راستای تحقق عدالت آموزشی است و این یعنی کاستن از این رنجها. اما «یاور سلطانی»، روزنامهنگار آزاد ساکن ماکو معتقد است این طرح نمیتواند به حل مشکلات کودکان غیرفارس زبان کمک کند چون مساله زبان را در چارچوب بنیادین آن و همچون بخشی از فرهنگ یک انسان نمیبیند.
او معتقد است که نتیجه نهایی این طرح در بلندمدت، یکسان سازی فرهنگی است: «این طرح علاوه بر اینکه به معنای پاک کردن صورت مساله نابرابری آموزشی بین دانشآموزان فارس و غیرفارس زبان است، به معنی تلاشی جدی برای از بین بردن زبان ملتهای غیرفارس در ایران در بلندمدت است.»
مسوولان آموزش و پرورش میگویند با تکمیل شدن اجرای طرح بسندگی زبان فارسی، به نوآموزانی که فارسی بلد نیستند، از دو سال پیش از شروع مدرسه، در مقطع آمادگی فارسی میآموزند.
«سهیلا کارگر»، فعال حقوق اتنیکی تُرک معتقد است فارغ از اینکه اساس طرح بسندگی زبان فارسی متکی بر این پیشفرض است که ندانستن زبان فارسی، ناتوانی همچون ناتوانی شنوایی و گفتاری به شمار میرود، مساله مهم، بیگانه کردن کامل کودک با هویت او است: «با الزام آموزش زبان فارسی به کودکان از سن چهار سالگی، تنها مکانی که کودک میتواند زبان مادری خود را بیاموزد، یعنی کنار خانوادهاش را از او میگیریم و خانواده را ناچار میکنیم برای کمک به کودک نوآموز به دست خودشان، کودک را از زبان مادری خود محروم کنند.»
مساله برای معلمها و کودکانی که زبان مادری آنها فارسی نیست، جنبههای دیگری هم دارد؛ آموزش و پرورش پیشتر در مواردی در چارچوب بخشنامه و یا از زبان مسوولان عالیرتبهاش، از معلمان خواسته بود در کلاسهای درس، فارغ از اینکه زبان مادری کودک چیست، تنها از زبان فارسی بهره بگیرند؛ برای نمونه، اداره کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه دی ۱۳۹۰، استفاده از زبان کُردی در کلیه مدارس این استان را هنگام تدریس یا محاوره در محیطهای آموزشی ممنوع اعلام کرد.
در این بخشنامه آمده بود: «در مناطق کُردنشین، کلیه معلمان و دانشآموزان بومی ملزم هستند که از صحبت کردن به هر زبان و گویشی غیر از زبان فارسی پرهیز کنند.»
«محمد بطحایی»، وزیر پیشین آموزش و پرورش نیز تیر سال ۱۳۹۷ گفته بود آموزش دانشآموزان با زبان فارسی خط قرمز ما است و در مناطق دو زبانه هم باید در مدارس از زبان فارسی استفاده شود: «در برخی مناطق مشاهده شده است با زبان محلی به دانشآموزان آموزش داده میشود که این موضوع بسیار خطرناک است زیرا بچهها زبان محلی را در خانواده فرا میگیرند، پس باید زبان رسمی کشور را در مدرسه بیاموزند.»
بطحایی ششم شهریور ۱۳۹۷ نیز در مجلس شورای اسلامی به اهمیت تدریس متون درسی به زبان فارسی به دانشآموزان تاکید و چنان صحبت کرد که گویی اگر معلم چنین نکند، تخلف مرتکب شده است: «طبق گزارشهای واصله در برخی از مدارس، متون فارسی را به زبان قومی درس میدهند. در حالی که تنها مکان یادگیری زبان فارسی برای دانش آموزانی که در خانه و محله صرفا با زبان مادری صحبت کردهاند، مدرسه است.»
برخی نمایندگان مجلس و مقامات محلی، از جمله امام جمعه تبریز، به سخنان وزیر معترض شدند اما آنچنانکه یاشار سلطانی میگوید، اعتراضات موجب نشدند این سیاست کنار گذاشته و سیاست ممنوعیت کاربرد زبانهای غیرفارسی در مدارس بدون سر و صدا همچنان تعقیب شود: «آموزش و پرورش در مناطقی که زبان مادری مردم فارسی نیست، به شیوههای مختلف معلمان را ناچار میکند در مدرسه تنها به زبان فارسی تدریس کنند و برای معلمانی که این موضوع را جدی نگیرند، مشکل ایجاد میکنند.»
تلاش برای وادار کردن کودکان برای تکلم به زبان فارسی و کنار گذاشتن زبانهای غیرفارسی البته سابقه طولانیتری از عمر جمهوری اسلامی دارد. دکتر «پرویز رجبی»، نویسنده و ایرانشناس که سال ۱۳۹۰ درگذشت، در یکی از کتابهایش با عنوان «ناتنیها، ایرانشناسی اجتماعی»، به روایت از رنجی که به عنوان یک کودک تُرکزبان در دبستان دیده، پرداخته است. در صفحه ۱۰۹ این کتاب، درباره آزاری نوشته که از معلم قرآن و فارسی کلاس سوم دبستان دیده است. رجبی که نزدیک به سه سال بوده در دوره فرقه آذربایجان از میانه به قوچان مهاجرت کرده، نوشته که در کلاس سوم دبستان فارسی را شکسته بسته و با لهجه تُرکی صحبت میکرده و معلم هر روز از او میخواسته بگوید «سبحانالله» و او هر روز با لهجه تُرکی میگفته است «سبحنالله»: «معلم فریاد میزد، چوب میخواست و به کف هر دستم، دو ضربه چوب مینواخت و میگفت احمق! سبحانالله و... . آن سال سیاه حدود چهارصد چوب خوردم، حدود ۱۰۰بار کباب شدم.»
یاور سلطانی در بخش دیگری از حرفهایش میگوید که بنا بر گفته یکی از دوستانش که در ماکو معلم ابتدایی است، اداره آموزش و پرورش این شهر طی بخشنامهای، از معلمان پایههای سوم، چهارم و پنجم خواسته است که تنها با زبان فارسی محتوای آموزشی را تدریس کنند و از معلمان پایه اول و دوم هم خواسته شده است تا حدامکان از زبان غیرفارسی برای تدریس استفاده نکنند: «دوست معلم من میگوید کسی به این بخشنامه عمل نمیکند. چون اگر قرار باشد محتوای آموزشی صرفا به زبان فارسی تدریس شود، عملا روند آموزش اینجا متوقف میشود و بچهها نمیتوانند چیزی یاد بگیرند.»
سهیلا کارگر میگوید پیش از این هم در آموزش و پرورش سابقه داشته است چنین تصمیماتی به صورت محرمانه و بی سر و صدا ابلاغ شده باشد: «اکنون هم خبرهای منتشر شده این واقعیت را تایید میکنند که گام دیگری برای کشتن زبانهای غیرفارسی در ایران برداشته شده است.»
او میگوید نشانههای دیگر این سیاست را باید اجبار به تدریس و تکلم معلم به زبان فارسی در مدارس دید: «در سالهای آغازین مدرسه، معلمها بیشتر و عمدتا به فارسی تدریس میکنند چون از سر ناچاری و برای حفظ موقعیت شغلی، نمیتوانند در مقابل اجبار یک سیاست خاص در مدرسه مقاومت زیادی بکنند؛ سیاستی که نتیجه اجرای آن، ستم به کودک و زیرپا گذاشتن حقوق او و البته ستم به معلم است.»
مطالب مرتبط:
یا فارسی حرف بزنید یا در مدرسه ثبتنام نمیشوید؛ طرح بسندگی زبان فارسی چیست؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
در رابطه با صحبتهای JS باید بگم که هرچقدر هم تعداد زبانها در ایران زیاد باشه بیشتر از هند نیست که 22 زبان اون رسمی هستند و به لحاظ تاریخی ادبیات مکتوب داشتند. بیشتر از فیلیپین که صد و خرده ای زبان زنده داره که خیلیهاشون هرگز ادبیات مکتوب نداشتن نیست. پس اینکه هزینه بر هست هم اصلا بهانه خوبی نیست. دولت فیلیپین هم از سال 2009 سیستم آموزشی mother-tongue based multilingual education رو شروع کرده و سال به سال به تهداد بانهایی که تحت چتر خمایتی دولت قرار خواهند گرفت، اضافه میشه. قرار هم نیست یک شبه کل سیستم از یک زبانه به چندزبانه تبدیل بشه. هر دولتی برای تعییر سیاستهاش یک دوره گذر حداقل 5 ساله، 10 ساله یا 20 تا 25 ساله درنظر میگیره.
https://youtu.be/oHQwEbXldn4
https://vimeo.com/85459577
https://theirworld.org/news/why-teaching-in-mother-tongue-could-help-500m-children
https://vimeo.com/99479599
https://vimeo.com/187760803
https://vimeo.com/65320165
http://www.flexlearnstrategies.net/5-3-1-mainstreaming-mother-tongue-based-multilingual-education-in-the-philippines-initial-gains-and-challenges/
https://mlephil.wordpress.com/ ... بیشتر
در نهایت باید بگم راهی که دوستان تمامیت خواه در نابودی زبانهای ما پیش گرفتن در نهایت هیچستان و تجزیه هست. چون مسئله زبان مادری محدود به تنها حلقههای روشنفکری نیست و بین عامه مهم هست و چهار کشور اطراف ایران افغانستان، عراق، پاکستان و ترکیه هم با این چالش درگیرند.
افغانستان و عراق که رسما دو زبانهاند.
در پاکستا ن و ترکیه هم چالش وجود داره. پاکستان در آستانه تجزیه هست و گروههای پنجاب، بلوچ، پشتون، کشمیری و سندی درگیرن که چرا باید اردو رسمی باشه و اصلا بنگلادش هم به خاطر همین موضوع تقابل زبان اردو و بنگالی از پاکستان جدا شد. در حالی که هند همین مساله رو حل کرده (https://en.wikipedia.org/wiki/Languages_with_official_status_in_India)
در ترکیه هم کردها برای احقاق حقشون میجنگن. فضای سیاسی ایران هم به هرحال متاثر از همسایگانش خواهد بود و مطمئنا مساله زبان مادری با اولتیماتوم یک سری پان ایرانیست تمام نخواهد شد. ... بیشتر
ضمن اینکه ما نمیتونیم «حق» رو موکول به خوشایند شما کنیم. چون ما هم جز ملت ایرانیم و از مالیات و منابع ما هم برای پرورش فارسی هزینه میشه. شما واقعا نمیدونم با چه تفکری خودتون رو صاحب ایران میدونید و فکر میکنید که دست بالا رو دارید و اجازه دارید برای زبان دیگران تصمیم گیری کنید. 40% مردم ایران غیرفارس اعم از عرب، ترک، ب لوچ، کرد و ... هستند. همانطور که 11 میلیون تومان برای ساخت هر کلمه جدید فارسی از جیب ما و از مالیات ما هزینه میشه، دولت باید برای پرورش زبان ما هم هزینه کنه و قرار نیست زبان ما همواره در پستوی خانه بمونه که میفرمایید «در مورد کودکانی که در مناطق غیر فارسی زبان قرار است به مدرسه بروند، وظیفه خانواده و بویژه پدر و مادر است که از سنین پائین، علاوه بر زبام مادری ، زبان پارسی را نیز بکودکان بیاموزند»
اینکه دوستان میفرمایند «زبان رسمی پارسی هست» میپرسم این زبان رسمی را چه کسی تعیین کرده؟ قانون اساسی و دولت مدرن...همانطور که میتوان به قانون اساسی معترض بود، به حجاب معترض بود و رای یک نسل پیش رو هم به چالش کشید، میتوان به زبان رسمی معترض بود و قانون اساسی رو تغییر داد. ... بیشتر
در رابطه با سخن hamid8 که فرمودند "آموزش تنها میتواند به این زبان باشد، مانند همه کشورهای دنیا"، باید بگویم که این همه کشورهای دنیا را اشتباه به عرض شما رسانده اند.
لیستی از کشورهایی که دو یا چند زبان رسمی دارند یا اصلا زبان رسمی در قانون اساسیشون قید نشده و فقط به صورت دفاکتو رسمی هست، در دو لینک زیر قید شده. از جمله در بریتانیا که زبان انگلیسی تنها به صورت دفاکتو رسمی هست ولی در ایالت ولز، زبان ولزی به صورت دوژور رسمی هست
https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_multilingual_countries_and_regions
https://en.wikipedia.org/wiki/Official_multilingualism
حتی در کشور فرانسه هم که هنوز شدیدا بر سیاست «یک ملت، یک زبان» تاکید داره و بعد از انقلاب فرانسه به نابودی زبانهای اکسیتان، برتون و کاتالان همت گماشتن، تابلوهای دو زبانه فرانسوی/اکسیتان در قسمتهای مختلف کشور دیده میشه (https://en.wikipedia.org/wiki/Language_policy_in_France) پس فکر نکنید که قراره زبان ما تا ابد در پستوی خانه بمونه و فقط زبان لالاییهای مادرانه باشه. ... بیشتر
در رابطه با صحبت hamid8 که فرمودند ملتهای غیرفارس نداریم و همچنین zurvan که از بکار بردن ادبیات تجزیه طلبانه ناراحت هست باید بگم که متاسفانه یا خوشبختانه ادبیات سیاسی نوین در ایران و کلا خاورمیانه ترجمه شده از متون اروپایی هست نه ادبیاتی که در خود زبانهای خاورمیانه تولید شده باشد و این مترجمین یک قرن اخیر هستند که و اژه nation رو همسنگ با ملت بکار بردن. در حالی که میدانیم تا همین یک قرن اخیر در زبان ترکی عثمانی واژه ملت به مفهوم اقوام ساکن امپراتوری که زبان جدا یا دین جدا داشتند بکار میرفته و ملت در ادبیات زبانهای خاورمیانه به مفهوم مردمی که کشور و دولت جدا داشتند نبوده. لذا واژگان و عباراتی همچون «ملت آذربایجان»، «ملت کردستان» و ... تا زمانی طولانی در ادبیات عامه بکار خواهد رفت. همانطور که میبینید به عنوان مثال آخوندهای آذربایجانی هنگام سخنرانی در منبر اکثرا عبارت «ملت آذربایجان» را بکار میبرند. در حالی که اسلامگرا هستند و به تجزیه اعتقادی ندارند و ترکگرا نیستند. یا شعار «آذربایجان میلتی چکلمز بو ذیلتی/ ملت آذربایجان این ذلت را تحمل نخواهد کرد» یکی از شعارهای متداول در تجمعات مردم آذربایجان است. در حالی که ممکن هست تجمعات اصلا تجزیه طلبانه نباشه. اینها به این دلیل هست که ما در زبانهای اصلی خاورمیانه (عربی، فارسی و ترکی) مفهومی معادل اتنیک نداریم و واژه ملت ترجمه واژه nation از زبان فرانسه هست. ملتها یا nationهای اروپایی هم در طول تکوین تاریخی خودشون بر مبنای زبان شکل گرفتن. ما واژه همسنگ اتنیک در زبانهای خاورمیانه نداریم. ... بیشتر