از روز انتشار بیانیه ۱۴ نفره درخواست استعفای آیتالله «علی خامنهای» که حالا به کمپین «نه به جمهوری اسلامی» در بین فعالان مدنی و سیاسی و کاربران شبکههای اجتماعی تبدیل شده است، افراد بسیاری در داخل و خارج از کشور به این حرکت پیوستهاند.
«زرتشت احمدی راغب»، کارمند اخراجی آتشنشانی شهریار از جمله امضاکنندگان این بیانیه است. او به دلیل فعالیتهایش در حوزه سیاسی و اجتماعی، تا کنون چند بار بازداشت شده است.
احمدی راغب بیانیه ۱۴ امضایی را مقدمه تبدیل شدن این تقاضا به یک مطالبه عمومی و جنبش اجتماعی برای تغییر حکومت میداند؛ جنبشی که او معتقد است راه خود را پیدا کرده و با بازداشت یا تهدید امضاکنندگان و موافقان آن متوقف نخواهد شد.
«محمد نوریزاد»، روزنامهنگار و فعال مدنی و «محمد مهدویفر» فعال مدنی و شاعر، دو تن از امضاکنندگان این بیانیه هستند که در روزهای اخیر بازداشت شدهاند. خبرهایی مبنی بر تهدید و ارعاب دیگر امضاکنندگان این بیانیه نیز منتشر شده است.
«ایرانوایر» از زرتشت احمدی راغب درباره این برخوردهای حکومت پرسیده است:
شما از جمله امضاکنندگان بیانیه ۱۴ نفره درخواست استعفای رهبری، تغییر «قانون اساسی» و «نه به جمهوری اسلامی» هستید؛ چه چیزی باعث شد به امضاکنندگان این بیانیه بپیوندید؟
- واقعیتی که همه شاهدیم، این است که ۴۰ سال از عمر جمهوری اسلامی میگذرد. اگر تاریخ را خوانده باشیم، در همه حکومتها و سیستمهای استبدادی،عدهای برای آزادی و عدالت تلاش و همه سعی خود را برای روشنگری کردهاند. آنها سینه سپر کرده و از جان و مال و خانوادههای خود گذشتهاند تا فریاد آزادیخواهی را سر بدهند. نظام جمهوری اسلامی یک «ولایت فقیه استبدادی» است. ما بعد از ۴۰ سال، به کارنامهاش نگاه و آن را داوری کردهایم. این صدا در گلوی مردم گیر کرده است و فقط متعلق به ما نیست. در ۴۰ سال گذشته مردم در فقر زندگی کردهاند و شاهد فساد سیستماتیک حکومت هستند. به واسطه ارتباطی که از گذشته با دوستان امضاکننده نامه داشتم، در رایزنیها به این نتیجه رسیدیم که این صدا را بلند کنیم و به گوش همگان برسانیم تا ترسها بریزند و تبدیل به شجاعت عمومی در سطح جامعه بشوند. خواستیم تا جریان ۱۴ امضایی تبدیل به یک جنبش عمومی شده و به مردم منتقل شود. از اینجا به بعد این مردم هستند که باید به جنبش بپیوندند و به جمهوری اسلامی نه بگویند. ما به وظیفه اجتماعی خودمان عمل کردیم. این مسیرهم تبعات و خطراتی دارد که ما آن را میدانستیم و به جان پذیرفتیم.
در حال حاضر دو تن از امضاکنندگان بیانیه بازداشت شدهاند. برخی از دیگر امضاکنندگان و یا موافقان آن هم به اشکال مختلف تهدید شدهاند. اگر سراغ شما بیایند یا تهدیدتان کنند، چه خواهید کرد؟
- ۴۰ سال نابرابری، بیعدالتی، تاراج، دروغ و تبعیض و... دیدهایم. طبیعی است که یک عده بیایند و فریادشان را مقابل استبداد سر بدهند و گرفتار سیستم استبدادی هم بشوند. خود من الان به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، با وثیقه بیرون هستم. جمهوری اسلامی در عمر۴۰ سالهاش همواره با مخالفتها، بیانیهها و مسایل اعتراضی روبهرو بوده و برایش آشنا است. هم جنبش دانشجویی و دادخواهی سال ۱۳۷۸را دیده، هم اعتراضات سال ۱۳۸۸ را پشت سر گذاشته است. در اعتراضات سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ هم مردم به خیابانها آمدند و خواهان عبور از جمهوری اسلامی شدند. با توجه به این وقایع، حتما به یک پختگی رسیده است. زندانها را نگاه کنید؛ منظورم «فشافویه» نیست، زندان «اوین» است که ویترین زندانهای نظام به شمار میرود. یک مقدار برخوردها با زندانیان سیاسی تغییر کرده است. آن چیزی که من از سالهای فعالیت در دهههای ۶۰ و ۷۰ به یاد دارم، آن برخوردها و رفتارهای طعنه آمیز و بازپرسیهای خشونت بار در داخل زندان تغییر کردهاند. هر چند که اتفاقات تلخی مانند مرگ «وحید صیادی نصیری» در زندان لنگرود قم در اثر بیتوجهی مسوولان زندان یا «علیرضا شیرمحمدعلی» که در فشافویه با آن وضع فجیع به قتل رسید، نقض آشکار حقوق بشر و حقوق زندانیان است. اما صدایش در جهان پیچیده و رسوایی به بار آورده است.کوچکترین اتفاقی که بیفتد، دوستان آزادیخواه بلافاصله آن را رسانهای میکنند و به گوش جهان میرسانند. ما دیگر هراسی نداریم. دوستان امضاکننده بیانیه با این مسایل آشنا هستند. بیشتر تاکیدم بر زندانی بودن آقایان نوریزاد و مهدویفر است. اگر جمهوری اسلامی نخواهد این دوستان را آزاد کند، من وظیفه انسانی و اجتماعی، حق شهروندی و وظیفه قانونی خود میدانم که مقابل زندان گرگان بروم و به اعتراض بنشینم. برای هیچ یک از کارهایی که در مورد این بیانیه یا برای آزادی و حقوق بشر در ایران انجام دادهام، واهمه و هراسی نه از حکومت و نه از هیچ نهادی ندارم. زندانم را هم رفتهام و در حال حاضر با وثیقه بیرون هستم. کارم را از دست دادهام و حقوق و بیمه و معیشت من از سال گذشته قطع شده است.
چرا آقای نوریزاد را به زندان گرگان منتقل کردهاند؟
- آقای نوریزاد و دوستان دیگر در جریان وقوع سیل «آققلا» در استان گلستان، برای امدادرسانی به مردم این منطقه رفته بودند. آقای نوریزاد از این مناطق عکاسی و فیلمبرداری کرده بود که در فضای مجازی منتشر شدند. کمکهای مردمی را هم به سیل زدگان رسانده بود. دادگستری این استان از زمان این سفر، پروندهای برای او تشکیل داده و از او به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبری» شکایت کرده است؛ اتهامات رایج و مصطلحی که برای همه بازداشت شدگان بهکار میبرند. این یعنی نظام و رهبر در این سرزمین تبدیل به خدایگان روی زمین شدهاند و کسی حق ندارد از حق قانونی و شهروندی خود استفاده و از آنها سوال کند یا رهبر و نظام را مورد انتقاد قراردهد. یک شهروند نمیتواند به آنها بگوید شما نتوانستید در اداره و مدیریت این کشور موفق باشید، بفرمایید کنار! نمیشود گفت نگاه کنید که با این مدیریت ناکارآمدتان چه بر سر ملت و مملکت آوردهاید.
برای همین در برخورد با اعتراضات آقای نوریزاد، برایش پرونده سازی کردند. رفت دادگاه، از او وثیقه خواستند اما حاضر نشد وثیقه بسپارد. دوستان همراه او حتی حاضر شدند کفالتش را بپذیرند ولی خودش نپذیرفت. پرونده را فرستادند دادگستری گرگان. آقای نوریزاد به قاضی گفته است:«من اصلا این دادگاه را به رسمیت نمیشناسم که بخواهم وثیقه یا کفالت بگذارم. من چه کار کردهام که وثیقه بخواهد؟ شما مرا بازداشت کردهاید.»
کمپینی با عنوان «من نفر پانزدهم هستم» در حمایت از حرکت شما راه افتاده و استقبال زیادی از این بیانیه و کمپین شده است. از بین اعضای این کمپین هم چند نفری در شهرهای مختلف دستگیر شدهاند؛ از جمله معلمی به نام «هوشنگ کوشکی» در لرستان و«بهزاد همایونی» در آران و بیدگل.
- در مورد آقای کوشکی، الان اطلاع دقیقی ندارم. اما آقای بهزاد همایونی زمانی که آقای مهدویفر از محل تبعید خودش در شهرستان سرباز استان سیستانوبلوچستان به مرخصی آمده، برای دیدار او رفته بود که در آن جا بازداشت و روانه زندان کاشان شد. از طریق وکیل آقای مهدویفرهم وضعیت آقای همایونی در حال پیگیری است. بهطور معمول، این پیگیریها توسط خانواده انجام میشود. آنها در مورد مساله یا اطلاعرسانی تصمیم میگیرند. ما برای اطلاعرسانی نیازمند اجازه خانواده هستیم.
چند روز بعد هم خود آقای مهدویفر که نهادهای امنیتی برایش از ۲۰ روز قبل پرونده جدیدی برای فعالیتهای رسانهای او از محل تبعید ساخته بودند، بازداشت شد. اتهام جدید او هم بهدلیل داشتن کانال تلگرامی، «تبلیغ علیه نظام» است. بعد هم بدون حضور خودش، نیروی انتظامی به محل سکونت خانواده او رفته و ضمن تفتیش منزل، کیس کامپیوتر و لپ تاپ متعلق به خانواده را با خود بردهاند.
شایعه شده است برخی از امضا کنندگان بیانیه ۱۴نفره، امضای خودشان را پس گرفتهاند. این خبر صحت دارد؟
- این جریان با امضای ۱۴ نفر از مردم این سرزمین، شهروندان معترض و فعال این کشور که همگی به سهم خودشان هزینه دادهاند، آغاز شد؛ از دهشتناکترین هزینهها که از دست دادن فرزندشان بوده است تا زندگی در زندان. ولی همچنان فعال هستند. آنها بیانیه را امضا کرده و این جریان را راه انداختهاند تا اعتراضی همگانی را به گوش جهان برسانند. بازخورد این حرکت بسیار زیاد بود. البته شایعات زیاد است اما چیزی نیست که کسی بخواهد بیاید امضا کند و بعد امضایش را پس بگیرد. حرکت بد و اشتباهی نبوده است که کسی از آن اعلام برائت کند. این حرکت قرار بود کمپینی باشد و خیلیها، حتا از فعالان خارج از کشور هم به این کمپین پیوستهاند. بسیاری از فعالان داخل کشور هم اعلام حمایت کردهاند. ما که ادعای راهبری یا ایستادن در مقابل مخالفان را نداریم. جریان ۱۴ امضایی از این بداخلاقیهایی که در فضای مجازی و رسانهای وجود دارد، کاملا به دور است. این کار یک دادخواهی است. فریادی را به گوش همگان رساندن است. الان هم به کار و زندگی و فعالیت خود میپردازند. اینها صحت ندارد. این جریان به راه افتاده و حالا به سمت جنبش شدن رفته است و دیگر ما کارهای نیستیم که بودن و نبودمان موثر باشد. این مردم هستند که باید مطالبات این جنبش را پیش ببرند.
مطالب مرتبط:
ما ۱۴تن، در پی «گذار کامل» و مسالمتآمیز از این رژیم «ایران ویران کن» هستیم!
محمدحسین سپهری: اگر جمهوری اسلامی احساس قدرت میکند، به خاطر احساس ضعف ما است
راحله طارانی: نمیتوانند جلوی «کمپین من نفر پانزدهم هستم» بایستند
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر