فاطمه محمدی ۲۰ ساله، نوکیش مسیحی و فعال حقوق بشر یکی از دهها دختر جوانی است که در تهران به دلیل حجاب مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. فیلم درگیری زنی به نام « فاطمه موسوی» با او در اتوبوس شرکت واحد به دلیل حجاب در روزهای گذشته در شبکههای اجتماعی منتشر شده است. فاطمه محمدی در جریان امر به معروف و نهی از منکر یک زن شهروند مورد اهانت، هتاکی و ضرب و شتم قرار گرفته به طوری که صورتش دچار خونریزی و جراحت شده است.
این دختر جوان در گفتوگو با ایران وایر گفت تاسفبارتر از اینکه شهروندی با تشویقهای نیروی انتظامی به خود اجازه دهد با شهروند دیگری گلاویز شود، بیتوجهی ماموران کلانتری ۱۰۹ و دادسرای ناحیه ۱۲ به شکایت او بوده است. ماموران کلانتری در مقابل پافشاری فاطمه محمدی برای طرح شکایت از زنی که او را مورد ضرب و شتم قرار داده، گفتهاند یا «رضایت میدهی و یا بازداشت میشوی.» او به دلیل عدم رضایت برای چند ساعت در کلانتری بازداشت میشود و در نهایت ساعت سه صبح با قرار کفالت آزاد شده است.داشتند و بعد با قرار کفالت آزاد شدم. البته من فکر میکردم که به گفته خودشان به بازداشتگاه منتقل خواهم شد. »
فاطمه محمدی در توضیح این اتفاق به ایرانوایر گفت: «من در اتوبوس نشسته بودم که ایشان یعنی خانم فاطمه موسوی سوار اتوبوس شد. من خیلی خسته بودم و هوا هم خیلی گرم بود و اصلا متوجه نبودم که روسری از سرم افتاده، ایشان به یکبار آمد سراغ من و با فریاد گفت روسریم را سرم کنم. من هم با لبخند بهش گفتم اینجوری راحتترم و هوا گرمه. اما او با صدای خیلی بلند میگفت روسریات رو سرت کن. میگفت من در نظام جمهوری اسلامی زندگی میکنم و باید روسریم را سرم کنم. من به ایشان گفتم من در ایران زندگی میکنم و نه در نظام. و آرام از او خواستم تا سرجایش بنشیند. اما ایشان همین طور ادامه داد. این بحثها حدود نیم ساعت طول کشید. او تمام مدت با صدای بلند فحاشی میکرد، چندین بار گفت پدر من نظامی است. نفهمیدم منظورش چیست، یعنی چون پدرش نظامی است میتواند سر بقیه داد بزند.»
خانم محمدی با اظهار اینکه در طول مسیر برخی از مسافران در حمایت از او شعار سر داده و از زن خواستهاند اتوبوس را ترک کند، گفت: «یک جاهای مردم با هم شعار میدادند برو بیرون برو بیرون. یا وقتی به من میگفت روسری را سرت کن، مردم میگفتند روسری رو سرت نکن. اما ایشان در مقابل میگفت اتوبوس وسیله نقلیه است و بیرون نمیروم. مردم میگفتند سر ما را با فریاد به درد آوردی، میگفت باید حجابش را رعایت کند تا من ساکت شوم. »
این دختر جوان درباره ضرب و شتم گفت: «راستش اگر میخواستم روسریام را سرم کنم با رفتار ایشان دیگر مصر شدم سر نکنم. آخر یک شهروند برای پوشش شهروند دیگر حق تصمیمگیری ندارد. من یک بار جایم را عوض کردم تا مگر دیگر دست بردارد اما دوباره ایشان آمد نزدیک من، خیلی نزدیک من خم شد رو به صورتم. آن قدر نزدیک بود که نفسش به صورتم میخورد، هیچ فاصلهای صورتهایمان نداشت و با صدای بلند توهین میکرد. بهش گفتم خانم محترم برو عقبتر، یکهو دستش را گذاشت روی سینه من و من را به صندلی عقب فشار داد و به صورتم چنگ زد و صورتم را در مشت خودش گرفت. همه این اتفاقها یک لحظه بود و کتکم زد. غافلگیر شده بودم. اصلا فکرش را هم نمیکردم بخواهد کتک بزند. مردم من را از چنگ ایشان درآوردند و من را بردند روی یک صندلی وسط اتوبوس. اول احساس سوزش شدید روی صورتم داشتم. خانمی به من گفت ببین با صورتت چه کرد.
با این حرف از داخل کیفم آینهای در آوردم و تازه آن موقع دیدم صورتم پر از خون و چنگ است و سمت چپ صورتم بیشتر بود.»
خانم محمدی درباره نحو شکایتش نیز گفت: «به راننده اتوبوس گفتم میخواهم شکایت کنم، او هم گفت سر راهم کلانتری است من را پیاده میکند. من به مقصدم رسیده بودم ولی پیاده نشدم تا اینکه نزدیک میدان بهارستان چند پلیس را دیدیم که موتورهایشان را کنار پیادهرو پارک کردند. راننده اتوبوس با من همکاری کرد و جای که اصلا ایستگاه نبود نگه داشت تا من پیاده شوم و درب عقب اتوبوس را هم باز نکرد تا خانم موسوی نتواند پیاده شود. من رفتم به پلیسها جریان را گفتم اما آنها گفتند ما پلیس زن همراهمان نداریم و نمیتوانیم او را بازداشت کنیم. گفتم خب پس من چکار کنم. کمکم کنید. پلیسی سوار موتور شد و سربازهای همراهش وارد اتوبوس شدند. پلیس به راننده اتوبوس گفت به کلانتری برود. راننده اتوبوس دوباره همکاری کرد، راهش را تغییر داد و من را جلوی کلانتری پیاده کرد.خانم موسوی هم با سربازها پیاده شد.»
اما به گفته این دختر جوان ماموران داخل کلانتری اجازه صحبت به او را ندادهاند و در نهایت او را تهدید کردهاند که اگر رضایت ندهد خودش بازداشت خواهد شد: «خیلی عجیب بود. من شاکی بودم، من کتک خورده بودم و صورتم پر از خون بود اما کسی به من اجازه حرف زدن نداد. خارج از بحث رعایت حجاب، من مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودم و این دو موضوع حفظ حجاب و مورد ضرب و شتم قرار دادن یک شهروند کاملا دو موضوع متفاوت است. به جای آن خانم موسوی همچنان با صدای بلند به توهینهایش به من ادامه داد، میگفت ما شهید دادیم، من اجازه نمیدهم کسی حجابش را رعایت نکند و پلیسها در نهایت احترام به او گوش میکردند و حتی هیچ تذکری برای فریادهایش به او ندادند.»
محمدی در ادامه گفت: «ماموران از ایشان خواستند تا شرح حال ماجرا را بنویسد، با خنده گفت بگذارید دستم را بشورم دستم خونی است. دستش آغشته به خون صورت من بود. حتی یک جا گفت خیلی فیلم گرفتند از فردا پخش میشود. انگار از پخش فیلمش لذت هم میبرد. بعدتر در توضیحاتش گفت من کمی ناخنهایم بلند است کشیده شد روی صورتش. همین. هنوز نمیتوانم گفتار و رفتارهای ایشان، رفتار ماموران و آنچه بر من گذشت را هضم کنم. این خانم انگار کارش همین بود برای اینکه بعد از این همه فریاد هیچ دچار تنش نشده بود. از کیفش آب و شکلات و ساندویچ درآورد در دو سه ساعتی که آنجا بودیم خورد.»
چند ساعت بعد ماموران کلانتری او و زن هتاک را به دادسرای عمومی ناحیه ۱۲ منتقل کرده، به گفته خانم محمدی، قاضی کشیک دادسرا نیز به او گفته یا رضایت میدهد یا بازداشت میشود: «من دوباره گفتم اگر حقم را نمیگیرید بازداشتم کنید. ما را دوباره به کلانتری برگرداندند. خانم موسوی با احترام کلانتری را ترک کرد اما من را تا ساعت ۳ صبح نگه داشتند. البته من فکر میکردم که به گفته خودشان به بازداشتگاه منتقل خواهم شد. »
این دختر جوان پس از آزادی از کلانتری به پزشک قانونی برای ثبت جراحتهایش میرود: «من از همان کلانتری مستقیم به پزشک قانونی رفتم اما گفتند تعطیل است و باید صبح برگردم. اما من همان جا پشت در ساختمان ماندم تا بالاخره اجازه ورود دادند و هشت صبح نیز من را معاینه کردند. پزشک قانونی جوابی را در پاکت سربسته به من تحویل داد و من هنوز نمیدانم داخل ان پاکت چه نوشته شده اما همان را به کلانتری دادم.»
به گفته فاطمه محمدی او روز شنبه ۲۲ تیرماه به دادسرای منطقه یازده میرود و از آنجا او را به دایره قضایی کلانتری میفرستند: « در آنجا گفتند که باید شاهدینم را از ماجرا ببرم. من فقط زنی با دو دخترش را که از مسافران اتوبوس بودند توانستم پیدا کنم. هر سه آنها آمدند، شهادت دو دخترش چون زیر سن قانونی بودند پذیرفته نشد اما خودش که اتفاقا زنی محجبه و چادر پوش بود شهادت داد. حالا دیگر نمیدانم شکایت من به کجا منتهی خواهد شد اما من امیدوارم ایشان محکوم شود.»
این دختر ۲۰ ساله میگوید حالا چند روز گذشته، تورم و قرمزی صورتش از بین رفته، اما از نظر روحی وضعیت خوبی ندارد «من وقتی از وسایل نقلیه به خصوص اتوبوس و اتوبوس همان خط را استفاده میکنم دائم فکر میکنم که شاید دوباره او را ببینم. دوباره او میخواهد از من ایراد بگیرد.»
فاطمه محمدی درباره آنچه برای خودش و بقیه زنها در ماههای اخیر به عنوان رعایت حجاب اتفاق افتاده میگوید: واقعیت این است که این روزها به بهانه حجاب مزاحمت برای مردم ایجاد میکنند. برخی با سواستفاده از حجاب به مزاحمتهای خودشان مشروعیت میدهند. این خیلی خطرناک است. ما امنیت می خواهیم. حتی در اتوبوس شهری هم آسایش ندارد و این طور مورد ضرب و شتم و توهین قرار می گیریم.»
به دنبال بازداشتها و تذکرها برای حجاب، دادسرای ارشاد تهران شماره تلفنهایی را برای گزارش بدحجابی در مکانهای عمومی و خودروها اعلام کرد و از مردم خواست تا خودشان امر به معروف و نهی از منکر را درباره شهروند دیگر انجام دهند و موارد بدحجابی را به قوه قضاییه اطلاع دهند.
مهدی حاج محمدی سرپرست دادسرای ارشاد تهران روز ۱۸ خرداد ماه با اعلام این خبر آن را «تسریع در برخورد با هنجارشکنیها با استفاده از ظرفیت مردم و شهروندان دغدغهمند» خواند و از شهروندان خواست تا به محض مشاهده «کشف حجاب در خودرو»، «کشف حجاب یا سرو مشروبات یا برگزاری مراسم مختلط رقص در اماکنی همچون سفره خانه، کافه، رستوران، مراکز خرید، باغ تالار و...»، «اطلاع از برگزاری پارتیهای شبانه یا خانههای فساد و فحشا»، «انتشار مطالب خلاف عفت در اینستاگرام و ...» موضوع را به شماره اعلام شده گزارش دهند.
پس از این خبر، بسیاری از شهروندان نسبت به این درخواست واکنشهای منفی داشتند اما برخی دیگر نیز برای اعمال آن تا جایی پیش رفتهاند که به زد و خورد شهروند دیگر، ناامنی در مکانهای عمومی و اخلال در آسایش عمومی منجر شده است.
فاطمه محمدی پیش از این در تاریخ ۲۶ آبان ۹۶ در یک کلیسای خانگی در تهران توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و به اتهام «عضویت در گروههای تبشیری» با هدف تبلیغ علیه نظام از سوی قاضی ماشالله احمدزاده در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش ماه حبس محکوم شد. او در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۹۷ با گذراندن دوران کامل حبسش از زندان اوین آزاد شد.
خانم محمدی پیش از این یک بار به دلیل شرکت در کلیسای خانگی بازداشت و به حبس محکوم شد و پس از آن از ورود دانشگاه در سال ۹۷ محروم شد. خودش میگوید پس از عدم اجازه تحصیل، طی نامههای به سازمان سنجش و آموزش کشور و به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری خواستار توضیح و بازگشت به دانشگاه شده اما تاکنون هیچ پاسخی نگرفته است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر