یک کانال تلگرامی به راه انداخته است و روزانه تعدادی عکس با توضیح ثابتی در آن منتشر میکند. اغلب، تصاویر کودکان و نوجوانانی هستند که لباس رزم بر تن دارند و اسلحه به دست گرفتهاند. در شرح عکسها نوشته شده است: «جستوجوهای یک عکاس. صاحبان این عکسها چه کسانی هستند؟ لطفا در صورتی که افراد این عکسها را میشناسید، با شماره ۰۹۱۲۳۹۳۶۱۱۲تماس بگیرید.»
«سعید صادقی»، عکاس شناخته شده دوران جنگ است. به گفته خودش، بیش از ۷۰ ماه، یعنی بخش زیادی از سالهای جنگ را در جبهه بوده و از رزمندگان عکاسی کرده است. او در گفتوگو با «ایرانوایر» میگوید: «به من عادت کرده بودند. من آن روزها هیچ سهمیهای نداشتم؛ نه لباس میدادند، نه پوتین، نه غذا. حتی دو سال اول پلاک هم نداشتم. میگفتند مثل بقیه، یکی دو هفته، یکی دو ماه میمانی و میروی. اما من از رو نرفتم. به هزینه خودم لباس و کفش میخریدم و شده بودم تکهای از منطقه. در نهایت هم وقتی دیدند من ماندگارم، برایم پلاک زدند که اگر مُردم، نشانی از من پیدا بشود.»
او حالا پروژهای با عنوان «جستوجوهای یک عکاس» آغاز کرده است. دارد به دنبال کسانی میگردد که آن روزها در مناطق مختلف عملیاتی از آنها عکاسی کرده است: «من از کسانی عکاسی میکردم که شناخته شده نبودند؛ رزمندگان عادی و نیروهای خدماتی پشت جبهه. میرفتم مناطقی که دیگران نمیرفتند. اغلب همکارانم در اهواز و خرمشهر و جبهه جنوب بودند. من ولی همه جا بودم. فرماندهها و افراد شناخته شده هیچوقت سوژه عکاسی من نبودند. حالا رفتهام به سراغ همان آدمهای معمولی و با راهاندازی این کانال، از مردم خواستهام اگر آنها یا در صورت شهادتشان، بازماندگانشان را میشناسند، به من خبر بدهند.»
برخی تصویرها تکان دهندهاند. تصویر فردی با لباس کُردی که نوزادی چند روزه را رو به دوربین گرفته است و چند رزمنده در کنارش ایستادهاند، داستان تازهای دارد. سعید صادقی میگوید: «عکسها داستانهای زیادی دارند؛ مثلا این عکسی که مثال زدید را من درست بعد از بمباران شیمیایی حلبچه گرفتم. بماند که چه عکسهایی دارم که از فرط تلخی نمیشود منتشرشان کنم. اما به دنبال این رزمندهها هستم. اینها که لباس محلی دارند، عراقیهای منطقه هستند. این رزمندههای ایرانی بعد از بمباران حلبچه آمدهاند کمک رسانی به اهالی.»
صادقی با صدای اندوهگین میگوید برخی از آدمهای توی عکس را پیدا کرده است و حس غم و شادی توامان دارد: «خیلی از آنها شهید شدهاند. من عکس مرتضی ۱۶ ساله را که در "کانیمانگا" از او گرفته بودم بردم برای مادر پیرش که ساکن "مهدیشهر" سمنان است. عکس را در آغوش گرفت و بوسید و بویید. درست انگار مرتضی را در آغوش گرفته باشد.»
این عکاس شناخته شده جنگ میگوید بعضی از این رزمندگان شرایط بسیار بدی دارند. او از واکنشهای آنها به دیدن تصویر قدیمی خود هم عکاسی میکند: «بعضی از آنها به قدری از نظر معیشتی در مضیقهاند که من با خودم میگویم شاید تصویر جدیدشان در کنار عکس دوران جنگ برای نسلی که جنگ را ندیده و این آدمها و روحیاتشان را نمیشناسد، تلنگری باشد. یکی از آنها را پیدا کردم که حالا حدود ۶۰ سالش است. توی جبهه آرپیجیزن بود و الان دستفروش سر چهارراه است. میگوید من خالص و مخلص رفتم و جنگیدم و هیچوقت هم چیزی از حکومت نخواستم. دارم زندگیام را میکنم.»
سعید صادقی برای انجام این پروژه، سفرهای زیادی کرده است؛ از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب ایران: «بعضی از آنها حاضر نمیشوند من را ببینید. میگویند ما اصلا اشتباه کردیم رفتیم جنگ و نمیخواهیم آن روزها یادمان بیاید. یکی از آنها را توی "شهرضا" پیدا کردم. عکس او را چاپ کردم و رفتم شهرضا. هرکاری کردم، حاضر نشد ملاقات کند. عکس را گذاشتم پشت در خانهاش و برگشتم.»
سعید صادقی درباره چگونگی جستوجوی افرادی که در عکسهایش هستند، میگوید: «من هر جا که توانستهام، عکس منتشر کرده و از مردم خواستهام اگر این افراد را میشناسند، با من تماس بگیرند. بالاخره بعد از این همه سال، دوستانی در رسانهها دارم. من برای خودم هیچ از آنها نمیخواهم اما برای پیدا کردن آنها، به دوستان رسانهای خود گفته و کمک آنها را خواستهام. وقتی هم پیدایشان کنم، عکسهایشان را با هزینه خودم در ابعاد بزرگ چاپ میکنم و به ملاقاتشان میروم. عکس را به آنها یا بازماندگانشان میدهم و چهره جدیدشان را یک بار دیگر در کنار تصویر قدیمی ثبت میکنم.»
این عکاس پیشکسوت ایران هدفش از آغاز این پروژه را تطابق زندگی رزمندگان دیروز و شهروندان امروز بیان میکند: «این عکسها چهره تازهای از جنگ نشان میدهند. جنگ در بهترین حالت حتی وقتی تو پیروز میدان باشی هم برنده ندارد. جنگ برای هر دو سر باخت است. من در این جستوجوها، با زاویه جدیدی از جنگ مواجه شدم. این آدمها، قهرمانهای توخالی یک جبهه نیستند. اینها راویان یک تاریخند. بیواسطه تنها با همراه شدن با آنها و شنیدن داستانهایشان میشود چهره تازهای از جنگ ترسیم کرد.
سعید صادقی میگوید قصد دارد از تصویرهای تازه گرفته شده از رزمندههای دیروز و شهروندان امروز، خانوادههایشان و اتفاقهای این پروژه، یک کتاب و یک نمایشگاه ترتیب بدهد: «در نمایشگاه قبلی من که در "دانشگاه تهران"، برگزار شد، کسانی میآمدند برای دیدن عکسها که هیچ خاطرهای از جنگ نداشتند؛ کسانی که سالها بعد متولد شده بودند. استقبالشان حیرتم را برانگیخت. من همانجا فهمیدم این نسل تشنه دانستن است. دانستن واقعیت البته، نه چیزی که به عنوان تبلیغ به خورد جامعه داده میشود. آدمهایی که به جنگ رفتند، بر اساس باور قلبی رفتند. میهن پرستتر از آنها نبود. اما عدهای از این باور آنها برای خودشان قبا دوختند و کاسبی کردند. این نسل باید بداند عاقبت جنگ فقط ویرانی و از دست رفتن جانهای جوان و نازنین است برای هر دو طرف.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر