چند هفته قبل یک زن جوان ایرانی به نام «زهرا» که ساکن هلند بود، وقتی با دوچرخه از تقاطع خطرناک خیابانی عبور میکرد، در تصادف با یک کامیون جان خود را از دست داد. او مادر کودکی یک ساله بود. پس از این اتفاق هولناک، تعداد زیادی از دوستانش در فضای مجازی نگرانی خود را از رویارویی کودک یک ساله با فقدان مادر ابراز کردند.
رنج از دست رفتن زن جوان بیشک عمیق و دل آزار بود اما حضور کودک یک سالهاش، اتفاق را از آن چه بود، دردناکتر میکرد. در این میان یک بار دیگر دغدغه همیشگی پدر و مادرها نمود بیرونی پیدا کرد؛ این که مرگ را چه طور باید برای کودکان خود توضیح دهند؟ چه بگویند که بر اضطراب و نگرانی کودکان از رنج فقدان نیافزاید و اصلا کودکان را از چه زمانی میشود با پدیده مرگ آشنا کرد؟
«منا ثابت»، مشاور و روانشناس کودک ساکن ایران در تبن مورد به «ایرانوایر» میگوید: «با احترام به نگرانی این خانواده داغدار و دوستانشان اما کودکان زیر سن دو سال را نمیتوان با مفهوم مرگ آشنا کرد. فقط باید مراقب بود تغییر حالات و رفتار والد باقی مانده و اطرافیانی که احتمالا مسوولیت مراقبت از او را به عهده میگیرند، وی را مشوش نکند. چون اگرچه کودک تا پیش از دو سالگی مفهوم مرگ، فقدان، عروسی، زایش و... را متوجه نمیشود اما تا دلتان بخواهد تغییر حالات اطرافیانش را درک میکند و به سرعت تحت تاثیر آن قرار میگیرد.»
او همچنین اضافه میکند: «توضیح مرگ برای کودکان بین دو تا پنج سال دشوارتر است. زمان دقیقی برای مواجهه با مرگ نمیشود معین کرد اما از دو سالگی این موضوع برای کودکان قابل توضیح دادن است و میتوان با ادبیات مناسب و تکنیکهایی، از اضطراب کودکان کاست.»
او با تایید این که توضیح مرگ به کودکان یکی از سختترین کارها برای اطرافیان است، میگوید: «سخت است اما بخشی غیرقابل انکار در زندگی است. باید بدانیم هر لحظه ممکن است رخ بدهد. بنابراین، بزرگسالان باید حتما در این مورد آگاه باشند. این حتی به پذیرش خود بزرگسالان هم کمک میکند.»
او در ادامه اشاره میکند که سوال پرسیدن کودکان و کنجکاوی آنها در مورد مرگ هیچ عجیب نیست، همچنان که در مورد چگونگی زایش و آفرینش سوال میپرسند: «همانطور که باید برای پاسخ به سوال "من چهطوری به دنیا آمدم" آماده بود، برای پرسیدن سوالهایی مثل "مرده یعنی چه"، "من کی میمیرم"، "کسی که میمیرد کجا میرود" هم طبیعی است. هیچ نیازی به دروغ گفتن یا جواب سر بالا دادن نیست چون با دروغ گفتن به کودکان فقط باعث سردرگمی آنها میشویم. برای کودک جا بیاندازید که کسی نمیداند کی میمیرد اما این اتفاقی است که برای همه میافتد.»
بهترین روش چیست؟
منا ثابت میگوید: «نمیتوانم بگویم بهترین روش چیست اما یکی از شیوههای خوب برای پاسخگویی به سوالات این است که پاسخها طبیعی و عاری از هیجانات اضافی برای کودک باشند. برای کودک زیر پنج سال توضیح مرگ به عنوان توقف همه کارهای جسمانی بهترین راه است. اگر حیوان خانگی کودک از دست میرود، اگر گیاهی در خانه خشک میشود، بهترین فرصت برای تشریح پدیده مرگ است. کافی است برای کودکتان توضیح بدهید که این گربه یا گیاه بدنش دیگر کار نمیکرد. اما به هیچ وجه نگویید این گربه خوابیده چون کودک منتظر است بیدار شود. نگویید پدربزرگ به سفر رفته است چون او مدام منتظر است برگردد. نگویید خدا او را برده است پیش خودش چون ترس برش میدارد که شاید خدا افراد دیگری را هم ببرد.»
تفاوت نگاه کودکان و بزرگسالان به مرگ
یکی از نگرانیهای والدین هنگام توضیح دادن مرگ و مسایل مرتبط به آن برای کودکان یا پاسخگویی به سوالات آنها در اینباره، تفاوت نگاه کودک و بزرگسال به مقوله مرگ است. منا ثابت در توضیح این نکته میگوید: «تصور کودکان این است که همه اتفاقهایی که در دنیا برای انسانهای زنده میافتد، برای مردگان هم رخ میدهد ولی در آسمان. به وقت پاسخگویی به آنها و رفع شبهاتشان در مورد مرگ، حتما باید به آنها اطمینان بدهید چیزی که به زیر خاک میرود، احساس یا نیازی به غذا و آب ندارد، درد نمیکشد، احساس خفگی نمیکند و گرما یا سرما را احساس نخواهد کرد.»
در برابر کودک سوگواری کنیم یا نکنیم؟
بخشی از فرایند مرگ، بیقراری و سوگواری بازماندگان است؛ گریستنها و اندوهگین بودنها. کودکان هم خواه ناخواه ممکن است شاهد شیون و گریه بازماندگان باشند چرا که گاه مرگ در خانوادهای رخ میدهد که امکان سپردن کودک به کسی را در کوران حادثه ندارند؛ مانند خانوادههای مهاجر. منا ثابت در پاسخ به این پرسش که در برابر کودکان سوگواری مجاز است یا خیر، میگوید: «کودک را نباید با سوگوارى شدید هراسان کرد اما از سوی دیگر نباید مساله را بیاهمیت جلوه داد. کودک تغییرات رفتاری و خلقی اطرافیانش را درک میکند و اگر حس کند موضوعی وجود دارد که از او مخفی میشود، بیشتر نگران خواهد شد. بنابراین، بیآن که از پاسخ دادن به سوالات طفره بروید، با پاسخهای ساده، کوتاه و روشن، به او کمک کنید با موضوع از دست دادن روبهرو بشود.»
اگر مذهبی یا خداباور هستید، دقت کنید
منا ثابت بر این باور است که نباید به هیچ وجه ایدئولوژی والدین و اطرافیان در دادن پاسخ به کودک تاثیر بگذارد و در توضیح مرگ بهتر است از هر نوع تعریفی که منشا ایدئولوژیک دارد، صرف نظر کنید؛ مثلا نگویید کسی که رفته، خیلی خوشحال است چون این سوال برای کودک پیش میآید اگر او الان اینقدر خوشحال است، چرا بقیه این همه ناراحت هستند؟ یا مثلا چون آدم خوبی بود، خدا او را برد چون این هراس برای کودک بوجود می آید پس ممکن است بقیه آدمهای خوب زندگی او را هم خدا ببرد یا حتی خودش اگر خوب باشد، ممکن است خدا او را ببرد.»
خاطرات خوب را یادآوری کنید
غربیها هنگام از دست دادن عزیزان خود رسم زیبایی دارند؛ آنها دور هم جمع میشوند و با گفتن از خاطرات خوش با فرد از دست رفته، یادش را گرامی میدارند. این شیوه برای پذیرش مرگ در کودکان بسیار کارآمد است. منا ثابتی میگوید: «به کودکتان، به ویژه اگر کمتر از پنج سال سن دارد، کمک کنید فرد درگذشته را با خاطرات خوبش یاد کند. اگر دوست دارد، تصویرش را بکشد. میتواند از او چیزی به یادگار نگه دارد یا برایش آوازی که دوست دارد را بخواند. اینها میتوانند جایگزین حضور کودک در مراسم تدفین باشند.»
تجربههای عملی مادران
«مرضیه» از دوستان نزدیک زهرا، زن جوان از دست رفته در تصادف هلند و مادر دو کودک است که به واسطه ارتباط نزدیک با زهرا و خانوادهاش و دیدارهای دوستانه و قرارهای خرید روزانه با او، بیش از دیگران دربارهاش نوشت. به طبع این حضور او در دوران تلخ فقدان و مراسم سوگواری زهرا، فرزندانش را با این حقیقت مواجه کرد که کسی که تا دیروز در این دنیا بود، از امروز به بعد نیست.
او در خصوص تجربهاش برای توضیح مفهوم نیستی و مرگ میگوید: «اول از هر چیزی باید بگویم این تجربه شخصی من است. البته هر کس باید به دنبال روشی باشد که به باورها و اعتقادش نزدیکتر است. اما من با داستانی که تعریف کردم، فرزندانم به خوبی با این رویداد مواجه شدند.»
او می گوید دوست مشاوری برایش تکنیکی را تشریح کرده و گفته است بهتر است دو کتاب را روی زمین بگذارید و در فضای خالی میان آنها یک دستکش یک بار مصرف قرار دهید که نماد سه دنیایی است که ما میشناسیم: «یکی از کتابها، دنیای پیش از آمدن ما است و در آن جا منتظر میشویم تا به این دنیا دعوت شویم و برای آمدن به این دنیا، لباس مخصوصی باید به تن کنیم؛ درست مثل وقتی که میرویم شنا و باید مایو بپوشیم.»
مرضیه میگوید: «دستکش را به دست کردم و به دخترم گفتم این لباس مخصوص این دنیا است. اگر برای این لباس اتفاقی بیفتد، ما مجبوریم آن را بگذاریم و به دنیای دیگری برویم و دستکش را درآوردم.»
این مادر جوان توضیح میدهد: «برای دخترم توضیح دادم کسانی که دوستمان دارند، این لباسمان را خاک میکنند. به او اطمینان دادم که این لباس هیچ حسی ندارد. بعد توضیح دادم که در دنیای بعدی همیشه کسانی که دوستمان دارند را میبینیم و از شادمانی آنها شاد میشویم. آنها هم اگر دلتنگ ما بشوند، میروند جایی که لباسمان را گذاشتهاند و برایمان گل میگذارند. حالا دخترم هم مرگ را میشناسد، هم تدفین را. خوشحالم که هیچ تصویر ترسناکی مقابلش نیست. گاه میگویم کاش ما هم در کودکی همینطوری با مرگ آشنا شده بودیم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر