شب یکم اردیبهشت ماه برای «سمیه لطفی» که میبایست بعد از دو روز همراهی با دخترش بیتا، او را تحویل همسر سابقش دانیال بدهد، یک آخر هفته معمولی، همچون بقیه آخر هفتهها نبود.
او به شدت دچار دلشوره ایی شده بود که علتش را به وضوح درک نمیکرد. اما علیرغم آن دلشوره، تصورش را هم نمیکرد که دخترکی که به خاطر انجام تکالیف مدرسه درآن ساعت شب راهی خانه پدر میشد، هرگز فردای آن روز و کیف و کتاب مدرسه را نخواهد دید و سر از غسالخانه شهر ورامین درمی آورد.
هفت روز پس از آن یکشنبه دم غروب که نامادری بیتا او را حوالی میدان الغدیر کلاته از مادرش تحویل گرفت، پیکر خونین او، پدر و نامادری جواناش از زیر خاکهای یک باغ در منطقه کلاته بیرون کشیده شد. هر سه توسط دوست معتاد پدر کشته شده بود. مردی که بعدها در جریان بازجویی گفت در آن لحظه به شدت تحت تاثیر مواد مخدر بوده و حشیش و شیشه مصرف کرده بوده است.
«فرانک برادران» کارشناس ارشد مشاوره که در خصوص ارتباط روانگردانها با میزان خشونت در جرایمی همچون قتل، تحقیق و پژوهش کرده میگوید در جریان تز دوره کارشناسی ارشدش، ۸۴ پرونده جنایی را مورد ارزیابی قرار داده و متوجه شده است که رابطه مستقیمی بین میزان خشونت در قتل و مصرف مواد مخدر وجود داشته است.
به گفته خانم برادران از مجموعه این ۸۴ پرونده که او از بین پروندههای سال ۸۹ تا ۹۲ در استان تهران و البرز انتخاب کرده، بیش از پنجاه و شش جنایت تحت تاثیر مواد مخدر اتفاق افتاده است.
«علاوه بر تاثیر آشکار مواد روانگردان در بروز قتل، شیوه این قتلها هم بسیار متفاوت بوده است. ۹۲ درصد قتلهایی که تحت تاثیر مواد بودهاند، با روشهای خشونت باری همچون ضربات متعدد چاقو، به آتش کشیدن یا بریدن اعضای بدن قربانی، بریدن سر قربانی پس از مرگ و سایر روشهای به شدت فجیع رخ داده و کودکان، اعضای درجه اول خانواده، مادر، دوست نزدیک و مادربزرگ و پدربزرگ عمده اهداف این افراد برای قتل بوده اند.
شیوه مرگ دردناک « بیتا روحی» که قربانی یک فرد معتاد به مواد مخدر شد، این روزها افکار عمومی مردم منطقه ورامین، پیشوا و قرچک را به شدت جریحه دار کرده است.
خانم «شهلا» از دوستان نزدیک به این خانواده به ایران وایر میگوید علیرغم همه مهری که سمیه به دخترش بیتا داشت، اما دادگاه، حضانت او را به پدرش داده بود. والدین بیتا در این مورد با همدیگر به خوبی کنارآمده بودند و طبق قراری که قانون مقرر کرده بود، دخترک روزهای آخر هفته را با مادرش میگذراند. سمیه برای کسب حضانت بیتا تلاش کرد و نشد به همین دلیل هم تنها دلخوشیاش در طول روزهایی که میآمدند و میرفتند این بود که هر آن چیزی که بیتا را خوشحال میکند را دور خودش گرد کند تا آخر هفته. »
با پیگیری و تلاش سمیه لطفی قرار شده بود بعد از پایان سال تحصیلی بیتای کوچک به خانه مادرش نقل مکان کند. اما یک جنایت هولناک تمام رویاهای آن خانواده را آشفته کرد.
اجساد دانیال- محمدرضا-، همسر جوانش به نام سلیمه که او را در خانه سحر صدا میکردند و بیتای کوچک بعد از چند روز مفقودی زیر خاکهای آشفته باغی در کلاته که در اجاره دوست دانیال به نام «مهدی رستمی راد» معروف به مهدی زاغی بود، پیدا شدند.
اجسادی که آنقدر شرایط دهشتناکی داشتند که نیروی انتظامی اجازه نداد خانواده مقتولان تا آخرین لحظه روی آنها را ببینند.
دکتر «علیرضا شریفی» جامعه شناس ساکن تهران در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا تاکید میکند که رابطه معناداری بین خشونت و مصرف مواد مخدر وجود دارد: «تحقیقات نشان میدهد برخی از مواد مخدر میزان خشونت فیزیکی را در فرد به شدت بالا میبرند، بنابراین تاثیر نوع ماده مخدر مصرفی توسط فرد معتاد با خشونتی که انجام میدهد، رابطه مستقیمی دارد. »
خانم شهلا که در تمامی دقایق گشت و گذار و جستجو، همراه خانواده بوده در مورد شیوه خشونت بار مرگ این خانواده به ایران وایر توضیح میدهد: دانیال با ضربات متعدد سنگ و با گلوی بریده شده به خاک سپرده شد و به نظر میرسید پیش از مرگ، لحظات بسیار سختی را گذرانده است. ماجرا به حدی هولناک بود که کسی حاضر نمیشد برای شستشوی اجساد مشارکت کند. » تعداد زیادی از مردم زیر اخبار این فاجعه در فضای مجازی در مورد اعتیاد پدر خانواده سوال کرده اند. با اینکه قاتل مدعی شده که مقتول برای استعمال مواد مخدر به باغ او مراجعه کرده اما «سید جعفر»، یکی از همسایگان خانواده دانیال به ایران وایر میگوید او مرد معقولی به نظر میرسید. راننده بود و گاهی برای کشتارگاه، مرغ زنده جا به جا میکرد.
بعدها و در جریان تحقیقات و بر اساس اطلاعاتی که افراد مرتبط به این خانواده به پلیس دادند، مشخص شد که دانیال با مهدی رستمی، بیست و هشت ساله، که در دل یک خانواده سابقه دار رشد یافته بود، قریب به پنج سال همکار بود. هر دوی آنها راننده ماشین سنگین بوده و روزی- روزگاری در کشتارگاه با همدیگر کار میکردند. مهدی معتاد به مواد مخدر صنعتی بود و شهرت داشت که فقط مصرف کننده نیست و فروشنده مواد است. او بارها به اصرار و تلاش مادرش دست از اعتیاد کشید اما باز هم به مصرف مواد مخدر روی آورد.
مهدی به همراه سه برادر و دو خواهرش در شرایطی دشوار رشد کرده بودند پدرش که فروشنده مواد مخدر بود به اتهام قتل به مدت ۱۵ سال در زندان به سر برد و برادرش هم چند باری به جرم حمل و فروش مواد به زندان افتاده بو.
روز گذشته مهدی زاغی در جریان اعترافاتش در اداره آگاهی ورامین گفت که دانیال گاهی به طور تفریحی با او مواد مخدر مصرف میکرد. آن شب هم دانیال به مهدی زنگ زده و گفته بود که از مراسم ختم یکی از وابستگانش برمی گردد و میخواهد او را ببیند. آن خانواده راهی باغی شدند که هرگز از آن خارج نشدند و تبدیل به قتلگاهشان شد.
آن گونه که قاتل در جریان گفت و گوهایش با رسانه¬ها ذکر کرده، از مدتی قبل بین او و مقتول در این مورد که آن مرد مجرد به همسر جوان دانیال نظر سوء دارد مشاجرههایی رخ داده بود و اختلافاتی وجود داشت.
به نظر میرسد پس از مصرف مواد مخدر در آن باغ شوم، موضوع مشاجره مجدد ودلیل مرگ هولناک آن خانواده همین مسئله بوده است.
ظهر روز بعد خانواده دانیال با سمیه؛ همسر سابق او و مادر بیتا تماس میگیرند و میگویند که فرزندشان هنوز برنگشته و از آن جایی که قرار بوده یک بار مرغ جا به جا کند و در محل کارش حاضر نشده، نگران شده اند.
مادر بیتا با مدرسه دخترش تماس میگیرد و متوجه میشود که دخترش هم آن روز در کلاس درس حاضر نشده. از آن جایی که این اتفاق نامعمول بوده او سریعا به شهر پیشوا و محل زندگی همسر سابقش مراجعه میکند. اما درها بستهاند و خبری از ماشین مرد نیست.
خانم سمیه به خانواده همسرش اصرار میکند که درها را بشکنند. شاید آن خانواده دچار حادثه شده باشند.
به گفته خانم شهلا به عنوان یک منبع نزدیک به ماجرا، آنها شروع میکنند به کوچه به کوچه، خیابانها و کوچه باغهای منطقه کلاته را گشتن.
«به کلانتری مراجعه کردیم و اعلام مفقودی کردیم. رئیس کلانتری گفت با توجه به اینکه دو نفر بالغ همراه کودک هستند و کمتر از ۲۴ ساعت است که از آنها خبری نیست برای تشکیل پرونده مفقودی بسیار زود است و احتمالا جایی سرگرم میهمانی یا تفریح هستند و هر جا باشند به زودی سر و کله شان پیدا میشود. داشتیم مسیر را برمی گشتیم که دورتر از منطقه مسکونی و در حومه روستا چشممان خورد به ماشین سورمه ایی مقتول که رها شده بود. روبروی یک زمین محصور. پیاده شدیم، درهای ماشین قفل بود. مادر بیتا روی پشتههای خاکی که گوشه دیوار خرابه روی هم تلمبار شده بود بالا رفت تا داخل محوطه را دید بزند که شروع کرد به جیغ زدن. او لباسهای بیتا را دید که پاره پاره روی زمین و لای خار و خاشاک باغ ریخته شده بودند. کمتر از چند دقیقه بعد تمام آن محوطه را پلیس و کارشناسان جنایی آگاهی احاطه کردند و ماشین رها شده را به اداره آگاهی منتقل کردند.»
در مراحل نخست تحقیقات، ظن کارآگاهان به سمت مادر بیتا و همسر جوانش میرود چون جزو آخرین نفرهایی بودهاند که با مفقودین تماس داشته اند. اما بازجوییهای پیاپی و اشکهای مادر نشان میدهد که ظن آنها بیمورد است و کسی که از همان دقایق اولیه بیخبری، نگران سرنوشت آن خانواده بوده، مادر بیتا بوده و هم او بوده که جریان را به پلیس اطلاع داده است.
علیرغم پیدا شدن ماشین باز هم خبری از زنده و مرده این سه نفر نیست. پلیس جنایی جریان را دنبال میکند. پلیس فتا، سپاه و نیروی انتظامی هم به کمک دایره جنایی آمدهاند و پرینت مکالمات مرد جوان با همکاری مخابرات گرفته شده.
یک هفته بعد، آنها موفق میشوند سه جنازه مدفون شده را از زیر خاکهای یک باغ، پیدا کنند.
«سید جعفر» یکی از همسایگان آن خانواده از سربازی که در حال گردآوری مدارک در جریان این پرونده بوده به طور غیر رسمی شنیده است که وقتی باغبان آمده به درختها آب بدهد متوجه دستی میشود که از خاک بیرون آمده. باغبان سریع به پلیس اطلاع میدهد و پلیس جنایی خودش را به محل دفن جنازهها میرساند.
متهم بلافاصله دستگیر میشود و در ساعات اولیه به قتل هر سه نفر اعتراف میکند. او میگوید تحت تاثیر استعمال مواد بوده و مدعی است که دانیال چند باری به خاطر همسر جوانش با او مشاجره کرده. آن روز هم با همین انگیزه با هم دعوا میکنند: «او با چاقو به من حمله کرد. من هم او را کشتم. بعد از آن اقدام به قتل زن جوان و در نهایت اقدام به قتل کودک کردم.»
اما او سه روز بعد در جریان بازجویی مجدد به کلی منکر قتل کودک و زن جوان میشود: «من زن و بچه دانیال را نکشتم. وقتی آنجا رسیدیم برای خرید بیرون رفتم و زمانی که دوباره برگشتم حشیش و شیشه کشیدم. هر دویمان مواد کشیده بودیم که ناگهان شروع به فحاشی کرد و با هم درگیر شدیم. دانیال مدعی بود من به همسرش نظر دارم و سر همین دعوایمان شد. او چاقو کشید و ضربهای به گردنم زد. من هم با او درگیر شدم و چاقو را از او گرفتم و بعد با آجر و با چاقو او را کشتم. وقتی روی زمین افتاد به آن طرف باغ رفتم که متوجه شدم زن و بچهاش هم مردهاند. اما من آنها را نکشتم.»
او میگوید با وجود آنکه به خاطر پرینت مکالماتی که پلیس در اختیار داشته مورد سوال و تحقیقات قرار گفته اما موفق شده پلیس را گمراه کند و در نهایت «خودم ماجرا را برای مادر و برادرم تعریف کردم و آنها به پلیس زنگ زدند.»
استعمال مواد مخدر صنعتی چهار قربانی و سه خانواده داغدار به جا گذاشته. اتفاقی که به قول «نیما ستارزاده» کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، از رابطه نامعقول بین مرد جوان و دوست مجرد معتادش شکل گرفته است.
«این روزها غالب جنایتهایی که رخ میدهند تحت تاثیر مواد مخدرند. استعمال مواد میتواند اثرات مخرب و ویرانگری بر زندگی ما و سرنوشت اعضای خانواده ما داشته باشد. تقریبا غالب رفتارهای نابهنجار و پر خطر به نوعی ریشه در اعتیاد دارند. جنایتهای خانوادگی، قتلهای آنی، دزدی، خودکشی، طلاق و تجاوز به کودکان میتواند تحت تاثیر این وابستگی شوم رخ دهد. یک انسان بالغ و آگاه باید بداند که خانوادهاش را نباید در معرض چنین افرادی قرار دهد چون احتمال بروز رفتارهای کنترل نشده و خشونت بار وجود دارد.»
او معتقد است در مورد این پرونده خاص و علیرغم مرگ پدر، نمیتوان بیتدبیری او را نادیده گرفت: «مرد جوان با اینکه خودش نخستین قربانی این جنایت بوده، اما در بروز این اتفاق بیتدبیری کرده. تاثیر مواد شیمیایی بر کنش و رفتار افراد قابل انکار نیست. غالب مصرف کنندگان مواد، خصوصا از نوع شیمیایی و صنعتی، درگیر توهم و رفتارهای ویرانگرند و او نادانسته خودش و عزیزانش را در معرض یک فاجعه هولناک قرار داده است.»
افکار عمومی مردم منطقه ورامین، پیشوا و قرچک به شدت از مرگ دخترک بیگناه جریحه دار شده. آنها با حلقههای گل و روشن کردن شمع با مادر داغدیده همدلی میکنند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر