آنچه هنوز پیش چشمهاست، تصویر دختری است رعنا، با قامت و دستهایی کشیده، عضلاتی موزون روی بدن، ایستاده کنار داور و اشک میریزد. حریفش پیشاپیش دستهای او را بالا برده بود، اما انگار همه میدانیم که هم بغضی که در گلو خفه شده و هم اشکی که نرم نرم پایین میچکد قرار است با اعلام رسمی پیروزیاش، او را رها کنند.
«صدف خادم» زاده بهمنماه سال ۱۳۷۳ خورشیدی است. نخستین رشته ورزشی که میخواست به صورت حرفهای دنبال کند بسکتبال بود. اما وزن بالایش (۱۰۷ کیلوگرم) وزنهای بود برای ادامه این رشته ورزشی. پس به توصیه مربیانش به صورت موقت تغییر رشته داد تا وزن کم کند. سراغ بوکس رفت که البته آن روزها، رشته زیرزمینی و غیرقانونی ورزش ایران بود.
«حس میکردم هر هفته سبکتر میشوم. انگار جسمم آزاد شده بود. وقتی به تناسب رسیدم، دیگر به بسکتبال برنگشتم. حس میکردم دیگر نمیتوانم از بوکس دور شوم.»
جالب اینجاست که او برخلاف مسیر قدم زد. اگر به تاریخچه پیدایش بسکتبال برگردیم، به دانشجویانی میرسیم که در آمریکا بوکسور بودند. رزمیکارهای جوان آمریکایی در زمانهایی که از مسابقات ورزشی دور میماندند، رشتهای را ابداع کردند که هم تحرک فوقالعادهای داشته باشد و هم مانند رشتههای بدنسازی تک بعدی نباشد. بسکتبال از فکر دانشجویان بوکسور و رزمیکار آمریکایی پدید آمد که میخواستند تناسب اندام خود را حفظ کنند. اما دختر بسکتبالیست ایرانی، برای رسیدن به وزن ایدهآلش به رینگ بوکس رفت و همانجا هم ماند.
صدف سال ۹۶ گلایههایی هم داشت: «همه سعی کردند مایوسم کنند. حتی مدیران بوکس گفتند این رشته تو نیست و در آن به جایی نمیرسی. من یک تنه ایستادم و میجنگم.»
در مسیرش مصائب کمی هم نداشت. سال ۹۵ که بوکس را آغاز کرد، با یکی از مربیان مرد به پارک طالقانی (تپههای داوودیه) میرفت. مربیاش برای او کیسهای به درخت آویزان میکرد تا او ضربه بزند. در چراییاش همین بس که دختران ایرانی اجازه تمرین در سالنهای بوکس را ندارند. خودش در مصاحبه با «ایلنا» گفته بود: «یک روز به ما گفتند دیگر حق تمرین در پارک را ندارید. تو دختر هستی و بوکس برایت غیرقانونی است. قرار شد من به جایی که مربیام تمرین میداد بروم؛ جایی در قرچک ورامین، روستای خیرآباد. هفتهای سه چهارروز از مرزداران تا این روستا میرفتم و تمرین میکردم.»
سال ۹۶ در رشته «مهندسی ورزشی» قبول شد. اما اساتید دانشگاه قبولش نکردند. گفته بودند بین درس، کار و ورزش یکی یا نهایت دو تا را انتخاب کن. او هم انتخابش کار و ورزش بود: «همان سال در باشگاهی در یوسفآباد کار میکردم. خانم عکاسی آنجا بود که کارش عکاسی از زنان بود. متوجه شده بود که من بوکس کار میکنم. یکبار از من عکاسی کرد و من هم یکی دو عکس را در صفحه اینستاگرامم گذاشتم. بعد از آن رسانهها مرا دیدند. یکی از روزنامههای ورزشی با من مصاحبه کرد و کلی جنجال بهپا شد. خیلی اذیت شدم. بوکسورهای مرد میگفتند بوکس بلد نیست. مسخرهام میکردند. شبها از شدت ناراحتی تپش قلب میگرفتم.»
صدف اما راهش را ادامه داد. آرام آرام مبدل شد به تنها بوکسور حرفهای زنان ایران که برای خودش در یک باشگاه خصوصی جمعی از دختران را به عنوان شاگرد کنارش میدید. روی وزن ۷۰ کیلوگرم ایستاد و البته تنها موقعیت خودنمایی و معرفیاش را هم طی دو سال اخیر، صفحه اینستاگرام شخصیاش دید.
همین صفحه اینستاگرام، دری شد برای شناخته شدن او. صدف متوجه میشود که یکی از اسطورههای بوکس جهان که ایرانی هم هست به تهران سفر خواهد کرد؛ «مهیار منشیپور»
مهیار جمعی از مردان و زنان رزمیکار را در توچال تهران دور خود جمع کرد. برایشان از تکنیکها و قوانین بوکس حرفهای و آماتور گفت و بدون آنکه پولی بگیرد، از ایران رفت: «مهیار برایم اسطوره بود و دوست داشتم او را ببینم. من و یکی دو دختر دیگر هم برای این تمرین رفته بودیم. مشت هم زدیم.» اما بعد از مدتی روی تلفن همراهش پیامی میگیرد که «مهیار» به اپلیکیشن تلگرام وصل شده است. یکی از ویدئوهای تمرینیاش را برای او میفرستد و بلافاصله از او جواب میگیرد.»
«یورو نیوز» در مورد منشیپور مینویسد: «او که خودش متولد بم در کرمان است را با کمکهای بشردوستانهاش بعد از وقوع زلزله بم میشناسند. او سال ۱۳۸۲ و همزمان با وقوع زلزله در بم برای کمک به زلزلهزدگان به ایران آمد.» اما آنچه باید در مورد منشیپور بدانیم هم این است که او از سال ۲۰۰۳ تا سال ۲۰۰۶ قهرمان بلامنازع بوکس جهان بود. ۱۹ پیروزی او با ضربه فنی تقریبا یک رکورد به حساب میآید. او در تمام سالهای مبارزهاش فقط سه بار شکست خورد.
حالا همین مربی میخواست از صدف خادم یک چهره جهانی بسازد. او با فدراسیون بوکس فرانسه وارد مذاکره شد تا صدف وارد یکی از تورنمنتهای دوستانه این کشور شود.
آیا او از داخل ایران حمایت میشد؟
جواب این سوال متناقض است. ۲۳ بهمنماه سال ۹۷ «حسین ثوری» رییس فدراسیون بوکس ایران با اعلام خبر رسمی شدن رقابتهای بوکس زنان با حجاب اسلامی به «تسنیم» گفت: «کشورهای مختلف اسلامی و در راس آنها ایران، پیگیریهای زیادی انجام دادند که خوشبختانه امروز به نتیجه رسید.»
حسین ثوری مدعی شده بود که در اجلاس مسکو و همچنین در جریان بازیهای آسیایی جاکارتا، جلسات متعددی در خصوص حضور زنان ایرانی با پوشش اسلامی، با مسئولان بلندپایه جهانی و آسیایی برگزار کردهاند و در نهایت موفق شدند نظر موافق مدیران آیبا را جلب کنند.
ادعای مدیران فدراسیون بوکس ایران البته اندکی قابل تامل بود. ۲۹ آبانماه سال ۹۷ برای نخستین بار خبرگزاری ایسنا از باز شدن پرتال سایت فدراسیون بوکس برای ثبتنام دختران بوکسور خبر داد. یعنی تا پیش از روز ۲۹ آبان ماه سال گذشته، زنان ایرانی حق حضور رسمی در رقابتهای بوکس داخلی را هم نداشتند. دو اجلاسی که رییس فدراسیون بوکس ایران از آنها به عنوان فرصتهای رایزنی برای حضور زنان ایرانی در رقابتهای بینالمللی نام برده، هر دو پیش از آبان ماه برگزار شده بودند.
باور اینکه فدراسیونی بدون صدور اجازه به زنانش برای حضور در رقابتهای داخلی، با اتحادیه جهانی برای کسب مجوز بینالمللی وارد شور و گفتوگو شود قابل باور نبود.
نکته قابل توجه دیگر اینجاست که حتی با وجود باز شدن پرتال داخلی ثبتنام زنان ایرانی برای حضور در رقابتهای بوکس، باز هم آنها حق مبارزه نداشتند. نمونهاش همین واکنشی است که رییس فدراسیون بوکس ایران نسبت به حضور صدف خادم در فرانسه در گفتوگو با روزنامه شرق داشت: «خانم خادم یک روز به فدراسیون آمدند و درخواست کردند که برای حضور در رقابتهای فرانسه که دعوتنامهاش به دستشان رسیده بود، اقدام کنند. ولی من با احترام بسیار زیاد به ایشان گفتم که از طرف فدراسیون نمیتوانیم به او مجوزی بدهیم، چون بوکس زنان ما تا به الان فقط در حد حرف راهاندازی شده و مجوزی برای فعالیت نداریم. نمیدانم خانم خادم به چه شکلی رفتند و در این مسابقات شرکت کردند.»
صدف اما چگونگی رفتنش به فرانسه را اینگونه به رویترز توضیح داده است: «دوست دارم اسمم را در تاریخ ورزش بوکس برای همیشه ثبت کنم. سالهای زیادی منتظر بودم تا این سال فرا برسد. خودم را آماده کردهام. رویای این را داشتم که اولین بهترین مسابقهام بهترین مسابقه باشد و امیدوارم روایم به حقیقت بپیوند.»
فدراسیون بوکس ایران هیچ مجوزی صادر نکرد، ویزا نگرفت، هزینهای نداد، سالن تمرین هم نداد، حتی به او اجازه نداد از نام «ایران» برای حضور در این رقابت استفاده کند. اما صدف با لباسی که به رنگ پرچم ایران بود روی رنیگ ایستاد. زمان سرود ملی دستش را روی سینه گذاشت و به نشانه احترام سکوت کرد.
حریفش «آن شووان» فرانسوی بود که لااقل یک دهه بیش از او اجازه استفاده از سالن و امکانات بوکس کشورش را داشت و مثل او برای اولین بار روی رینگ نمیایستاد. اما مقهور صدفی شد که او را به گوشه رینگ برد و بیوقفه ضربهاش میزد. میزد، میزد و باز هم میزد. اینها انگار فریادهای فروخورده دختری بود که سالها ممنوعیت و محرومیت را یک جا پیش چشمهایش میدید. شاید «آنشووان» تصور چنین ارادهای را نداشت.
نشریه «اکیپ» در توصیف این بازی نوشت: «صدف پیروز شد. اما نتیجه این بازی برای کسی اهمیتی نداشت. این مسابقه در تضاد با تاریخ زنان ایران بود. سدها شکسته میشوند.»
«ژیل فستور» گزارشنویس «فیگارو» هم در یادداشتی نوشت: «این زن زیبای ۲۴ ساله ایرانی بوکسوری همانند دیگر زنان بوکسور نیست. به یاد داشته باشیم او از دل ممنوعیتها بیرون آمده بود.»
آنچه نوشتهاند برای ثبت در تاریخ است. آنچه در دلش ماند اما قابل بیان با قلم نیست. صدف حتی نمیتوانست بعد از بالا رفتن دستهایش، وقتی که اشکها سیل شد، باز هم حس درونش را منتقل کند. تشکر کرد از حامیانش، از همراهانش. میدانیم که سفارت ایران در فرانسه به او گفته بود «با کسی حرف نزند»، «با حجاب روی رینگ برود»، «حدش را رعایت کند»، «با نامحرمی دست ندهد و مردی را لمس نکند» اما آن شب، شبی بود دور از تمام این دستورهای کلیشهای. صدف خودش بود، خودِ خودش. یکی که میخواست بجنگد، مشت بزند، فریاد بکشد، پیروز شود، اشک بریزد و در پایان هم بگوید: «این پیروزی متعلق است به تمام مردان و زنانی که برای زنده ماندن کشورم کشته شدند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر