با چشمهای گود افتاده و یک پیراهن خانگی برگشته به سمت دوربین و در حالی که کودکش را شیر میدهد، تصویری از خودش ثبت کرده است. شاید برای این که دشواری این روزها را از یاد نبرد. حالا ماهها پس از ثبت این تصویر، آن را با هشتگ «#مادری_بدون_فیلتر» در اینستاگرامش به اشتراک گذاشته و نوشته است:«با لباس خوابی که تمام روز تنم میموند، موهای آشفته، چشمهای گود افتاده، پستانهای دردناک و خستگی که تمامی نداشت.»
«سمانه سوادی»، فعال برابری جنسیتی و حقوقدان، یک تازه مادر است. او در مهاجرت، تجربه فرزندآوری داشته و حالا تلاش میکند از دشواریهای مادری بنویسد. او به «ایرانوایر» میگوید: «واقعیت این است که مادرها هم خشمگین میشوند. آنها هم ممکن است کم بیاورند و مستاصل شوند یا مبتلا به بیماریهایی بشوند که مدتها تاب و توانشان را بگیرد. این که تنها تصویری شیک و تمیز و مرتب از مادری به نمایش گذاشته شود، نه درست است و نه انسانی.»
تجربه سمانه سوادی بهعنوان نومادری که به دشواریهای پس از زایمان واقف است، این موضوع را به دغدغهای شخصی برای او بدل کرده است. این دانشآموخته حقوق میگوید: «مادر هم یک انسان است و مثل همه انسانهای دیگر خسته و افسرده میشود و اشتباه میکند. باید بتواند از این مشکلات حرف بزند. اما گاه تعاریف پیش روی مادران و عشق به فرزند به قدری بزرگ و قوی است که او هر مشکلی را انکار میکند و حاضر نمیشود برای رفع مشکلاتش کمک بگیرد و بعد خشم گریبانش را میگیرد؛ خشمی که در درازمدت چهره دیگری از خود نشان میدهد و در هیات عذاب وجدان نمایان میشود.»
سمانه سوادی در پیامهایی که دریافت کرده، این خشم و عذاب وجدان را در مادران بیشماری دیده است: «در بین پیامهایی که با هشتگ مادری بدون فیلتر برای من رسیدهاند، یک موضوع پر رنگ وجود دارد؛ خشمی که با گذر زمان به عذاب وجدان بدل شده است. زنی برای من نوشته بود که میهمان داشتند و فرزندش گریه میکرده و همسرش او را شماتت کرده است که عرضه نداری بچه را ساکت کنی و او دستش را روی دهان فرزندش گذاشته است تا صدایش شنیده نشود. حالا ۱۰ سال از این ماجرا گذشته اما عذاب وجدان این برخورد با فرزند دست از سر این مادر برنداشته است.»
رشد شبکههای اجتماعی، دسترسی سادهتر به کتابها در فروشگاههای آنلاین و البته رواج تحصیلات دانشگاهی در دو دهه گذشته منجر شده است مادران نسل حاضر به اطلاعاتی دست یابند که مادران آنها و مادربزرگهایشان از آن هیچ نمیدانستند. به همین دلیل، نام افسردگی پس از زایمان برای والدین عصر حاضر چندان غریبه نیست. اما همچنان عدهای در برابر پذیرش این بیماری مقاومت میکنند.
سمانه سوادی به پدیدهای با عنوان «انکار در افسردگی» اشاره میکند و میگوید:«اگرچه بسیاری از ما روی کاغذ اطلاعات را مطالعه میکنیم یا جسته و گریخته دربارهاش میشنویم اما پررنگ بودن عشق مادر به فرزند به قدری در ذهن ما نهادینه شده است که اگر احساس خوشحالی نکنیم، با خودمان فکر میکنیم ایراد از ما است و به سرعت میخواهیم با آن بجنگیم. فکر میکنیم حتما تنها من هستم که فرزندم را دوست ندارم و باید شاکر باشیم و به وظایف خود برسیم.»
او از تجربه شخصی خود در این زمینه میگوید که در دورانی که از افسردگی پس از زایمان در صفحات خودش نوشته، پیامهای زیادی از دنبال کنندگانش دریافت کرده است با این مضمون: «مگر ممکن است در این روزها و لحظههای عاشقانه که خداوند فرزندی به تو عطا کرده، به جای شادمانی، از افسردگی بگویی؟»
یکی از دلایلی که مادران از گفتن یا نوشتن درباره سمت تاریک مادری و دشواریهای فرزندپروری میترسند، همین عبارتها است؛ عبارتهایی که مادر را از سطح یک انسان به ابر انسان ارتقا میدهد.
سمانه سوادی در اینباره میگوید:«این که مادر شدن اتفاق شگفت و لذت بخشی است را نمیشود انکار کرد اما چرا باید با ارایه یک جایگاه قدسی، مادر را از حقوق انسانیاش محروم کرد؟ این رویکرد یکی از حربههای جامعه مردسالار است که در جهت کنترل بیشتر زن به کار گرفته میشود. مادر و مقام او را چنان والا نشان میدهد که زنانی که انتخابشان مادر شدن نیست، به بدترین شیوه مورد قضاوت قرار میگیرند تا در نهایت به این نقش تن بدهند و اگر چنین نکنند، احساس کنند چیزی از دست دادهاند.»
چندی قبل در توییتر، یک مادر تازه از خشم عمیقی نوشته بود که نسبت به نوزاد گریانش داشت. فرزند گرسنه بود و او شیر کافی برای سیر کردنش نداشت اما همچنان حاضر نبود برای سیر شدن کودک از شیر کمکی استفاده کند. اصرار بیش از حد به دادن شیر مادر یا زایمان طبیعی یکی از مشکلات برخی مادران است که باعث میشود در برقراری ارتباط با فرزندشان دچار مشکلاتی شوند.
سمانه سوادی بخشی از این نگاه را محصول تعریف کلیشهای از «مادر ایدهآل» میداند؛ مادرانی که زایمان طبیعی کردهاند و آخ نگفتهاند! مادرانی که تصاویر زیبای خود و کودکشان را در صفحات مجازی به اشتراک میگذارند؛ مادرانی که بیهیچ مشکلی تا حداقل تا یکسالگی شیر کافی به کودکشان میدهند: «باید پذیرفت که شرایط فیزیکی انسانها با هم متفاوت است. باید قبول کرد برخی زنان توان و تحمل درد زایمان طبیعی را ندارند یا شیر دادن برایشان کار لذت بخشی نیست. اما به دلیل همین تعاریف کلیشهای، جرات ابراز مشکلاتشان را ندارند و نمیتوانند از دغدغه و ترسهایشان بگویند. همین باعث می شود ارتباطشان با فرزند به درستی پیش نرود. از سوی دیگر، این ناتوانی در برقراری ارتباط، آنها را شرمگین میکند و بار عذاب وجدان و گناه بر دوششان میگذارد.»
این فعال حقوق زنان درباره تجربه شخصی خود میگوید:«من علیرغم این که بارداری سلامتی داشتم و فرزند سالمی به دنیا آوردم، بعد از زایمان به افسردگی مبتلا شدم. اگرچه بعد از مدتی از پیله خودم بیرون آمدم و برای پذیرفتن شرایط جدیدم و یک سری واقعیتها، مثل تغییرات ظاهری، از رنج آن دوران دور شدم اما همیشه به این فکر میکنم وضعیت برای مادرانی که بارداری و زایمان سختی دارند، مادرانی که نوزادان بیمار یا کمتوانی جسمی و ذهنی به دنیا میآورند، چهگونه خواهد بود؟ مسلما در مورد آنها احتمال برقرار نشدن پیوندعاطفی با فرزندشان بیشتر است. تقدس انگاری و تعریف نادرست از مادر ایدهآل باعث میشود این مادران احساس گناه و سکوت کنند و پروسه ایجاد پیوند با فرزندشان با مشکلات بزرگ روبهرو شود.»
به باور سمانه سوادی، این تقدسانگاری در جوامع مردسالاری همچون ایران موجب شده است مادرانی که نیازمند بازگشت به کار یا تحصیل پس از زایمان هستند یا حتی مادران خانهداری که نیاز دارند از فرزند یا خانواده ساعت یا روزهایی را فاصله گرفته یا اوقاتی را برای خودشان داشته باشند، مورد قضاوت قرار بگیرند و در ناخودآگاه خود دچار عذاب وجدانهای عمیق شوند.
در مواردی، این احساس از سوی زنان نسل قبل در خانواده هم به آنها القا میشود؛ مادرانی که به دختران خود اگر از خستگی و بیخوابی گلایه کنند، گوشزد میکنند: «ناشکری نکن، این نعمت را خدا به هر کسی نمیدهد.»
آنها معتقدند اصلا برای همین سختیها است که میگویند بهشت زیر پای مادران است؛ مادربزرگهایی که مدام تکرار میکنند:«هفت بچه زاییدم و بزرگ کردم، حالا برای یک بچهداری اینقدر به جان زمین و زمان غُر میزنی؟!»
این کلیشههای نادرست در ذهن بسیاری از مردم نهادینه شده و احساس شرم و گناه را برای بیان دشواریهای مادر شدن افزایش دادهاند و موجب دلخسته و افسردهتر شدن مادران میشوند.
تناقضات موجود در حقوق زنان در جامعه ایران اما نشان میدهند که مقدسانگاری مادر تنها یک تصویر نمایشی و غیرواقعی است. سمانه سوادی به تناقض عجیبی که بین نقض حقوق زنان و مقدس انگاری آنها در مقام مادر وجود دارد، اشاره میکند و میگوید: «از آنجایی که بخش زیادی از قوانین خانواده در ایران برگرفته از شریعت هستند، مادران از حقوقی نابرابر نسبت به پدران برخوردارند. آنها در صورت جدایی، باید راهروهای دادگاهها و دادسراها را مدتها برای گرفتن حضانت فرزندانشان زیر پا بگذارند، در مساله ارث، سهم برابر ندارند، هیچ کجا برای فرزندشان تصمیم گیرنده نخواهند بود، نمیتوانند بدون اجازه ولی و قیم، او را با خود به سفر ببرند و اگر فرزندشان بیمار باشد و نیاز به جراحی داشته باشد، تنها با امضای پدر و قیم امکان مداوای او وجود دارد. آنها در واقع هیچ حقی ندارند اما حکومت به آنها میگوید شما مادر هستید، مقدس هستید، پس بنشینید در خانه فرزندتان را به دنیا بیاورید و بزرگ کنید. این تنها نقش آنها است. اگر کسی بخواهد این هاله تقدس را مخدوش کند، آن را بر نمیتابند.»
گلایه تعداد زیادی از مادرانی که به کمپین مادری بی فیلتر پیوستهاند، عدم همراهی مردان است. گویی به همان شکل که خانهداری در نظر بسیاری از مردان کار حساب نمیشود، مادری هم کار پیش پا افتادهای است و تربیت فرزند تنها وظیفه مادر است. بسیاری از آنها انتظار دارند زنان در زندگی مشترک پس از مادر شدن، علاوه بر آنچه پیشتر انجام میدادند، بیهیچ شکایتی امورات مربوط به بچه را بیکم و کاست انجام دهند:«دومین مساله پررنگ در پیامهایی که دریافت کردهم، بر همین موضوع متمرکز است. مادران زیادی ازعدم همراهی والد دیگر فرزندشان گلایه دارند. آنها میگویند همسرانشان تعریف نادرست و غیر دقیقی از مادر ایدهآل دارند. مادر ایدهآل از نظر آنها در هر شرایطی باید خانه و زندگی را مرتب نگهدارد، اگر میخواهد سر کار برود یا تحصیل کند، مختار است اما به محض بازگشت باید به امور خانه و کودک برسد و در عین حال، شکایت و خستگی هم در برنامهاش نباشد.»
این فعال برابری جنسیتی اضافه میکند: «هنوز کسر بزرگی از مردان در برخی خانوادههای ایرانی، به همسرشان میگویند مگر چه کردی؟ از صبح تا شب در خانه با بچه بازی کردی و این من هستم که بار تامین معیشت را به دوش میکشم!»
به عقیده این حقوقدان، بهترین راه شکستن کلیشههای نادرست و غلبه بر مشکلاتی که به وجود میآورند، آموزش و مطالعه است. او برای نومادران چند پیشنهاد دارد:
اول: اعتماد کنید
مطالعه تجربیات مادران از سمت تاریک مادری نشان میدهد به دلیل همان کلیشههایی که پیشتر گفته شد، این باور وجود دارد که صرفا به دلیل مادر بودن، بهتر و بیشتر از پدر کودک میتوانم و باید مراقب او باشم. او در نقد این باور میگوید:«مادر بودن غریزه نیست، یک مهارت است. وقتی به شما بهعنوان مادر توصیه میکنند کودک را به پدرش بسپارید و در اتاق دیگری بخوابید، بهتر است بیهراس و نگرانی چنین کنید. حتی اگر نوزاد شیر شما را میخورد، بهتر است برای دو یا سه ساعت شیر بدوشید و او را به همسرتان بسپارید و در اتاق دیگری استراحت کنید. مدام نگران نباشید که آیا همسرم میتواند از پس کارهای نوزاد بربیاید یا نه. اگر شما تازه مادر و او تازه پدر است، پس تجربهتان باید به یک اندازه باشد و شما صرفا به دلیل مادر بودن، توانایی بیشتری در نگهداری از فرزند ندارید.»
دوم: کمک بگیرید
سمانه سوادی میگوید مردسالاری با تقدسانگاری مادر، بار تربیت فرزند را به دوش او میگذارد و انتظاراتی که از مادر دارد، نتیجهای جز تحت فشار گذاشتن مادران ندارد. این کلیشه را بشکنید. هر کجا که احساس نیاز میکنید، کمک بگیرید. اگر خانواده و نزدیکان قابل اعتماد در کنارتان هستند، چه بهتر و اگر نیستند، از مراکز خدماتی که پرستاران یا مددکارانی برای چنین مواقعی میفرستند، کمک بخواهید. کمک خواستن در ابتدا دشوار به نظر میرسد اما حاصلش بی شک روزهای زیبایی برای شما و فرزندتان رقم میزند.
سوم: مقایسه نکنید
در شبکههای اجتماعی افرادی که سبک زندگی خود را بهعنوان الگو در جامعه به نمایش میگذارند، کم نیستند. برخی از آنها هم مادرند؛ مادرانی که در تصاویری که از خود و زندگیشان به نمایش میگذارند، از دشواریهای مادر بودن هیچ نمیگویند.
سوادی میگوید:«باید همواره به خودتان یادآوری کنید این چیزی که در شبکههای اجتماعی نمایش داده میشود، تنها بخشی از زندگی این مادران است و نه تمام آن. در این تصاویر، گوناگونی مادران نمایش داده نمیشود. مادری که تنها و بی کمک است و درآمد مکفی هم ندارد، هرگز با مادری که شریک همراه و همدل با درآمد بالا دارد، قابل مقایسه نیست. از سوی دیگر، مردان یا والد دوم هم هرگز نباید تصور کنند اگر چنین مادرانی هست، پس این همسر یا شریک آنها است که توانایی مدیریت زمان ندارد، نمیتواند همواره آراسته باشد و به امورات فرزند هم برسد. تجربه هر مادر و پدری در نوع خود یگانه است و مقایسه در این مقوله، بزرگترین اشتباهی است که در حق خودمان مرتکب میشویم.»
این حقوقدان در انتها تاکید میکند آنچه گفته شد، تنها مادران بیولوژیک را شامل نمیشود: «مادرانی که سرپرستی کودکی را میپذیرند و زوجهای همجنسی که از طریق اهدای اسپرم یا تخمک صاحب فرزند میشوند هم باید در گفتن و نوشتن از دشواریهای فرزندپروری، کسب مهارت کنند. یک والد شاد و سلامت میتواند فرزند شاد و سلامتی پرورش دهد اما اگر بار تربیت فرزند بر عهده یک تن از دو والد باشد، هر لحظه آبستن یک اشتباه خواهد بود؛ اشتباهاتی که گاه جبران نمیشوند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر