«عادل کارمند صداوسیما است. حالا مدیران سازمان تصمیم گرفتهاند یک جابهجایی باشد. این که مردم یکی را دوست داشته باشند، یک حرف دیگر است. اما برای خود من هم اتفاق افتاده که یک سال خوب کار کردم و فصل بعد مرا کنار گذاشتند. چه کسی گفته در برنامههای جانشین "۹۰" شرکت نمیکند؟ آقای "فنایی" (کمک داور ایرانی فینال جام جهانی ۱۹۹۴) کی هست؟ آن قدر کارشناس پشت در سازمان صداوسیما خوابیده که اگر کسی هم شرکت نکند، باز یک کارشناس جدید میآورند.»
این جملاتی است که «خداداد عزیزی»، ستاره سابق فوتبال ایران و مربی کمفروغ این روزهای لیگ، در مورد جدایی «عادل فردوسیپور» از شبکه سه و تعطیلی برنامه ورزشی ۹۰ به زبان آورد.
واکنشها به صحبتهای او کم نبود؛ نمونهاش، «پرویز پرستویی» که اظهارات خداداد را «ناپخته» و «یک سویه» دانسته است. خداداد اما پاپس نکشید. ابتدا ادعا کرد که مصاحبه هشت دقیقهای او با صداوسیما دستچین شده است و بعد خطاب به پرستویی که از بزرگان سینما و جامعه هنری دانسته بود، گفت: «من از این ناراحتم که برخی افراد اطلاعاتی از پشتپرده و شکل ارتباط من و عادل نداشته باشند و پست میگذارند و مصاحبه را در چند سطر تحلیل میکنند.»
شاید باید خداداد را محق دانست که پرویز پرستویی را متهم میکند به قضاوت بدون شناخت؛ به اینکه نمیداند پشت پرده چیست. البته گاهی هم باید این پرده برافتد.
خداداد عزیزی متولد اول تیرماه سال ۱۳۵۰ در «فریمان» خراسان است. سابقه بازی در «ابومسلم»، «فتح»، «بهمن»، «کلن»، «سنخوزه»، «النصر»، «پاس»، «آدمیراواکر»، «عقاب» و «راهآهن» را دارد. او ۴۷ بازی ملی کرده است که در تناسب با شهرتش، عجیب به نظر میرسد. ۱۱ گل ملی دارد که شهیرترین آنها، گل او به تیم ملی استرالیا در بازی برگشت است.
نخستین بار، «علی پروین» در سال ۱۳۷۲ از خداداد عزیزی برای حضور در تیم ملی ایران دعوت کرد. تمرینات تیم ملی در زمین شماره۲ ورزشگاه آزادی برگزار میشد؛ وقتی نه از کمپ تیمهای ملی خبری بود و نه از زمین تمرین اختصاصی.
پس از دومین روز تمرین، مرحوم «ناصر احمدپور» در گزارشی که برای هفتهنامه «بشیر» نوشت، به یک اتفاق خاص اشاره کرد: «خداداد عزیزی، بازیکن جوانی که به اردوی تیم ملی دعوت شده است، میانههای تمرین ساک خود را برداشت و تمرین را ترک کرد.»
او اشاره کرده بود که «ناصر ابراهیمی»، کمک مربی وقت تیم ملی ایران چند بار با فریاد از خداداد میخواهد که زمین را ترک نکند اما او تصمیمش را برای رفتن گرفته بود.
«اردشیر لارودی» سال ۱۳۷۶ سردبیر تنها روزنامه ورزشی وقت ایران بود. او بخشهایی تازه از چرایی این رفتار خداداد را پس از سه سال باز کرد و نوشت: «خداداد در حین خروج از زمین میگفت از اول هم میدانستم جایی در تیم ندارم و شما ما را به عنوان سیاهی لشکر دعوت کردهاید.»
لارودی البته اشارهای داشت به اینکه جوانان در تیم ملی ایران نباید نقش سیاهی لشکر و پرکننده تمرین را بازی کنند.
این نخستین اعتراض علنی خداداد نسبت به آنچه بیعدالتی در قبال کیفیت فنی خود میدانست هم نبود. همان سال ۱۳۷۶، وقتی «محمد مایلیکهن» داشت تیم ملی ایران را در مسیر رسیدن به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه هدایت میکرد، ناگهان قید استفاده از خداداد در ترکیب اصلی را زد. بعدها مدعی شد: «خداداد در جریان بازی، با علی دایی همکاری نمیکرد.»
چنین ادعایی را خداداد رد کرد: «من اگر بازیکنی ۷۰ درصد شانس گلزنی داشت و علی (دایی) ۳۰ درصد، به علی پاس میدادم.»
اما واکنش خداداد به نیمکت نشینی هم چندان مسالمتآمیز نبود. هرچند تنها روزنامه ورزشی وقت و البته چند صفحه ورزشی روزنامههای سیاسی مانند «کیهان» و «همشهری» تلاش کردند از انعکاس حواشی تیم ملی بکاهند اما دوربینی که قرار بود مستند حضور تیم ملی در راه فرانسه را ضبط کند، گاه و بیگاه تصاویری را ثبت کرد که نشان از برافروختگی خداداد داشت؛ مثلا ساعاتی قبل از بازی برگشت ایران و عربستان در ریاض، خداداد که از نیمکت نشین شدن دوبارهاش مطلع شده بود، سایر نیمکتنشینها را به گوشهای از رختکن میبرد و با فریاد میگوید: «کسی سمت ما نیاید. بازیکنان اصلی بروند برای گرم کردن.»
اما اوج واکنشهای او پس از گلی که مقابل استرالیا در ملبورن وارد دروازه «مارک بوسنیچ» کرد، آغاز شد. خداداد حالا یک قهرمان ملی بود که نمیخواست جایی جز در ترکیب اصلی داشته باشد. او در بازی ایران و امریکا که به «بازی قرن» شهرت یافت، چهرهای جدید از خودش را علنی کرد. تا همان روز، همه چیز پشت همان پردهای قرار داشت که خودش بارها از آن روایت کرده است.
دقیقه ۷۰ بازی، «نادر محمدخانی» از وسط زمین به نیمکت اشاره میکند که او را تعویض کنند. هم نفسش بریده، هم عضله پای چپش کش آمده بود. «بیژن ذوالفقارنسب»، کمک مربی تیم درخواست دفاع آخر تیم را اشتباه میفهمد. پس به «جلال طالبی»، سرمربی تیم میگوید: «نادر میگوید که خداداد عزیزی خسته است، او را بیرون بکش.»
دقیقه ۷۴ خداداد تعویض میشود. نادر محمدخانی باز وسط زمین فریاد میکشد: «گفتم مرا تعویض کنید.»
اما خداداد کنار زمین بلوایی بر پا کرده بود. پیراهنش را درآورد، به زمین کوبید و بر سر جلال طالبی که مبهوت او را نگاه میکرد، فریاد کشید. خداداد باز هم پس از پیروزی، در رختکن اعتراض کرد و بطری آب را به دیوار زد و صدایش را زیر سقف انداخت. اما او خداداد بود؛ حماسهساز ملبورن که نباید حتی تعویض شود.
یک سال پس از جام جهانی، او به امریکا و لیگ «ام ال اس»(MLS) رفت. آلمان دیگر جایی برایش نداشت و مربی کلن از زندگی پرحاشیه عزیزی به ستوه آمده بود. در جریان یکی از بازیهای تیم سنخوزه، خداداد از خطای شدید مدافع حریف برافروخته شد، به او حمله کرد و به وی ضربه زد. داور به خداداد کارت قرمز داد اما او احساس کرد این قضاوت عادلانه نبود. پس از زمین بیرون نرفت و باز هم شخصا برای تنبیه بدنی بازیکن حریف اقدام کرد. پلیس امریکا به زمین آمد و او را از زمین بیرون برد.
دو سال بعد، وقتی «میروسلاو بلاژویچ» که تیم ملی کرواسی را در همان جام جهانی ۱۹۹۸ به سکوی سوم جهان رساند، سرمربی تیم ملی ایران شد و تصویری متفاوت از خداداد عزیزی را روبهروی خود دید. در اولین بازی دستگرمی و غیررسمی تیم ملی، پیراهن شماره ۱۱ خداداد را به «رحمان رضایی» دادند. خداداد در رختکن برافروخته شد و ساک ورزشی خود را به دیوار کوبید و فریاد کشید.
بلاژویچ که تا آن روز با ستارههایی مانند «ایگور استیماچ»، «زوانمیر بوبان»، «داور شوکر»، «روبرت یارنی»، «ایگور تودور» یا «روبرت پروسینچکی» کار کرده بود، تاب سرکشی خداداد را نداشت. ساک ورزشی او را از رختکن به بیرون پرت کرد و عذرش را تا روزی که روی نیمکت تیم ملی بود، خواست.
در تکتک روزهایی که بلاژویچ تیم ملی ایران را برای رسیدن به جام جهانی ۲۰۰۲ هدایت میکرد، خداداد عزیزی در دو روزنامه ورزشی چهره اول برای مصاحبه، نقد و حمله به کادرفنی تیم ملی بود.
بلاژویچ که رفت، نوبت به «برانکو ایوانکوویچ» رسید. دستیار قدیمی بلاژویچ که حالا سرمربی تیم ملی ایران شده بود، میلی به دعوت از خداداد عزیزی نداشت. اما خداداد باز هم پا پس نکشید. «جامجم آنلاین» در گزارشی که آذرماه سال ۱۳۸۷ منتشر کرد، نوشت: «فشار یک روزنامه خاص باعث شد برانکو یک بار خداداد را به تیم ملی دعوت کند. در همان بازی (اشاره به بازی برگشت مقابل قطر)، یک پاس گل هم داد اما اتفاقات پس از مسابقه باعث شد بار دیگر سرمربی تیم ملی روی نام او خط قرمز بکشد.»
حالا خداداد عزیزی در گفتوگو با دوربین سازمان صداوسیما، در نقد حمایت از عادل فردوسیپور مدعی شده که بارها انتخاب مربیان پس از یک فصل کامیابی، خط زدن نامش بوده است. او البته اشارهای به سالهای آخر حضورش در باشگاه «پاس» تهران نکرد.
«مصطفی دنیزلی» سال ۱۳۸۴ وقتی سرمربی پاس تهران بود، با خداداد عزیزی وارد یک چالش جدی شد. همان سال دنیزلی با خبر میشود که قرار است سردار «بهمن کارگر»، فرمانده معاونت اجتماعی نیروی انتظامی میهمان بازیکنان پاس قبل از بازی این تیم مقابل «پرسپولیس» شود. دنیزلی از میهمان ناخوانده به خوبی پذیرایی نکرد و حتی در ضیافت شام گفت: «بهتر است از این پس مراسمها با سرمربی تیم هماهنگ شود، نه با مدیریت تیم.»
درحالی که سردار «مصطفی آجرلو»، مدیرعامل وقت باشگاه پاس نسبت به کنش سرمربی تیم خود اعتراضی نداشت، خداداد عزیزی با صدایی بلند سردار کارگر را خطاب قرار داد و حرفهای سرمربی را «بیارزش» خواند. این آغاز درگیریهای دنیزلی و خداداد عزیزی بود.
خداداد گاهی هم البته مدعی شده که با مربیان خارجی به دلیل تفاوت فرهنگی به مشکل خورده است اما در حقیقت، او با مربیان داخلی هم کم دچار چالش نشده است. منهای علی پروین و محمد مایلیکهن و جلال طالبی، نمونههایی مانند «فرهاد کاظمی» و «مجید جلالی» هم وجود دارند؛ یکی در «بهمن»، دیگری در پاس تهران.
حالا خداداد عزیزی برای «عادل فردوسیپور» از تمکین گفته و پرویز پرستویی را به ناآگاهی از پشت پرده فوتبال ایران متهم کرده است. شاید با این گزارش، پرستویی بهتر پشت پردهای که خداداد هم همانجا نشسته است را بفهمد.
مطالب مرتبط:
میثاقی، مجری طرح حذف فروسی پور؛ چاقو دسته اش را برید
تقلب در آرای مردم؛ رایهای عادل به یک برنامه دیگر میرسد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر