«سعید» یک کودک ۱۰ ساله است. او بیآن که چیزی بداند، دوبار قربانی اختلاف نظر و جنگ افروزی سیاسی مابین کشورها شده است. نخستین بار، بهمن ماه سال گذشته دست راست و دو چشمش را روی مین باقیمانده از جنگی جا گذاشت که ۳۰ سال قبل حاکمان دو کشور درگیر آن بودند و حالا نیازمند سفر به کشوری است که دولتمداران آن جا مرزهایشان را به روی او بستهاند.
به گفتهٔ پزشکان ایرانی، چشمان سعید که به علت انفجار یک مین نابینا شده است، شانس بازیابی دارد اگر یک متخصص بینایی (ویژوال) او را جراحی کند.
از آن جایی که این دانش در انحصار چشم پزشکان امریکایی است، آن چه خانواده سعید و داوطلبان مدنی را دلسرد میکند، این است که با توجه به روابط دوکشور، تحریمها و محدودیتهای گذاشته شده برای سفر ایرانیها به امریکا، امکان سفر سعید به ایالات متحده وجود ندارد.
سعید کوچک در یک خانواده عشایر چادرنشین متولد شده است که تابستانها و زمستانها کوچ میکنند. دارایی آنها بسیار اندک و محدود به همان چادر و گوسفندانی است که با خانواده به کوچ میبرند.
«وحید نیازی»، برادر سعید در مورد روز حادثه میگوید: «نزدیک ظهر یک روز جمعه آفتابی بود. سعید در حال بازی با بره کوچکش حوالی چادر میدوید و صدای خندههایش میآمد. ما مشغول تهیه نهار بودیم که یک باره صدای انفجار مهیبی بلند شد. خودم را به محل انفجار رساندم و دیدم که برادرم غرق خون است و یک دستش آن سوتر افتاده است.»
این اتفاق در جنوب ایران، حوالی رود «کرخه» و منطقه شوش دانیال که از مناطق جنگی بوده، رخ داده است؛ منطقهای که از تهران که دارای مراکز درمانی مجهز است، حدود ۸۰۰ کیلومتر دور است.
خانواده سعید حتی هزینه انتقال این کودک به مراکز درمانی را نداشتند و در تمام این چند هفته، از کمک اعضای «گروه ایران بدون مین»، مردم خیر و چند داوطلب برخوردار شدهاند.
اگرچه هم اکنون در ایران چند داوطلب با جان و دل به این کودک غمگین کمک و برای تامین هزینههای او تلاش شبانه روزی میکنند اما خانواده سعید نیازی برای بردن فرزندشان به امریکا امیدواری چندانی ندارند. چون حتی اگر افراد داوطلب فعال در سازمانهای غیردولتی برای چنین سفری اقدام به جمع آوری کمک مالی مردمی کنند، باز هم محدودیتهای سیاسی بین دو کشور ایران و امریکا، امکان سفر سعید کوچک به ایالت متحده و درمان چشمهایش را دشوارمیکند.
وحید نیازی، برادر سعید میگوید پزشکان او گفتهاند درمان چشم سعید یک زمان طلایی دارد و باید به سرعت مورد جراحی قرار بگیرد.
اعضای انجمن مردم نهاد ایران بدون مین تلاش میکنند از طریق اطلاع رسانی، نظر یک متخصص بینایی انسان دوست را جلب کنند تا به کشور سومی در حوالی ایران سفر کند و در زمان طلایی باقی مانده که به سرعت در حال پایان است، چشمهای این کودک را به او برگرداند.
سعید تا پیش از این اتفاق، یک کودک شاد و سرزنده بوده اما حالا به شدت افسرده است. کودکی که تمام روز در دشتها، با گلها و پروانهها و گوسفندان بازی میکرده است، حالا گوشه چادر کز میکند.
«فریال آذری»، یکی از چندین داوطلبی است که این روزها وقتش را صرف کمک به سعید، رفت و برگشت به بیمارستان، پانسمان زخمهایش و همراهی و همدلی با او میکند.
سعید به فریال گفته یک باره درد زیادی حس کرده و نفهمیده چه رخ داده است:
«آن روز خانوادهام زیر سایه یک درخت کنار نشسته بودند و من داشتم گوسفند کوچکم را دنبال میکردم که ناگهان صدای مهیبی آمد و با حجم زیادی آتش و درد مواجه شدم و بعد هیچ نفهمیدم.»
خانواده سعید هنوز به او نگفتهاند که بره کوچکش مرده است. شاید اگر پای بره پیش از سعید روی مین نمیرفت و بخشی از موج انفجار را نمیگرفت، الان سعید کوچک زنده نبود.
آن طور که فریال میگوید، خانواده سعید هرگز وقوع این اتفاق را پیشبینی نمیکردند و طول کشیده تا بفهمند یک مین عمل نکرده زیر پای سعید منفجر شده است.
سعید یک هفته در یک بیمارستان محلی بستری میشود و بعد از آن به تهران اعزامش میکنند.
ازبین اعضای خانواده، وحید، برادر سعید که پیش از این برای انجام خدمت سربازی به تهران آمده بود، با او همراه میشود. دیگر اعضای خانواده پیش از این به تهران سفر نکردهاند و وحید تنها کسی است که به جز زبان محلی، به زبان رسمی کشور مسلط است.
متاسفانه دولت ایران پیشبینی چندانی برای کمک به افراد مجروح شده از مین انجام نداده است و اگر قربانی از شرایط مالی مناسب برخودار نباشد، در وضعیتی دشوار گرفتار خواهد شد. در این میان، تنها کمک داوطلبان سازمانهای غیردولتی نجات بخش خواهد بود.
فریال میگوید در مورد سعید، همه اعضای گروه ایران بدون مین همدل بودند: «البته برخی از مقامات دولتی نیز با ما همکاری داشتند و تلاش کردند تا برخی از هزینههای بستری او را کاهش دهند. اما هزینهها صرفا مربوط به بستری نیستند و درمانهای سرپایی سعید، هزینههای اسکان و رفت و آمد او به تهران و همچنین بسیاری از هزینههای جانبی دیگر هم وجود دارد.»
در رفت و آمدهای سعید به تهران اما بچههای داوطلب هر چه در توان دارند، انجام میدهند: «خانم دکتر "سامیه موحد" هر روز میآمد و زخمهای دست سعید را شستوشو میکرد چون جای قطع عضو دستش عفونت کرده بود. "لیلا علی کرمی" تلاش میکرد حقوق دولتی سعید را به عنوان یک فرد قربانی جنگ پیگیری کند. سرهنگی که قبل از فرا رسیدن روزهای بازنشستگی، روزگاری در مناطق جنگی مینروب بود، مردی که در یک سیرک کار میکرد و داوطلبانه میآمد تا با ایفای نقش دلقک، برای دمی سعید را بخنداند و خود من که به علت تجربه تلخ سرطان و جراحیهای متعددی که از سر گذرانده بودم، با سیستم پزشکی آشنایی کامل داشتم و سعی کردم در مسیر بیمارستان همراهش باشم.»
برادر سعید از پرونده پزشکی او میگوید؛ از این که جراحان چشم بعد از عمل پیوند قرنیه و تلاشی که برای بهبود شرایط سعید کردند، به آنها گفتند ادامه درمان او در ایران فایده ندارد و او ناچار شده است باز هم به چادرشان در جنوب ایران بر گردد.
سعید به چادرشان برگشته است با صورت سوخته و پر از زخمهای عمیق و چمباتمه زده زیر پتو. او با هیچ کس حرف نمیزند. دست راستش از ناحیه دیستال قطع شده و او باید یاد بگیرد که با دست چپش زندگی کند. در اولین قدم درمانی، چشمان سعید آنژیو شد اما او به آنژیو هیچ واکنشی نشان نداد. اعصاب چشم این کودک در شبکیه دچار آسیب جدی شده و یکی از چشمانش به شدت آسیب دیده است. با این که پیوند قرنیه روی او انجام شده، اما نتیجه بخش نبوده است.
وحید میگوید: «وقتی متخصص شبکیه گفت امکان بهبود چشمهایش وجود ندارد، او به شدت گریه کرد و دچار حمله عصبی شد. با گریه میگفت که چشمهایش را میخواهد.»
اعضای داوطلب ایران بدون مین در طول مدت زمانی که سعید برای درمان به تهران سفر کرده بود، برای او و همراهش یک اتاق در هتلی در تهران رزور کرده بودند.
فریال آذری میگوید: «در طول این رفت و آمدها، سعید یا به شکل عجیبی ساکت است یا حین انتقالش به بیمارستان، شروع میکند به پرخاشگری و به همراهش حمله میکند. او غم بزرگی دارد. کودک دشت و سبزه به این تاریکی خو نکرده است.
میگوید: «وقتی سعید را دیدم، متوجه شدم که نمیتوانم او را به امان خدا رها کنم. طبیعی است که خبرنگاران زیادی تمایل به انعکاس اخبار مربوط به کودکان قربانی مین ندارند. چون حوالی رودخانه کرخه که سعید در آن جا قربانی مین شده، جزو مناطق پاکسازی شده از سوی دولت ایران معرفی شده و انتشار اخبار مربوط به انفجار مینها، کارایی دولت در مورد پاکسازی مین در این مناطق را زیر سوال میبرد. به همین دلیل هم آنها ترجیح میدهند در مورد این مسایل سکوت کنند.»
به گفته فریال آذری، سعید از هیچ کمک دولتی برخوردار نیست: «تنها لطفی که به این کودک کردند، این بود که در صورت بستری شدن، ۱۰ درصد فرانشیز دولتی را تخفیف میدهند. اما بیمارستان حاضر به بستری او نشد و اصرار ما برای بستری شدنش برای کاهش هزینههای درمانی نتیجه نداد. آنها گفتند بیمارستان شلوغ است و بستری شدن سعید ریسک عفونتهای بیمارستانی را برایش افزایش میدهد. اما واقعیت این است که شاید الویت درمانی هیچ کدام از بیماران بیمارستان به اندازه سعید اورژانسی نبود ولی متاسفانه بروکراسی اداری، مشکلات بیمه و قوانین احمقانه و مسایل بیمنطق باعث آزار و معطلی بسیار این کودک آسیب دیده شد.»
اعضای گروه ایران بدون مین تلاش میکنند با آموزش خانواده سعید، بستر مناسبی فراهم کنند تا این کودک با شرایط جدید زندگی خود در یک چادر کوچ نشینی و همه محدودیتهایش کنار بیاید. آنها حتی به مسایل جزیی توجه میکنند؛ مثل این که آنها را آموزش بدهند تا قطره چشم سعید را فراموش نکنند.
ایران دومین کشور آلوده به مین در جهان است. بسیاری از مناطقی که از سوی مراجع دولتی به عنوان مناطق پاکسازی شده معرفی شدهاند، عملا هنوز آلوده به مین هستند و قربانی میگیرند.
اغلب این قربانیها، کودکان فقیر مرزنشین هستند که در همان حوالی بازی میکنند. پنج سال پیش مشابه حادثهای که برای سعید رخ داد، در روستای «نشکاش» مریوان پیش آمد و مینی که از دوران جنگ در زمین باقی مانده بود، هفت کودک روستایی را که مشغول توب بازی بودند، زخمی کرد.
وحید میگوید به عنوان کسی که در جریان رنجهای برادر کوچکترش است، میخواهد بداند چرا منطقهای که ادعا میشود پاکسازی شده است، هنوز قربانی میگیرد: «سعید چه گناهی به جز بازی کودکانه انجام داده بود؟»
آن طور که داوطلبان پاکسازی مناطق جنگ زده میگویند، هنوز هم شش میلیون هکتار از خاک ایران به مین آلوده است و ایران که کماکان به «پیمان اتاوا» نپیوسته، ۲۰میلیون مین ضد نفر در خاکش پنهان است.
طبق پیمان اتاوا، دولتها پس از گذشت ۱۰ سال از پایان جنگ، موظفند کشتزارها و مزارع را از مواد منفجره و مین پاکسازی کنند.
منابع رسمی میگویند حدود ۴۲ درصد از قربانیان مینهای باقیمانده از جنگ ایران و عراق، کودکان هستند.
به نظر میرسد جنگها یک روز شروع میشوند اما هیچ وقت تمام نمیشوند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر