در اواسط دهه ۹۰ میلادی یک دانشجوی حقوق به پرونده «فوزیه کسینجا» برخورد؛ دختری جوان که برای اجتناب از ختنه دخترانه و ازدواج اجباری، از خانه و کشور خود، توگو گریخته و از طریق غنا و بعد آلمان خود را به ایالات متحده رسانده بود. پرونده فوزیه بعد از پیچوخمهای حقوقی فراوان، بالاخره به پایان رسید و به او پناهندگی اعطا شد.
این پرونده از جهات متعددی دارای اهمیت بود؛ برای مثال، بعد از این پرونده و در سال ۱۹۹۷ ایالات متحده برای اولین بار ختنه دختران را جرم اعلام کرد. مورد مهم دیگر که از پرونده فوزیه حاصل شد، درخواست پناهدگی تنها بر اساس جنسیت بود که پیش از آن سابقه نداشت. در همان سال، «لیلی میلرمورو»، همان دانشجوی جوانی که روی پرونده فوزیه کار میکرد، سازمانی به نام «مرکز عدالت طاهره» تاسیس کرد. حالا بیش از ۲۰ سال از تاسیس این مرکز میگذرد. مرکز عدالت طاهره هنوز روی محور خشونت علیه زنان در ایالات متحده فعال است؛ از زنان در دادگاههای امریکا دفاع میکند، آنها را از مشاوره حقوقی برخوردار میسازد و به آنها موارد حقوقی را آموزش میدهد. این مرکز امروز دفاتری در شهرهای سنفرانسیسکو، بالتیمور، هیوستون، آتلانتا و واشنگتن دیسی دارد که به آن در گستره فضای کاری و نفوذش کمک میکند تا به یاری زنان و دختران قربانی خشونت بشتابد و صدا و داستانهای آنها را به گوش قانونگذاران و سیاستمداران برساند.
آن طور که «مورگان ویبل»، مدیر دفتر سنفرانسیسکو مرکز عدالت طاهره به «ایرانوایر» گفته است، آنها با مواردی سر و کار دارند که یک طرف آن از قدرتی بیحدوحصر برخوردار است و افراد دیگر را به زور و اجبار به کارهای دلخواه خویش وا میدارد. بخشی از جرایمی که این مرکز روزانه با آنها سروکار دارد، شامل قاچاق انسان، زنان، دختران و افراد تراجنسیتی میشود که علاوه بر قربانی قاچاق بودن، با خشونت مداوم دستوپنجه نرم میکنند. همینطور بانوانی که به عنوان پناهجو و پناهنده به ایالات متحده آمده و در این راه به دام قاچاقچیان انسان افتادهاند.
گزارش جدیدی از سازمان ملل متحد درباره جرایم و مواد مخدر منتشر شده است که میگوید قاچاق انسان وارد ابعاد وحشتناک تازهای شده و از سال ۲۰۱۰، در سراسر جهان روندی صعودی داشته است. از آن جا که تعداد مردم آواره و بیخانمان که به دنبال خانهای تازه و پناهی ایمن میگردند، روز به روز به خاطر نقض حقوق بشر توسط حکومتهایشان، فشارهای سیاسی، بحرانهای اقتصادی، تبعیض نژادی یا دینی و فرار از جنگ و ویرانی در حال افزایش است، روزانه به تعداد قربانیان قاچاق انسان نیز افزوده میشود؛ وضعیتی که ایرانیان زیادی نیز به خوبی با آن آشنا هستند.
در حال حاضر در ایالات متحده بیشترین میزان قاچاق انسان در مرز مکزیک رخ میدهد؛ وضعیتی که به خاطر موج گسترده پناهجویانی که سودای ورود به امریکا دارند از یک طرف و سیاستهای ضد مهاجرتی /«دونالد ترامپ»، رییسجمهوری ایالات متحده در طرف دیگر، فضایی مناسب برای رشد و کامیابی قاچاقچیان انسان فراهم آورده است.
ویبل میگوید: «وضعیت کنونی ما چیزی شبیه بمب ساعتی است. به خاطر سیاست فعلی امریکا، افراد بسیار زیادی در شهر مرزی "تیوانا" در مکزیک سرگردانند. معمولا چنین افرادی میتوانستند به راحتی به ایالات متحده وارد شوند و به صورت قانونی و طبق قوانین بینالمللی درخواست پناهجویی کنند. اما به خاطر سیاستهای امریکا، اکنون جمعیت غیرقابل کنترلی در این شهر کوچک گیر افتادهاند که آنها را در برابر قاچاقچیان انسان آسیبپذیر میسازد.»
انزوا و آسیبپذیری
بیشتر پروندههای قاچاق انسانی که مرکز عدالت طاهره بر روی آن کار میکند، شامل افرادی میشود که برای کار، قاچاق میشوند. معمولا یک فرد یا خانواده یک قاچاقچی را استخدام میکنند تا آنها را به ایالات متحده بیاورد اما از آن جا که چنین افرادی در موقعیت آسیبپذیری هستند، معمولا قربانی قاچاق انسان میشوند.
به گفته ویبل، این موارد بیشتر وقتی رخ میدهند که والدین به فکر جایی بهتر برای زندگی فرزندانشان میافتند و میخواهند آنها جایی بزرگ شوند که از آموزش و فرصتهای بهتری برخوردار شوند: «به آنها گفته میشود که شغل خوبی در خانواده یک امریکایی به عنوان آشپز یا خانهدار وجود دارد و آنها با تصور به این که برای شغلی واقعی مهاجرت میکنند، فرزندان خویش را دو دستی تحویل قاچاقچی میدهند. ولی کمی بعدتر تغییر بزرگ رو و معلوم میشود که شغل مورد اشاره آن طور که تبلیغ شده، نبوده اما دیگر برای رهایی و فرار از دست قاچاقچی نیز دیر شده است. چرا که قاچاقچی تهدید خواهد کرد سایر اعضای خانواده را که هنوز در کشور هستند، آزار میدهد یا موجب اخراج آنها از ایالات متحده میشود. در طول سالهای کارم در این مرکز، من انواع گوناگونی از این تهدیدها را به چشم خود دیدهام؛ حتی تهدیدهای صرفا فرهنگی و اجتماعی مثل این مورد که اگر این شغل را ترک کنی، آبروی خانوادهات را خواهی برد. چنین تهدیدهایی به ویژه وقتی قربانی درگیر قاچاق سکس است، میتواند عواقب وخیمتری برای وی به همراه داشته باشد. این راه کارآمد دیگری است که قربانیان خشونت و قاچاق را ساکت نگاه داشته است و از آنها برای همیشه سوء استفاده میکند. یک مورد سوء استفاده نیز به راحتی به موردی دیگر و جدیتر تبدیل میشود. چرا که در چشم قاچاقچی، آن شخص ارزشی کمتر از انسان دارد یا احساس مالکیت روی او پیدا میکند. وقتی شما با فردی طرف هستید که چنین طرز فکری دارد، میتوان تصور کرد که هیچ کار یا جنایتی در قبال این قربانیان در چشم او دور از دسترس نیست.»
افراد منزوی و تنها، آسیبپذیر هستند؛ به ویژه کودکانی که از هرگونه پشتیبانی و کمک محروم شدهاند. ویبل میگوید: «وقتی قاچاقچیان میتوانند قربانیان خویش را از دوستان و خانواده خویش جدا کنند و در محیطی دیگر منزوی سازند به گونهای که دسترسی به هیچ کمکی نداشته باشند، برایشان خیلی راحتتر خواهد بود که آن افراد را مجبور به انجام کارهایی کنند که خود میخواهند.»
ویبل در سابقه کارش در مرکز، به خانوادههایی برخورد کرده است که با سودای فرستادن فرزندان خود به ایالات متحده برای داشتن زندگی بهتر، آنها را دو دستی تقدیم قاچاقچیان انسان کردهاند.
مجموعه گزارشهای منتشر شده در «ایرانوایر» درباره داستانهای پناهجویان و پناهندگان، از جمله داستان ایرانیانی که از نزدیک دنیای قاچاق انسان را تجربه کردهاند نیز تصویر روشنی از دنیای تنها و سخت پناهجویانی ارایه میدهد که به خاطر تبعیض یا تعقیب، مجبور به ترک خانه و وطن خویش شدهاند. سفرهایی طولانی از میان کوههای صعبالعبور بین ایران و ترکیه، وضعیت نابهسامان پناهجویی در یونان و کمپهای پناهندگی در فرانسه، زمان انتظار طولانی در رسیدگی به پرونده پناهجویان در سازمان ملل، تاکتیکهای ارعابی سپاه پاسداران در میان پناهجویان و رابطه پرمخاطره پناهجویان و قاچاقچیان انسان، همه و همه در این مجموعه به تصویر کشیده شدهاند. در یکی از روایات، یکی از پناهندهها میگوید: «وقتی قاچاقچی میگیری، دیگه کنترلی روی زندگیت نداری، کنترل زندگیت دست اونه.» روایت کودکانی که در این مجموعه هستند نیز وحشتناک است. پسربچهای در یکی از این داستانها میگوید: «در ترکیه کفشم از پام در اومد ولی آدمبرمون نذاشت حتی برش دارم. یه بند فقط ما رو میزد و میگفت برو، برو، برو. من مجبور شدم کفشم رو سریع بردارم و فقط با جوراب روی یخ و برف راه برم. دستام یخ زده بودن. خواهرم انقدر سردش بود که به مامانم گفت فکر میکنه قلبش داره یخ میزنه.»
مرز باریک میان آدمپرانی و قاچاق انسان
بنا به تعریف سازمان ملل متحد، قاچاق انسان به هر اقدامی گفته میشود که به استخدام، انتقال، نگهداری یا تحویل یک انسان از طریق اجبار، اکراه، تهدید، آدمربایی، فریب یا کلاهبرداری انجام پذیرد و قصد سوءاستفاده از آن انسان در میان باشد. سازمان ملل در این تعریف اشاره میکند که قصد سوءاستفاده از افراد حتما باید موجود باشد تا جرم قاچاق انسان رخ دهد. اما به عقیده ویبل، مرز باریکی میان آدمپرانی و قاچاق انسان وجود دارد: «گرچه مهم است که میان آن دو تفاوت قائل شد.»
به نظر او،عنصر کلیدی در تمایز این دو، عنصر رضایت است:«قاچاق انسان هیچ وقت با رضایت خود فرد انجام نمیشود در حالی که گرچه آدمپرانی عموما با موقعیتهایی خطرناک و غیرقانونی روبهرو است ولی به هر رو، حاصل توافق آدمپران و فردی است که او را استخدام کرده است. منفعت مالی آدم پران صرفا از انتقال فردی از یک نقطه به نقطه مشخص دیگری حاصل میشود در حالی که قاچاقچی از سوءاستفاده از آدمها پول درمیآورد.»
وقتی فردی بالاخره از دام قاچاقچیان رها میشود و به پشتیبانی قانونی، آموزش مورد نظر برای کودکانش و کار برای خودش دست مییابد، هنوز به آخر راه نرسیده است و مسیر درازی در پیش رو دارد. ویبل میگوید: «موارد متعددی وجود دارد که قربانیان قاچاق انسان حتی پس از رهایی، با آن دست و پنجه نرم میکنند. ممکن است مدام به دوران وحشتناک قربانی بودن خویش فکر کنند و از آن رنج ببرند؛ دورانی که در آن هیچ قدرتی نداشته و احتمالا قربانی خشونت و تعرض جنسی شدهاند.»
مرکز عدالت طاهره از شرکتهای کوچک و بزرگ نیز میخواهد که در این مسیر با آن همراه شده و فضایی امن را برای قربانیان قاچاق انسان و افراد آسیبپذیر فراهم آورند. شرکتهای بسیاری از اهداف مرکز حمایت کرده و حمایت خود را چه از طریق کمکهای مالی و چه از طریق مشاورههای رایگان حقوقی برای پروندههای مرکز، یا حتی فراهم آوردن مکانی برای ملاقات ماموران مرکز با موکلان خویش، دریغ نمیدارند.
ولی بیش از هر چیزی، برای مرکز مهم است که داستان موکلانش شنیده شود و افراد بیشتری با شهادتنامهها و داستان قهرمانان مبارزه با قاچاق انسان و کسانی که به طور مستقیم قربانی آن بودهاند، آشنا شوند چرا که آگاهی نقشی بینظیر در مبارزه با قاچاق انسان دارد. ویبل میگوید: «با گوش سپردن به داستان این افراد است که میتوان تجربه دست اولی از این وقایع داشت. این چیزی است که خود من از نزدیک تجربه کردهام و چیزی است که شما هم باید برای خود تجربه کنید. وظیفه ما این است که صدای موکل خویش را به بیشترین گوشها برسانیم و بعد از جلوی راه آنها کنار رفته و مطمئن شویم امکان ارتباط مستقیم و راحتی با سایرین خواهند داشت. چرا که چه کسی جز موکلانمان که خود این فاجعه را از نزدیک تجربه کردهاند، میتوانند ما را در رسیدن به هدفمان یاری رسانند و موجب کمک به افراد بیشتری در آینده شوند؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر