محمد «مهدویفر» غواص و تخریبچی جنگ هشت ساله ایران و عراق به شهرستان «سرباز» در سیستان و بلوچستان تبعید شد. غروب روز گذشته ماموران دستگاه قضایی، «محمد مهدویفر» را از زندان اصفهان مستقیما به شهرستان «سرباز» در این استان تبعید کردهاند. مهدویفر یک فعال مدنی است که در سال ۹۳ به اتهام نوشتن یک شعر به نام «الفبا» بازداشت شد. او پس از این دستگیری به دلیل نوشتن نامههای تند و انتقادی به سران نظام بارها بازداشت شد. در اخرین حکمی که برای او صادر شده است به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری به دو سال حبس و دو سال تبعید محکوم شده است. او در حال حاضر دوران حبساس را پشت سر گذاشته و به شهر راسک مرکز شهرستان سرباز منتقل شده، جایی که باید دوران تبعیدش را در آنجا بگذراند.
به تازگی ۵۸ نفر از دراویش گنابادی بازداشت شده حادثه «گلستان هفتم» در سال ۱۳۹۶، هم جمعا به ۱۱۶سال تبعید محکوم شدهاند. از این تعداد، در سالگرد حادثه گلستان هفتم، چهار درویش زندانی در زندان فشافویه با اتمام دورهٔ محکومیت زندان خود، برای اجرای این حکم مستقیما از زندان به استانهای محل تبعید، منتقل شدند. حکم تبعید برای دراویش زندانی بازداشتشده در حادثهٔ گلستان هفتم بر اساس ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی صادر شده است.
بر اساس این ماده، قاضی میتواند با اختیار خودش محکومانی را که به شش ماه حبس تعزیری محکوم شدهاند؛ برای دو سال به محلهایی که در آییننامههای وزارت دادگستری و وزارت کشور معین شده است تبعید کند.
«مهدی مردانی»،«ابوالفضل صحرایی»،«مهرداد رضایی» و «مجتبی شکری» به ترتیب به شهرهای «سیب سوران»، «سر بیشه»، «سرباز» و «تایباد» تبعید شدهاند. بر اساس حکم دادگاه، آنها باید دوره تبعید خود را به مدت ۲ سال در شهرهای یادشده بگذرانند.
۱۷ دی ماه ۱۳۹۷ نیز حکم تبعید «منصور فرهودمند» درویش گنابادی محبوس در زندان فشافویه بعد از یک ماه حبس اضافه اجرا شد. حکم این درویش گنابادی از ۷ سال حبس و ۲ سال تبعید در دادگاه بدوی، در دادگاه تجدیدنظر شکسته به ۹ ماه حبس و ۲ سال تبعید تبدیل شده بود. فرهودمند، پیش از بازداشت در حادثه گلستان هفتم بدلیل داشتن حکم قبلی ایام تبعید خود را در شهر طبس میگذراند.
تبعیدگاههای دراویش گنابادی، عمدتاً روستا یا شهرستانهای دور افتاده استانهای «هرمزگان»، «کرمان»، «بوشهر»، «کرمانشاه» و «سیستان و بلوچستان» هستند.
صدور احکام تبعید برای مخالفان، معترضان و منتقدان در تاریخ پر فراز و نشیب ایران، اتفاقی سابقهدار است. به گفته معین خزائلی؛ کارشناس حقوق، فلسفه صدور حکم تبعید دور کردن مجرم از محل وقوع جرم است: «به طور کلی فلسفه مجازات تبعید و یا آنطور که قانون مجازات اسلامی از آن یاد کرده « اقامت اجباری در محل معین» بدین دلیل است که مجرم از محل وقوع جرم دور باشد. چرا که بر اساس این تفکر این اجتماع مجرم و محل وقوع جرم بوده که سبب ارتکاب جرم شده. از این رو در صورت دور کردن مجرم ار محل وقوع جرم میتوان هم او را از شرایط ارتکاب مجدد جرم دور کرد و هم جامعه را که در اینجا مردم محل وقوع جرم است از خطرات احتمالی مجرم. مانند اینکه فرد باجگیر یا زورگیر و یا گردنه گیر را از محل باجگیریش دور کرد تا مردم آنجا از دست او در امان باشند. »
در دوران حکومت پهلوی هم حکم تبعید بارها برای منتقدان حکومت اجرا شده است. این حقوقدان در این باره به ایران وایرمیگوید: «در گذشته به ویژه در زمان حکومت پهلوی، تبعید یکی از اصلیترین مجازاتهایی بود که از طریق آن میشد با افرادی که به نظر حکومت از نظر سیاسی مخل امنیت جامعه بودند برخورد کرد. چرا که در آن زمان به دلیل عدم وجود وسایل ارتباط جمعی به وسعت امروز مانند تلفن و اینترنت، صرف تبعید افراد مثلا از قم که محل درس و بحث آنان بود، سبب قطع ارتباط آنان با فضایی میشد که به نظر حکومت جرم خیز بود. و حکومت از این طریق میتوانست صدای تبعیدشدگان را ساکت کند.»
معین خزائلی درباره چرایی صدور احکام تبعید در چند سال اخیر برای روزنامهنگاران، فعالان مدنی و دراویش گنابادی، میگوید: «به نظر من اِعمال این مجازات بر دراویش و یا دیگر محکومانی که اتهام شان سوای ارتکاب افعال مجرمانه معمول است مانند روزنامه نگاران، زندانیان سیاسی و عقیدتی و اقلیتهای دینی صرفا به دلایل اِعمال فشار حداکثری بر آنان و طرفدارانشان است تا از طریق آن بتوان انسجام این گروهها را از بین برد.»
دکتر «سعید مدنی»، پژوهشگر علوم اجتماعی و عضو شورای فعالان ملی مذهبی؛ از افرادی است که دو سال از زندگی خود را در تبعید گذرانده است، او به دلیل تحقیقات مرتبط به حوزه کاریاش و فعالیتهای سیاسیاش در آذرماه سال ۹۰ بازداشت و سپس به ۶ سال زندان و ۱۰ سال تبعید به شهر بندرعباس محکوم شد. او اسفند ماه سال ۹۴ با شرایط آزادی مشروط و اجرای ماده ۱۳۴ قانون تجمیع از زندان آزاد شد. پس از ابلاغ قانون مجازات جدید در سال ۹۲ و از آنجایی که به موجب تبصره ۱ ماده ۲۳ آن که مجازات تکمیلی نمیتواند بیش از دو سال باشد محکومیت تبعید و محرومیت اجتماعی او نیز از ۱۰ سال به ۲ سال کاهش یافت. او میگوید: «سکونت در بندرعباس اگرچه به اجبار برای من فرصتی استثنایی بود تا با ابعاد و جنبههایی از زندگی روزمره مردم آشنا شوم که تا قبل از آن ممکن نبود. شاید روزی و در فرصتی مناسب این تجارب را مکتوب کنم.» با دکتر سعید مدنی درباره آنچه در تبعید بر او گذشته گفت و گو کردهایم.
مدت تبعید شما در شهر بندرعباس سپری شد. این ایام و دوری فیزیکی از خانه و خانواده را چطور تحمل کردید؟
• هم در دوران زندان -که بخشی از آن در تبعید یعنی در زندان رجایی شهر کرج طی شد - و هم در دوران تبعید بیشترین فشار متوجه خانواده من بود. تا قبل از تبعید از زندان اوین به زندان رجایی شهر، خانوادهام برای ملاقات هفتگی راه زیادی طی نمیکردند. اگرچه در آن مقطع نیز خانوادهها باید برای ملاقات ۲۰ -۲۵ دقیقهای، دست کم، نیمی از یک روز را صرف میکردند. اما پس از انتقال بنده به زندان رجایی شهر آنها ناچار بودند از تهران به کرج آمده و یک روز تمام را برای یک ملاقات کوتاه اختصاص دهند.
با انتقال از زندان اوین به به بندرعباس برای گذراندن ایام تبعید وضع از این لحاظ بدتر شد. در واقع سفر زمینی به بندر عباس به ۱۷-۱۸ ساعت طول میکشید و سفر هوایی هم مخارج بسیار بالایی داشت که عملا دیدارها را به فواصل یک ماهه تقلیل میداد. اما فارغ از این گرفتاریها در تمامی ایام تبعید در شهر بندرعباس، همواره با روی خوش مردم این شهر روبرو شدم. در واقع عموم مردم وقتی به طریقی متوجه میشدند که در آن شهر تبعید هستم – مثلا از روی عکسهای منتشر شده در فضای مجازی – بلافاصله اظهار همدلی میکردند. به همین دلیل، دوران تبعید برای من سرشار است از خاطرات بسیار به یاد ماندنی از محبت مردم.
شرایط قانونی حکم که در مدت تبعید به شما تحمیل شد، چه بود؟ با این شرایط چطور مواجه شدید؟
• بنا بر حکم قضایی و تقریبا بر خلاف رویههای معمول، ناچار بودم در هر ۲۴ ساعت، یکبار به اداره امنیت نیروی انتظامی که ضابط قضایی بود، مراجعه و برگه خاصی را امضا میکردم تا تایید شود که حکم تبعید در حال اجراست. این رویه تعطیل و غیر تعطیل نداشت. برای مثال روز تحویل سال هم باید به این مرجع مراجعه میکردم. در طول نزدیک به دو سال تبعید فقط یکبار با مرخصیام برای چهار روز موافقت شد که، حاصل آن دو روز رفت و برگشت و دو روز حضور در تهران بود.
برخورد مراجع امنیتی در مدت تبعید با شما چگونه بود؟
• با سایر مراجع امنیتی سر و کار نداشتم. اما متاسفانه آنها بارها دوستانی که در بندر، لطف میکردند و به دیدنم میآمدند را تهدید کردند تا به ملاقاتم نیایند. به خصوص در مدت تبعید، دانشجویانی که برای یک دیدار معمولی میآمدند، بارها احضار و تهدید شدند. البته تقریبا همه آنها زیر بار این فشارهای غیرقانونی نرفتند و رفت و آمدها تا آخرین روز برقرار بود.
در زمان اجرای حکم تبعید دکتر زیدآبادی به تاییاد، جمعی از مردم این شهر معترض و جمعی از او استقبال کردند. برخورد مردمان بندرعباس با شما در این مدت چگونه بود؟ آیا از شما استقبال میشد یا از شما فاصله میگرفتند؟
• در مدت تبعید در بندرعباس حتی با یک مورد واکنش منفی از سوی مردم این شهر روبرو نشدم. حتی وقتی به مراجع مربوطه برای انجام امور قضایی یا امضای برگههای حضور مراجعه میکردم توسط کارکنان عادی، جز همدلی و اظهار تاسف از وضع پیش آمده چیزی ندیدیم و نشنیدم.
بندرعباس چرا باید بهعنوان تبعیدگاه معرفی شود؟ این مرکز استان چه محاسن و معایبی از دید جامعه شناسانه شما داشت؟
• اتفاقا دوست دانشجویی هم زمان با شروع تبعیدم در بندر، همین موضوع را طی یادداشتی در یک مجله دانشجویی نوشته بود. به موجب تبصره ۳ ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی، آییننامه مربوط به «کیفیت اجرای مجازات تکمیلی» از جمله تبعید، توسط وزیر دادگستری تهیه و به تصویب رئیس قوه قضاییه میرسد. مطابق ماده ۲ آییننامه اجرایی، وزارت کشور میتواند نقاطی را که به لحاظ شرایط سیاسی، امنیتی، اجتماعی و... برای اقامت اجباری مناسب نیستند، هر سال یک بار تهیه و از طریق وزارت دادگستری به قوه قضاییه جهت ابلاغ به دادگاه ارسال کند. بر اساس ماده ۷ این آییننامه وزرای دادگستری و کشور، به منظور رفع معضلات اجرایی ناشی از تعیین اقامت اجباری محکومان، حداقل یکبار در سال جلسهای تشکیل خواهند داد. البته تا آنجا که اطلاع دارم به استناد ماده (۲) آییننامه اجرایی قانون اصلاح تبصره الحاقی ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۲۷/۱۰/ ۱۳۷۸مجلس شورای اسلامی، در سال۱۳۸۰نقاط ذیل به لحاظ داشتن شرایط سیاسی، امنیتی، اجتماعی برای اقامت اجباری مناسب تشخیص داده نشدند:
شهرستان مراغه در استان آذربایجان شرقی،شهرستان لامرد در استان فارس،شهرستانهای دیواندره، سقز، بیجار، مریوان، بانه، کامیاران، قروه، سنندج در استان کردستان،بخش رودبار شهرستان کهنوج در استان کرمان،شهرستان طبس در استان یزد،شهرستان خدابنده در استان زنجان
بنابر این اغلب مناطق کشور میتواند توسط قاضی به عنوان محل تبعید انتخاب شود. تصور من این است که از گذشتههای بسیار دور، بندر عباس به لحاظ دوری مسافت از تهران به عنوان محل تبعید انتخاب میشد و در حال حاضر هم این روند ادامه دارد.
چرا باید حکم تبعید برای فردی مثل شما با سابقه دانشگاهی و علمی صادر بشود؟ اساسا صدور این حکم از منظر جامعه شناسی برای شما یا دروایش گنابادی بدلیل اعتقادات مذهبی خاص چه پیام یا معنایی میتواند داشته باشد؟
واقعیت آن است که سئوال اول چندان جای پاسخگویی ندارد و به هیچ وجه نمیتوانم خود را راضی به پاسخ دادن کنم. در این مرز و بوم انسانهای بزرگ و موثر ملی مثل میر حسین در کنج حصر ذوب میشوند و از دست میروند. در این میان من کجای کارم. اما در مورد سئوال دوم باید بگویم: پیام چنین مجازاتی (تبعید) بیش از هر چیز نشانه عجز اندیشه و کهنگی و پوسیدگی تفکری است که تصور میکند در این دوره و زمانه و عصر دیجیتال، مسافتها هنوز میتوانند مانعی در تبادل آرا و افکار و ارتباطات انسانی باشند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر