برای فرار از سرما ، زیر برزنتهای یک چادر نیمدار، چوب و شاخههای خشکیده روشن کرده بودند اما از گاز کربن مردند. به جز چند سایت داخلی که یک خبر بیاهمیت چند سطری در باب این حادثه نوشتند، کسی اتفاق مرگ این انسانها را جدی نگرفت.
پنج بیخانمان ساکن خیابانهای مشکین دشت، بیخ گوش پایتخت در بیست کیلومتری کرج، به علت مسمومیت با گاز منواکسید کربن مردند. چهار نفرشان سی تا سی و پنج سال و یک نفرشان پنجاه ساله بود.
مهرداد بابایی، رئیس مرکز فوریتهای پزشکی استان البرز هم تایید کرد که علت مرگ این پنج تن، که آنها را «معتاد کارتون خواب» خوانده، گاز کربن ناشی از سوختن چوب در چادر بوده است.
تقریبا دو هفته از این اتفاق میگذرد اما نه مسئولی عذر خواهی کرده، نه افکار عمومی واکنشی نشان داده، انگار خبر مرگ بیخانمانها جز برای عده محدودی از فعالان حقوق درماندگان، اهمیتی ندارد.
یکی از ساکنان منطقه مشکین دشت شهرستان فردیس به «ایران وایر» میگوید چادر آنها در گوشه ناپیدایی از بلوار جلال لو مشکین دشت برپا شده بوده و هیچ کس نمیداند آنها شب قبل مرده بودند یا پیش از آن. غروب روز هجدم بهمن ماه یک رهگذر یا با انگیزه کنجکاوی یا برای کمک به ساکنان چادر به آنجا سرک کشیده و مرگ آن پنج نفر را به پایگاه ۱۱۵ اورژانس اطلاع داده است وآمبولانس ۱۱۵ که متوجه میشود آنها مدت مدیدی است مردهاند اجساد بیخانمانها را به نیروی انتظامی مستقر در منطقه تحویل میدهد.
چند روز پس از مرگ این بیخانمانها، رسانههای استان البرز از بازدید سرزده استاندار این استان از گرمخانههای شهرداری خبر دادند و از قول او نوشتند که «نگران افراد بیخانمان و آسیب دیده در شبهای سرد زمستان هستیم. ما در قبال تمامی اقشار جامعه مسوولیم.»
پانزدهم دیماه سال جاری هم خبر مرگ دو زن کارتون خواب با واکنش اعتراضی دانشجویان دانشگاه این شهر و خوابیدن آنها مقابل در ورودی دانشگاه مواجه شد. یکی از آنها زنی چهل و پنج ساله به نام گلبس الوندی بود که حوالی بازارچه فیل، نزدیک به دروازه سعدی شیراز یک گوشه خیابان از سرما مرده بود. مرگی که بعدها باعث مناقشه شد، فعلان مدنی و برخی رسانهها نوشتند که آن زن از سرما مرده، ولی مسوولان دولتی گفتند این مرگ ناشی از سوء مصرف مواد بوده است.
زمستان که میشود روزگار سخت کارتون خوابها هم شروع میشود. بارانی که روی سقف نداشته و یک تا پیراهن یا مانتوی نیمدار و چهل تکه آنها فرو میریزد و سوز سرمای جانسوزی که تا ته وجودشان را میسوزاند.
آمار دقیقی از بیخانمانهای سراسر ایران وجود ندارد. روزنامه ایران آنها را قریب به چهل هزار نفر میداند. رئیس سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران میگوید این شهر سه هزار تا سه هزار و ۶۰۰ کارتون خواب دارد، فرماندار تهران میگوید سه تا پنج هزار نفر و بنا به نقل قول خبرگزاری مهر، شهرداری اسبق تهران در یک برنامه تلویزیونی گفته است ۱۵ هزار بیخانمان و ولی الله شجاع پوریان، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران آمار بیخانمانها و متکدیان این شهر را جمعا ۲۵ هزار نفر عنوان کرده است.
«شمیم سلمان زاده» دانشجوی رشته مددکاری دانشگاه علمی – کاربردی کرج است که برای حقوق بیخانمانها و کارتون خوابها تلاش میکند. او میگوید پیش از این که مردم درگیر تورم ناشی از تحریم آمریکا بشوند، کمکهای مردمی جای کم کاری بخش دولتی را میگرفت اما این روزها کمکهای مردمی به حداقل رسیده است.
شمیم میگوید که این روزها پیش آمده که شاهد درخواست یک بیخانمان از عابرین برای یک وعده غذا بوده و با جواب منفی یا بیاعتنایی آنها مواجه شده است در حالی که پیش از این، از هر ده نفر رهگذر، یکی دو نفر میایستادند و با علاقه به فرد بیخانمان کمک میکردند.
«طبقه متوسط به طبقه فرودست سقوط کرده اند. مردم طبقه متوسط هرازچند گاهی مبالغ اندکی به مراکز متولی بیخانمانها کمک میکردند ولی الان گوشت کیلویی صد هزار تومان شده و متوسط درآمد یک کارمند دولتی دو میلیون تا سه میلیون تومان است، با اجاره خانههایی که قابل شماره نیستند، این طبیعی است که مردم فکر کنند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است و بهتر است کلاه خودشان را بگیرند تا باد فقر آن را با خودش نبرد.»
اظهارات «فرید براتی سده»، معاون مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور در گفت و گو با اعتماد هم کاهش مشارکت مردم در امور خیریه و دستگیری و حمایت از بیخانمانها را تایید میکند.
او میگوید مسوولان مراکز گذری خدمات کاهش آسیب اعتیاد گفتهاند این روزها مراجعه معتادان بیسرپناه به آنها افزایش یافته است. به این معنا که معتادان یا کارتون خوابهایی که تا پیش از آن با کمکهای گذری مردم کوچه و خیابان روزگارشان سر میشد این بار به علت تورم و گرانی، با پاسخ منفی مردم روبرو میشوند و بسیاری از معتادان هم که از کمکهای حداقلی خانواده برخوردار بودند، با دشوار شدن شرایط زندگی، از خانه طرد شده و به خیابانها رانده شده اند.
از سوی دیگر بیخانمانها میل چندانی برای رفتن به گرمخانههای شهرداری را ندارند. شاید اگر هراس مردن در سرمای زمستان نبود هیچ کس به گرمخانه نمیرفت.
پشت یک خانه مخروبه در یکی کوچه پس کوچههای میدان هرندی، لابلای کاغذها و آشغالهای انباشته شده روی زمین متروک، گروه بیحال جوانان خمار نشستهاند دور تا دور هم و سر در شانه، دورتر از آنها تک و توک زنهایی هستند که سرشان را فرو کردهاند لای زانوها و وسط سرمای زمهریر زمستان در حال چرت زدنند. اتوبوسها و ونهای شهرداری تهران تحت پوشش طرح زمستانه گشت فوریت خدمات اجتماعی نبش میدان شوش توقف میکنند. سوز سرمایی که از روی برفها به هوا بلند میشود تا جان آدمی نفوذ میکند. اما یک عده با لباسهای شندره راهشان را کج میکنند و از اتوبوس دور میشوند.
«شمیم» میگوید متاسفانه به علت برخوردهای آموزش ندیده از سوی کمپینهای ترک اعتیاد، بسیاری از بیخانمانها، ماشین گرمخانه را با ماشین کمپ اشتباه میگیرند و تصورشان بر این است که قرار است زندانی بشوند. از طرف دیگر این آدمها با جمع کردن ضایعات یا گدایی، خرج خوراک و موادشان را در میآورند. اتوبوسها آنها را میبرند گرمخانه و آنها پول تاکسی برای برگشت به محل کسب و کارشان را ندارند برای همین هم ترجیح میدهند توی سرما بخوابند.»
آقای «سهند. م» از داوطلبان موسسه سیمای سبز رهایی است. او گاهی برای توزیع بستههای خوراکی یا لباس گرم به این گروه میپیوندد. به باور سهند در طول دو سال گذشته شهرداری آنقدر از حجم اجساد بیخانمانها در حاشیه خیابان خسته شد تا به فکر راه اندازی این اتوبوسها افتاد.
«یک شب با یکی از این اتوبوسها رفتم گرمخانه خاوران. بین آن جمعیت انبوه وحشت زده شدم و باورم نمیشد که این همه معتاد یا کارتون خواب داریم. تختهای دو طبقه سالن بزرگ گرمخانه لبالب از آدمهای تنهایی بود که تمام تنشان و روحشان زخمی است. سخت است به دستها و پاهای ترک خورده و زخمی شان که از سرما کبره بسته نگاه کنی. آنها غالبا با بیمهری از خانواده طرد شده اند. تختها که پر میشود عده زیادی وسط سالن میخوابند.»
او با اشاره به اینکه طرح اتوبوسهای زمستانه بسیار مفید بوده اما کافی نیست میگوید: برخی کارتون خوابها اساسا از محل توقف اتوبوسها اطلاعی ندارند. بیخانمانها به اینترنت دسترسی ندارند که این خبرها را بخوانند و در یک نقطه خاص ساکن نیستند که مثلا یک اتوبوس که در یک مکان متوقف شده، بتواند آنها را جمع آوری کند.»
این داوطلب پیشنهاد میکند گرمخانهها تا جایی که ممکن است از تشریفات پذیرش بکاهند: اتوبوس یک جا میایستد و تا ظرفیتش کامل بشود و راه بیفتد چند ساعتی گذشته، به آنجا که میرسند اگر تازه وارد باشند مراسم تشکیل پرونده و رفتن به اتاق مددکاری و حمام هم هست. وقتی برای خواب نمیماند. البته که این خدمات برای بهبود شرایط آنهاست اما خوب میشد اگر دریافت این خدمات را داوطلبانه میکردند. هر کس که مایل است دریافت کند و کسی که نمیخواهد برود بخوابد. البته شنیدهام اخیرا شهرداری اتوبوس برگشت گذاشته از گرمخانه به میدان شوش. صبح به صبح بیخانمانها میتوانند همان حوالی میدان شوش پیاده بشوند. با همه اینها هنوز امکانات موجود در قیاس با آمار بیخانمانها بسیار ناچیزند.»
سایت خبری جماران از قول مددکار اجتماعی مددسرای خاوران نوشته است: «یک بار یک مددجو داشتیم که پزشک عمومی بود، یکی دیگر هم داشتیم که فوق لیسانسش را از دانشگاه آکسفورد گرفته بود، هنوز هم مددجوی ماست، هرچند وقت یک بار میآید و میرود. یکی دیگر هم یادم است مهندس نفت بود. اینجا از هر صنف و با هر تحصیلاتی مددجو داریم که درصد بالایی از آنها درگیر مواد مخدر هستند.»
سهند یک شب که میرفته تا بسته اقلام کمکی توزیع کند با مردی آشنا میشود با چهره ایی شکسته و چشمهایی غمگین. مردی که بعد از مرگ همسرش با کارگری پسرش را بزرگ کرده و پسرک که حالا جوان برومندی شده و از فقر پدر شرمسار است، او را برده وسط یکی از بیابانهای متروکه اطراف تهران، جایی که امکان گذر ماشین یا افراد عبوری نبوده رها کرده، مرد به شکلی معجزه آسا نجات یافته و بعد از آن به اعتیاد و کارتون خوابی روی آورده است.
آنها سرشار دردند. جمعیتی که تمام دردهای شهر را توی دلشان جا دادهاند و یک جا ولو شدهاند روی تختها یا کف زمین. با هر کدامشان که حرف بزنی یک کتاب ناخوانده اند.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر