«سومین جودوکار پناهنده شد»؛ تیتر در خبرگزاری «فارس» منتشر شد و همه رسانه ها یکی پس از دیگری آن را کپی میکنند.
نامش «آرش آقایی» است و فارس در توضیح رفتنش نوشته است: «جودوکار تبریزی تیم ملی کشورمان پس از اختلاف با سرمربی و مدیرتیمهای ملی جودو کشورمان، سرانجام راهی کشور آذربایجان شد.»
میان موج خبرهایی که هر روز روی تلفنهای همراه و لپتاپ و سیستمهای کامپیوتر خانگی میریزد، این یکی شاید چند ثانیهای تامل بیننده و شنوندهاش را برانگیزد. گاهی هم قضاوت میکنیم، گاهی ملامت، گاهی هم آرزوی موفقیت. اما این فقط یک خبر نیست، حتی برگی از کتاب قطور تاریخ سه دههای مهاجرت و پناهندگی ورزشکاران ایرانی به کشورهای دیگر هم نیست؛ این بزرگ ترین حادثه برای یک بشر است روی زمین. کسی که قرار بود قهرمان باشد، یکی که میخواست بهترین شود، یک روز تمام زندگی، خانواده، راههای پشت سر، داشته و نداشتهاش را گذاشت و فقط با یک چمدان رفت.
اردیبهشتماه سال ۱۳۹۴ ، خبرگزاری «ایسنا» به تسریع کوچ ورزشکاران، لقب «فرار مغزها» را داد و از پول، احترام، آزادی و تجربه جدید به عنوان دلایل پناهندگی ورزشکاران ایرانی به سایر کشورها نام برد. در همان گزارش، کوچ ورزشکاران عاملی برای ضربه زدن به «اعتبار ملی ایران» خوانده شد. ایسنا بارها و بارها از پدیده پناهندگی انتقاد و «آرزو معتمدی» را نمونه ای از ورزشکاران پناهنده ایرانی به امریکا معرفی کرد.
شاید باید پیشتر از نگارش، تفاوت میان پناهندگی و گرفتن تابعیت را درک میکرد. پناهندگی با عواملی که عبارتند از ترس، تعقیب یا پی گرد سیاسی، عضویت در احزاب سیاسی و داشتن عقاید مذهبی و تعلقات به گروههای مختلف اجتماعی و اقلیتهای قومی تعریف میشود. اما گرفتن تابعیت دوم یا سوم میتواند از طریق سرمایه گذاری، تحصیل و یا اشتغال باشد.
کلمات میتوانند نابود کننده شوند؛ نابودی درست در لحظه تحریر داستان زندگی یکی مثل آرزو معتمدی که برای ادامه تحصیل به امریکا رفت. او به هیچ اداره پناهندگی هم مراجعه نکرد اما اول بار ایسنا در نهم شهریورماه سال ۱۳۹۲ خبر از پناهندگی او به امریکا داد. دو روز بعد، «جام جم آنلاین» خبرش را تکذیب کرد اما سایت «سازمان مجاهدین خلق» در گزارشی که از فرار ورزشکاران ایرانی به خارج از کشور منتشر کرده بود، به نقل از ایسنا، نام آرزو معتمدی را در سیاهه پناهندگان به امریکا قرار داد.
داستان آرزو از یک بازی انتخابی آغاز شد. او سهمیه انتخابی المپیک لندن در رشته قایق رانی را کسب کرد اما فدراسیون ناگهان تصمیم گرفت میان او و «آرزو حکیمی»، رای به انتخاب یکی دهد. میان این دو مسابقه انتخابی برگزار کردند. معتمدی معترض شد که در اوج دوران بدن سازی است و آماده رقابت نیست. یک روز بعد او را به دریاچه «آزادی» بردند و مجبور به رقابت شد. شکست خورد و به نشانه اعتراض، از اردو قهر کرد و بیرون رفت.
آرزو معتمدی پذیرش دانشجویی امریکا را داشت اما صبر کرده بود تا اول به المپیک لندن برود. وقتی خبردار شد «احمد دنیامالی»، رییس وقت فدراسیون قایق رانی ایران انتخابی جز او دارد، بار را بست و برای تحصیل به امریکا رفت. امریکاییها فهمیدند که او قهرمان ایران بوده، پس او را از دو سال بعد به رقابتهای جهانی و حالا انتخابی المپیک بردند. آرزو پناهنده نشد اما کلمات او را برای همیشه راندند؛ حتی با وجود اینکه میخواست دوباره بازگردد.
«محمد حسین ابراهیمی» اما یکی از نخستین ورزشکاران ایرانی بود که برای ادامه حیات ورزشی و زندگی خود، پناهندگی را انتخاب کرد. در رقابتهای جهانی ۲۰۰۹ ترکیه، ابراهیمی یکی از چهار شمشیرباز تیم ملی بود که در بخش فلوره انفرادی، از مسابقه با حریف اسراییلی منع شد. او وقتی همراه تیم ملی شمشیربازی به اردوی فرانسه رفت، با مربیانش بر سر رویارویی دوباره با حریف احتمالی اسراییلی در رقابتهای جهانی بعد بحث میکند، شبانه از اردو بیرون میزند و به هلند میرود. او برای ادامه زندگی به هلند پناهنده شد.
«فضل الله باقرزاده»، رییس فدراسیون شمشیربازی ایران در واکنش به خبر پناهندگی ابراهیمی، به خبرگزاری مهر گفته بود: «او مهره چندان مهمی نبود و شانسی هم برای کسب مدال نداشت.»
این درحالی بود که ابراهیمی یکی از چهار بخت کسب مدال ایران در رقابتهای «گوانگژو» محسوب میشد.
وب سایت «اینفومیگرانتس» از «سعید فضل اولی» به عنوان یکی از سرشناسترین پناهندگان به کشور آلمان رونمایی کرد. او قایق ران تیم ملی ایران بود که در بازیهای آسیایی «اینچئون» هم به مدال طلا رسید. اما سال ۲۰۱۵ به نقل از سایت اینفومیگرانتس، به کشور آلمان گریخت. سعید فضل اولی آگوست سال ۲۰۱۸ به این سایت گفت: «زندگی در آلمان برایم لذتبخش است؛ به ویژه این که میتوانم عضو تیم ملی قایق رانی این کشور هم باشم. این جا همه چیز فوق العاده است جز بارانهای مکرر.»
او ابتدا ایران را به مقصد ترکیه ترک کرد، سپس از مسیر یونان به شهر «کارلسروهه» رسید. خودش گفته بود که در ایران همه چیز داشت اما در آلمان جز یک اتاق کوچک که با شش نفر شریک بوده، هیچ نداشت. اما از تمام دشواریها به سختی عبور کرده و حالا از زندگی جدیدش رضایت دارد.
بسیاری مانند سعید فضل اولی، به راحتی از آنچه پشت سر گذاشتهاند، حرف میزنند؛ از دشواریها، از مسیر سخت، از روزهای کاری و ساختن یک زندگی از صفر. «راحله آسمانی» هم یکی از همان ها است؛ یکی که ننشست خودش را غرق کند در لابه لای خاطرات و «بودم»ها.
راحله آسمانی سال ۲۰۱۲ به بلژیک مهاجرت کرد و پناهنده شد. او سه سال قبل به «ایران وایر» از روزهایی که در هلند گذرانده بود، گفت: «من سخت کارکردم، درس خواندم، ورزش کردم و زبان یاد گرفتم. ترسی هم ندارم که بگویم کار آزاد کردم. در اداره پست کار میکردم. اتفاقاً می گویم که بدانید با شانس بالا نیامدم.»
راحله قهرمان تیم ملی تکواندو دختران ایران بود. در هلند هم عضو تیم ملی کشور جدیدش شد. سخت تلاش کرد تا به المپیک رسید و در رقابتهای جهانی برای هلند مدال برنز را به گردن انداخت.
داستان زندگی «سامان طهماسبی» در تیم ملی کشتی فرنگی ایران حیرتانگیز است. او نخستین کسی شد که سال ۲۰۰۶ در سنگین وزن برای کشتی فرنگی ایران مدال گرفت. سال ۲۰۰۷ اول برنز جهانی خود را در باکو تکرار کرد و بعد در مسابقات آسیایی «بیشکک»، با ایران باز هم به مدال طلا رسید. سال ۲۰۰۸ به المپیک پکن رفت و حذف شد. قبل از اعزام به المپیک، به او وعده داده بودند که بعد از بازگشت، تمام پاداشهای معوقهاش را پرداخت میکنند. برگشت اما هیچ خبری از پاداشهای قبل نبود. فدراسیون گفته بود پاداشهای قبلی به خاطر ناکامی او در المپیک لغو شده اند! بعد از اینکه تصمیم به مهاجرت گرفت، به ایسنا گفت: «شما هم جای من بودید، میرفتید. کسانی که از من انتقاد میکنند، نمیدانند که مجبور بودم بروم.»
او حالا برای آذربایجان کشتی میگیرد. پناهنده نه، اقامت کاری کشور آذربایجان را گرفته است.
در ایران اما به سامان طهماسبی و «میلاد بیگی» میگویند پناهنده. چرایش مشخص نیست، شاید به این دلیل که سرکوفتی برای تصمیمشان باشد. سایت «تابناک» ۳۱ فروردینماه سال 13۹۴ با تیتر «پناهندگی تکواندوکار اصفهانی به آذربایجان»، از رفتن قهرمان تکواندو ایران خبر داد. میلاد بیگی گفته بود پناهنده نشده و فقط تابعیت آذربایجان را گرفته است.
اسفند سال 13۹۳ گفتند که او مصدوم شده است. ولی خودش گفت مصدوم نیست و میخواهند از تیم ملی خطش بزنند اما چون بازی انتخابی را برده است، فدراسیون بهانه میآورد. بعد گفتند سرماخوردگی شدید دارد و نمیتواند به بازیهای جهانی اعزام شود. باز فریاد زد یک دکتر بیاورید تا مرا معاینه کند. او فروردینماه به آذربایجان رفت و کمی بعد مدال طلای المپیک «ریو» را برای آذربایجان آورد.
خبرگزاری «وایس» سال ۲۰۱۶ به نقل از «توماس باخ»، رییس کمیته بینالمللی المپیک نوشت: «تکواندو و جودو بیش ترین تعداد پناه جو را در سراسر اروپا و امریکا دارد.»
این پناهندهها عموما از خاورمیانه و کشورهای ایران، عراق و سوریه هستند. رشته جودو ایران تا امروز ۱۹ پناهنده و پناه جو در کشورهای مختلف داشته است؛ یک رکورد بینظیر میان تمام فدراسیونهای ورزشی ایران.
میان همه نامها اما «محمد رشنونژاد» یک داستان ویژه دارد. رشنونژاد برخلاف دیگر ورزشکاران ایرانی، در سکوت خبری مهاجرت نکرد. آبانماه امسال او در گفتوگو با «رادیوفردا»، از عواملی مانند مشکلات مالی، تبعیض، کمبود امکانات و فشار به ورزشکاران در مقاطع زمانی و رقابتهای خاص به عنوان بزرگ ترین چالشهای خود در طول حضورش در ایران نام برد. او به کشور هلند اعلام پناهندگی کرد.
پیش از رشنونژاد هم «شایان نصیرپور» به ترکیه پناهنده شد تا فقط طی کم تر از دو سال اخیر و با اعلام پناهندگی آرش آقایی، سیاهه متواری شدههای ووشو ایران به سه نفر برسد.
در هندبال، «ایمان جمالی» یکی از ستارهها و ملیپوشهای ایران بود. او بدون سروصدا رفت. هیچ کس حتی خبردار نشد که او مدتی به تیم ملی دعوت نمیشود. بعد در خبرها خواندیم که طی سه فصل حضور در باشگاه «وزپرم» مجارستان، با این تیم به سه قهرمانی سوپر لیگ مجارستان، قهرمانی در جام حذفی و قهرمانی لیگ رسیده است. با همین باشگاه، نایب قهرمان جام باشگاههای اروپا هم شد. بعد به تیم ملی هندبال مجارستان دعوتش کردند. ابتدا به «مشرق نیوز» گفت که اعلام پناهندگی نکرده است و فقط به دلیل مصدومیت، قادر به بازگشت به ایران نیست اما وقتی برای «کریستیان شتاد»، قهرمان لیگ هندبال سوئد به زمین رفت، مشخص شد که این مصدومیت، فقط پای بازگشت به ایران را از او گرفته است.
کم نیستند ورزشکارانی که مانند ایمان جمالی، پناهنده شده و خبر آن را مسکوت نگه داشته اند. کم شمار هم نبوده اند ورزشکارانی مانند سامان طهماسبی، صباح شریعتی و میلاد بیگی که در آذربایجان اقامت گرفتند و مهر پناهندگی به پیشانی آن ها خورد.
«انوشیروان نوریان»، تنها بوکسور ایرانی که سابقه حضور در سه دوره از بازیهای المپیک را داشت و با موقعیت شغلی به استرالیا رفت هم در بازگشت به ایران مدتی پاسخ گوی چرایی پناهندگی خود به این کشور بود. درحالی که هرگز هیچ پروندهای در اداره پناهندگی استرالیا نداشت.
داستان «پیام زرینپور» عجیب بود. او سال ۲۰۰۰ قهرمان کشتی آسیا شد. سپس برای تحصیل به امریکا رفت. سال ۱۳۸۲ روزنامه «کیهان» در صفحه ورزشی خود نوشت: «آیا زرینپور به امریکا پناهنده شده است؟»
استدلال روزنامه کیهان، حضور این کشتیگیر در رقابتهای دانشگاهی امریکا بود. زرینپورسال 13۸۳ به ایران بازگشت و به ایسنا گفت: «طی يك سال حضور در امريكا، در رشته طب ورزشی تحصيل كردم. در اين مدت، در مسابقات دانشگاهی، قهرمان امریکا شدم.»
در ایران گاهی هر حضور در خارج از کشور را یک فرار، یک پناهندگی جدید و یک فرصت برای استفاده از موقعیت قهرمانی میدانند. راحله آسمانی اما گفته بود: «هیچ کس نمیفهمد وقتی شما قهرمان آسیا میشوید و به شما میگویند خوششانس بودی و قرعه خوب داشتی، چه زخم بزرگی به قلب شما میزنند.»
فهرست گسترده است؛ «محمود زاویه» و «پوریا پورابراهیم»، ملیپوشهای رشته نجات غریق هم به فرانسه پناهنده شدند. «مینا علیزاده»، قایق ران ایرانی با دعوت نامه برادرش به آلمان رفت و اعلام پناهندگی کرد. «احسان رجبی»، قهرمان جودو ایران سال ۱۳۸۹ به امریکا درخواست پناهندگی داد. «وحید سرلک»، دیگر جودوکاری است که به آلمان پناهنده شده و «محمدحسین ابراهیمی»، شمشیرباز ایران به فرانسه پناهنده شده است.
برخلاف آنچه سالها قبل ایسنا نوشت و در کلمهها غرق شد، پناهندگی ورزشکاران ایرانی در سایر کشورها هرگز به وجاهت ورزش ایران در عرصههای بینالمللی ضربه نزده است. هیچ سفارتی تا امروز ویزای یک تیم ورزشی را بابت پناهندگی قبلی یک ورزشکار رد نکرده و نخواهد کرد. شاید آنچه به وجاهت ورزش ایران ضربه میزند، دلایلی است که ورزشکاران ایرانی را یا از طریق پناهندگی و یا از راه مهاجرت قانونی و کاری وادار به جدایی از خاکشان میکند. دل کندن از سالها قهرمانی ساده نیست. ما گاهی از یک لباس مندرس دل نمیکنیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر