طاهره تسليمى، شهروند خبرنگار
تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است؛ هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شود؛ خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. از سوی دیگر، در تاريخ جهان بسيارى از زنان و مردان دیگر به دليل استعداد شگرف آن ها براى تخريب و نابودى ساخته هاى ديگران، «تاثيرگذار» نام گرفته اند.
زنان ایرانی نویسنده، برگ های بسیاری از کتاب تاریخ 200 سال اخیر ما بوده اند؛ چه به دليل تاثير مثبت بسيارى از آن ها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و چه به دليل تاثير بعضى از آن ها در تشويق به خشونت، گسترش جهل و جزم انديشى و سوء استفاده از قدرت مالى و اقتصادى در جهت منافع خود.
مجموعه «زنان تاثیرگذار» «ایران وایر» يک مقدمه است. افرادى كه نامشان در اين فهرست آمده، نماينده برخی اقشار جامعه هستند كه هر روز در ايران و كشورهاى ديگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثير مى گذارند. بديهى است همان طور كه اشاره كرديم، همه فعاليت ها و یا تمام افراد حاضر در اين مجموعه، مورد تایيد «ایران وایر» نيستند اما تاثير گذارى هيچ يك از افراد اين ليست را نمي شود كتمان كرد.
اين ليست، اولين سرى سلسله بیوگرافی های زنان تاثیرگذار ایران است که به مرور تکمیل می شود. از مخاطبان «ایران وایر» درخواست دارمی تا پیشنهادات خویش را برای غنای این مجموعه با ما در میان بگذارند.
-------------------------
هرچند نام «پری صابری» با «شمسپرنده» و تلاش او برای آوردن کارهای فاخر و بزرگ تآتری گره خورده است اما تاریخ تآتر ایران از یاد نخواهد برد که یکی از نخستین زنان ایرانی دارنده نشان بالای فرهنگی «لژیون دونور» فرانسه با راهاندازی «تالار مولوی» در اواخر دهه 40، بنیان گذار تآتر دانشجویی در کشور است؛ کارگردانی که ۸۳ سالگی هم دست از تلاش برای به صحنه بردن کارهای فاخر تآتری برنداشته و قصد دارد تا نیمه اول سال ۹۵ نمایش «بابا نشاط» درباره زندگی «ملانصرالدین» را در «تالار وحدت» یا یکی از تالارهای بزرگ کشور به صحنه ببرد.
پری صابری نویسنده، کارگردان و بازیگر تآتر، متولد سال ۱۳۱۱ در شهر کرمان است. او در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. ۱۲ ساله بود که با پیشنهاد عمویش که از چهرههای فرهنگی آن دوره بود و تشویق مادرش، به فرانسه فرستاده شد تا تحصیلاتش را در پاریس ادامه دهد.
حضور صابری در پاریس همزمان با دوران بعد از جنگ جهانی دوم و بازسازیهای فرانسه بود؛ دورانی که فرانسه به لحاظ فرهنگی و هنری در مرحله گذار قرار داشت و هنرمندان برای رها ساختن مردم از دردهای ناشی از جنگ، آثاری را به روی صحنه آوردند.
صابری در جایی درباره آن دوران گفته است:«آن دوران - دهه ۵۰ میلادی – همزمان با اجرای تآترهای مختلف شد که بازگوکنندههای درد و رنج مردم در دوره جنگ بودند. تمام موج "تآتر پوچی" که یونسکو میگفت، در همین دوره شکل گرفت. البته یونسکو معتقد بود اصطلاح تآتر پوچی درست نیست و ما "تآتر دلهره" را پایهگذاری کردیم. تآتر دلهره اصطلاح بهتری بود چون مردم در آن دوره به اجبار تاریخ را تجربه کردند. یونسکو، "بکت" و تمام کسانی که از بنیانگذاران تآتر پوچی و به قول خودشان، تآتر دلهرهای فعال بودند و تمام کشورهای هنرپرور دنیا به یک نوع تآتر کلاسیک گذشته خودشان عادت داشتند؛ تآترهایی که یک باره دگرگون شد و نمیپذیرفتند که یونسکو این حرفها را بزند. من خودم کارها را دنبال میکردم چون کنجکاو بودم ببینم چه اتفاقی در تآتر دنیا میافتد. تآتر یونسکو با اقبال چندانی مواجه نمیشد و گاهی یک تماشاچی بیش تر نداشت. »
شاید همین جذابیت تآتر بود که پری صابری جوان را به سمت هنر کشاند و تقدیرش را به هنر تآتر گره زد:«من در رشته سینما تحصیل کردم و خیلی هم به آن وابستگی داشتم. با ساخت فیلم کوتاهی برای فارغالتحصیلی، به خاطر تکنیک و دید سینمایی که داشتم، مقام اول را کسب کردم اما خیلی از پسرهای همدورهام خوششان نیامد. فکر نکنید فقط این جا جامعه مردسالار وجود دارد؛ آن زمان کارگردان زن خیلی پذیرفته شده نبود. دیگر این که من یک ایرانی بودم که این جایزه را کسب کرده بودم.»
این فیلم کوتاه درباره زندگی خیام بود که او را به جامعه فرهنگی فرانسه معرفی کرد. یکی از کسانی که این فیلم را دید و به سراغ این کارگردان جوان ایرانی رفت، «تانیا بالاشوا»، بازیگر سرشناس فرانسوی بود. این استاد بزرگ فرانسوی، صابری را در مدرسه خود پذیرفت و او به مدت سه سال از سال ۱۹۵۵ به صورت خصوصی و عمومی درسهای تآتر را آموخت. بعد از این دوران نیز سه سال به اسپانیا رفت تا تحصیلات خود را تکمیل کند و بعد به ایران بازگشت.
حضور او در ایران همزمان با سالهای نیمه دهه 40 بود. او بعد از بازگشت، در دانشگاه تهران شروع به تدریس کرد. صابری در نخستین ترم حضورش در دانشگاه، با «حمید سمندریان» و گروه تآتر «پازارگاد» آشنا شد و در کنار این استاد جوان تحصیل کرده آلمان، جریان تآتر دانشگاهی را در ایران به وجود آوردند.
فعالیتهای این گروه که از تاثیرگذارترین و فعالترین گروههای تآتری آن دوران بود، حدود ۱۰ سال ادامه یافت. این گروه آن طور که صابری به یاد آورده، یکی از مدرنترین گروههای نمایشی بود که در آن زمان فعالیت میکرد و او و حمید سمندریان دستمزدهای خوبی از تآتر میگرفتند.
یکی از نمایشهایی که صابری در این دوران به صحنه برد، «شش شخصیت به دنبال نویسنده لویجی پیراندلو» بود که با ایفای نقش «فروغ فرخزاد»، یکی از دوستان نزدیک صابری که در آن زمان در اوج شهرت خود بود به عنوان یکی از کارکترها در کنار «اسماعیل محرابی»، «پرویز پورحسینی» و خود صابری به صحنه رفت.
این نمایش که شش اجرا در انجمن ایران و ایتالیا داشت، با وجود همه نقدهایی که منتقدانی چون «پرویز صیاد» بر آن نوشتند، با استقبال خوبی رو به رو شد و بسیاری آن را یک کار آوانگارد و جسورانه خواندند که کارگردان آن با بازی فروغ در آن ریسک بزرگی کرده است. اما صابری میدانست که فروغ میتواند از پس از این نقش بر آید و به او اعتماد کرد.
«هویج فرنگی» نخستین نمایشی بود که صابری با بازی «محمدعلی کشاورز» تمرین کرد و قصد داشت به صحنه ببرد؛ نمایشی که به دلیل نبودن سالن، در سفارت فرانسه به اجرا درآمد.
اجرای این نمایش با استقبال خوبی روبه رو شد و دو منتقد سرشناس و بسیار سختگیر آن روزگار، یعنی «ابراهیم گلستان» و «جلال آل احمد» دو نقد بر آن نوشتند و با وجود ایرادهایی که به کار گرفتند، آن را ستودند. اما هویج فرنگی باعث اتفاق دیگری شد؛ این اتفاق از همان نبودن سالن مناسب برای اجرای کارهای دانشگاهی ناشی می شد. در آن زمان، تآتر حرفهای تهران با دو جریان مهم رو به رو بود؛ یکی جریان تآتر ملی بود که توسط کسانی چون «عباس جوانمرد»، «علینصیریان» و «جعفر والی» دنبال میشد و دو سالن مهم تهران، یعنی «تالار 25 شهریور» - سنگلج- و اداره تآتر را در انحصار خود داشتند. گروه دوم اما گروه آوانگاردی بودند که همپای موج نو سینمای ایران حرکت میکردند و کسانی چون «آربی آوانسیان» و«بیژن مفید» آن را اداره میکردند. این گروه هم سالنهای خود را داشتند و البته به دنبال ساخت سالن بزرگی برای تهران بودند و سالنی که بعدها حمایت تلویزیون ملی جای «کافه شهرداری» در چهارراه پهلوی ساخته شد.
صابری و گروه تآتر پازارگاد طیف تآتری خود را به اتکای جریان تآتر دانشگاه راه انداخته بودند و باید به دنبال مکانی برای اجراهای دانشگاه بودند. صابری که به سمت فوقبرنامه دانشگاه تهران انتخاب شده بود، تصمیم گرفت سالنی را برای اجراهای آوانگارد تاسیس کند. او به جای سالنهای موجود، مجوز ساخت سالن جدیدی را از دکتر «جهانشاه صالح»، رییس دانشگاه تهران گرفت؛ سالنی که در انباری متروکه پشت دانشگاه ایجاد شد.
«ملاقات بانوی سالخورده» به کارگردانی حمید سمندریان نخستین اجرای این تالار بود که به خاطر ارادت صابری به «جلالالدین محمد»، به نام «تالار مولوی» نام گرفت؛ سالنی که بیتردید نقش مهمی در جریان تآتر دانشجویی ایران داشت و کارگردانها و بازیگران بزرگ سالهای بعد چون «علی رفیعی»، «داریوش فرهنگ»، «مهدی هاشمی»، «سوسن تسلیمی» و... نخستین تلاشهای شان در تآتر ایران را در آن ثبت کردند.
فعالیت گروه پازارگاد و حضور صابری در دانشگاه تهران، در دهه 50، بعد از ۱۰ سال حضور مستمر و اجرای آثاری چون «باغ آلبالو»، «یرما»، «خانه برنارد و آلبا» و «درس» (نوشته اوژون یونسکو) به پایان رسید و او به همراه همسرش که پزشک معده و جهاز هاضمه بود و دو فرزندش به خارج از ایران مهاجرت کرد. صابری در این دوران برخلاف دهه 40، بیش تر تمرکزش را برای آشنایی با متون ادب فارسی گذاشت و به سراغ متون ایرانی رفت.
او در سال ۱۳۶۰ نمایش «من از کجا، عشق از کجا» را به یاد دوست قدیمی خود، فروغ فرخزاد در لوسآنجلس به صحنه برد؛ اثری که با استقبال خوبی از ایرانیان تازه مهاجرت کرده به لوسآنجلس روبه رو شد. این نمایش به زبان انگلیسی در المپیک ۱۹۸۱ نیز به صحنه رفت و موفقیت دیگری را برای صابری به همراه داشت که تصمیم گرفته بود به ایران بازگردد.
حضورش در ایرانِ سالهای جنگ با استقبال خوبی رو به رو نشد و نخستین اثرش به نام «من به باغ عرفان» که براساس اشعار «سهراب سپهری» یکی دیگر از دوستان نزدیکش ساخته بود، در اجرا شکست خورد.
پری صابری بعد از این اثر، به سراغ آثار کلاسیک فارسی رفت و بعد از چند اثر چون «بیژن و منیژه»، «رستم و سهراب» و «هفت شهرعشق»، نمایش «شمسپرنده» را در تالار وحدت به صحنه برد؛ نمایشی که یکی از شاخصترین آثار دهه 70 بود و بیش از ۲۰هزار تماشاگر در ایران و هزاران نفر در خارج از ایران آن را دیدند. اجرای این نمایش در قونیه و همزمان با هشتصدمین سالگرد تولد «مولانا»، نشان «ابنسینا» یونسکو و نشان «مولوی» «بنیاد جهانی مولانا» را برای صابری به همراه داشت.
اجرای متفاوت «آنتیگونه در ایتالیا» و شمسپرنده در فرانسه باعث شد تا وزارت فرهنگ فرانسه به فکر اهدای نشان «شوالیه فرهنگی» به پری صابری بیفتد؛ اتفاقی که در سال ۱۳۸۳(۲۰۰۴) رخ داد و این بانوی هنرمند نشان رسمی دولت فرانسه را دریافت کرد.
مهم ترین ویژگی آثار پری صابری، جدا از آن که راوی بخشی از فرهنگ ایران است، سنگینی و بزرگی اجرا است. او کارگردان اجراهای فاخر و بزرگ است. زنان و به ویژه آواز خوانی آنها در کارهای صابری از اهمیت زیادی برخوردار هستند.
او در 80 سالگی نمایش «مرغ باران» را که نمایشی موزیکال از روایت رنجها و شادی ادبیات ایران بود، به صحنه آورد؛ نمایشی با بیش از 80 بازیگر جوان که چند نفر از آن ها، چهرههای جوان و تازهراه یافته به هنر بودند.
او سال پیش نیز نمایش «باغ دلگشا» را درباره زندگی سعدی به روی صحنه برد که به گفته خودش، گونهای از ایرانی شده اپرا بود.
پری صابری برای سال ۹۵ به دنبال اجرای نمایش بابا نشاط درباره زندگی ملانصرالدین است. او به قولی که به فرهنگ ایران داده، پاینبد است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر