close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

گفت‌وگو با رضا خندان؛ از زندانیان سیاسی گم‌نام تا گروگان‌ها

۲۸ دی ۱۳۹۷
شیما شهرابی
خواندن در ۷ دقیقه
رضا خندان با تخمین‌هایی که می زند، می گوید فقط در بند ۴ زندان «اوین» که در آن اکثر زندانیان حکم قطعی ندارند، حدود ۷۰ زندانی با جرایم سیاسی حضور دارند
رضا خندان با تخمین‌هایی که می زند، می گوید فقط در بند ۴ زندان «اوین» که در آن اکثر زندانیان حکم قطعی ندارند، حدود ۷۰ زندانی با جرایم سیاسی حضور دارند

۲۵ روز از آزادی ‌او می گذرد اما فکر و خیال زندانی‌هایی که دیده است، دست از سرش بر نمی‌دارد. می‌گوید: «بعضی‌ از آن ها کسی را ندارند و اوضاع شان خبری نمی‌شود. به بهانه‌های واهی، جرم‌های سیاسی برایشان در نظر می‌گیرند و احکام طولانی مدت می‌دهند که عینا در دادگاه تجدید نظر هم تایید می‌شوند. آن ها هم همه حبس را می‌کشند.»

«رضا خندان»، همسر «نسرین ستوده» دوم دی ماه با قرار کفالت از زندان آزاد شد. او را سیزدهم شهریور ماه به دلیل نگه داری بج‌های سینه با شعار «من با حجاب اجباری مخالفم»، بازداشت کرده بودند. حالا سه اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و «تشویق به فساد و فحشا» به او تفهیم شده اما رای قاضی هنوز صادر نشده است.

رضا خندان بیش از این که نگران رای قاضی برای خودش باشد، نگران آدم‌هایی است که در زندان دیده؛ افرادی معمولی با جرم‌های سنگین سیاسی  و حکم های طولانی مدت: «یکی از آن‌ها، "علی بازآزرده" است. آن چه برایش اتفاق افتاده، شباهت به داستان دارد. او ۲۷ ساله است. در ۱۴ یا ۱۵ سالگی در تظاهرات مربوط به کاریکاتور روزنامه "ایران بازداشت می‌شود و دو سال در "کانون اصلاح و تربیت" می‌ماند و آزاد می شود. تازه وارد ۱۸ سالگی شده بوده است که در اعتراضات "جنبش سبز"، وقتی داشته اعلامیه می چسبانده، دوباره بازداشت و به اداره اطلاعات تبریز منتقل می‌شود.»

علی بازآزرده آن چه در اداره اطلاعات تبریز بر سرش آمده را با مدرک برای رضا خندان تعریف کرده است: «این پسر همه را با جزییات تعریف می‌کرد. اسم روش‌ها و دستگاه‌های شکنجه را می‌دانست و آثارش را  روی بدنش نشان می‌داد؛ مثلا می‌گفت چنان زد که پیشانی‌ام ترکید. بعد دستش را می‌کشید و من جای زخم را می‌دیدم.»

علی به پنج سال زندان محکوم می‌شود: «یک سال را در زندان تبریز گذرانده و چهار سال به حالت تبعید به زندان "وکیل‌آباد" مشهد منتقل شده بود. ۲۳ ساله بوده که آزاد می‌شود.» 

سرنوشت زندانی شدن علی بازآزرده البته به همین‌جا ختم نمی‌شود. یک سال پیش، او همراه سه نفر از دوستان و همسر یکی از آن‌ها در یک دورهمی بازداشت می‌شوند: «این‌ها توی گروه‌های تلگرامی فعالیت داشتند و چیزهایی در مخالفت با نظام می‌نوشتند. با استناد به مطالبی که در تلگرام نوشته بودند و حتی چت خصوصی این افراد، دادگاه بدوی در "نسیم شهر" کرج ۱۳ سال حبس برای سه مرد و هشت سال برای همسر یکی از دستگیر شده ها صادر کرده است. اسم این‌ها هیچ جا نیست. جرم شان هم سیاسی است. در سکوت احکام سنگین را می‌گذرانند.»

رضا خندان تا قبل از ورود به زندان، گمان نمی‌کرده است که این تعداد زندانی سیاسی گم نام ببیند: «تصور همه ما این بود که به مرور و با فاصله گرفتن از سال ۸۸، تعداد زندانیان سیاسی کاهش یافته است یا احکام شان تمام و آزاد شده‌اند. اما این‌بار که من به زندان رفتم، خیلی برایم عجیب بود که سیاستی در پیش گرفته اند و زندانیان سیاسی را برای این که به چشم نیایند، در قسمت‌های غیرسیاسی و بندهای مختلف پخش کرده‌اند. در نتیجه، هیچ عدد و رقم شسته رفته‌ای از تعداد آن ها نداریم.»

او با تخمین‌هایی که می زند، می گوید فقط در بند ۴ زندان «اوین» که در آن اکثر زندانیان حکم قطعی ندارند، حدود ۷۰ زندانی با جرایم سیاسی حضور دارند: «از این افراد شاید فقط ۱۰ تا ۱۵ نفرشان شناخته شده هستند و موضوع پرونده‌ آن ها رسانه‌ای شده است.»

به گفته رضا خندان، بعضی از زندانی‌ها دوست ندارند پرونده آن ها خبری شود اما بعضی امکانی برای رسانه‌ای کردن موضوع‌ پرونده خود ندارند: «بعضی‌ها فکر می‌کنند ممکن است با رسانه‌ای شدن، قاضی با آن‌ها لج کند و ترجیح می‌دهند چیزی نگویند؛ مثل فردی که با اتهام جاسوسی، پنج سال حکم گرفته بود و فکر می‌کرد با گذراندن یک سوم آن بیرون می‌رود اما اگر موضوع رسانه‌ای شود، ممکن است با او لج کنند.» 

او در زندان متوجه شده است این روزها اتهام های جاسوسی و همکاری با دول متخاصم به وفور به افراد زده می شود و بر پایه آن ها، دادگاه‌های انقلاب احکام سنگینی برای متهمان صادر می‌کنند: «این اتهام معمولا به افراد دو تابعیتی و افرادی که مراودات اقتصادی و یا پژوهشی بین‌المللی دارند، وارد می‌شود. یکی از افراد گم نامی که با این اتهام بازداشت شده، دکتر «محمدعلی باباپور»، یک جوان ۳۲ ساله است. او در حوزه علوم انسانی دکترا دارد و مشغول یک پژوهش بین‌المللی بوده است؛ پژوهشی که با مهر و امضای  «پژوهشکده علوم انسانی» در حال انجام بوده اما به خاطر ارتباط با یک موسسه خارجی که مربوط به همان پژوهش بوده، دستگیر شده است.»

رضا خندان افراد معروفی که با اتهام های جاسوسی و ارتباط با دول متخاصم در بازداشت هستند را از نزدیک دیده است: «با دکتر "احمدرضا جلالی" ساعت‌ها حرف زدم. حکم اعدام دکتر جلالی قطعی شده و وضعیت جسمی او به شدت بد است. تصویری که من از او دیدم، هیچ ربطی به عکس او نداشت. تمام استخوان‌هایش بیرون زده اند و فشار روحی زیادی را تحمل می‌کند. به هر حال، زیر حکم اعدام بودن انگار هر روز اعدام می شود.»

دکتر احمدرضا جلالی، متخصص پزشکی بحران، ساکن سوئد بود که در سال‌های گذشته بارها به دعوت مراکز دانشگاهی، به ایران سفر کرده بود. او در آخرین سفرش به ایران، در تاریخ پنجم اردیبهشت ماه سال گذشته، درست سه روز پیش از بازگشت به سوئد بازداشت می‌شود. جلالی متهم شد که با «موساد»(سازمان اطلاعات و وظایف ویژه اسراییل)همکاری داشته و با دادن اطلاعات دانشمندان هسته‌ای ایران، زمینه ترور «مسعود علی محمدی» و «مجید شهریاری» را فراهم کرده است. حکم اعدام احمدرضا جلالی قطعی شده است.

«سیامک نمازی»، دیگر زندانی است که به ارتباط با دول متخاصم متهم شده و رضا خندان بارها با او در زندان گفت وگو کرده است : «یک بار سیامک نمازی و من در افسر نگهبانی نشسته بودیم و می خواستیم برویم بهداری. افسر نگهبان تازه آمده بود و ما را نمی شناخت. به من گفت اتهامت چیست؟ گفتم سیاسی. گفت امنیتی! گفتم نه، سیاسی. این بحثی است که همیشه بین ما و ماموران زندان وجود دارد. سیامک نشسته بود، افسر نگهبان نگاهش کرد و گفت اتهام شما؟ سیامک گفت من گروگانم.»

رضا خندان هم زندانیان دو تابعیتی را که محکوم به ارتباط با دولت متخاصم و جاسوسی شده‌اند، گروگان می‌داند: «اعتقاد من این است که این ها اغلب گروگان هستند. با توجه به صحبت هایی که با این افراد کردم، متوجه شدم همه تحصیل کرده و ایران دوست هستند و علت این رفت‌و آمد‌شان برای جاسوسی نیست، بیش تر برای این است که نمی‌توانند از کشورشان دل بکنند. من یقین دارم که "نازنین زاغری" هم گروگان است.»

سیامک نمازی، فعال اقتصادی و مدیر بخش برنامه‌ریزی‌های استراتژیک کمپانی نفتی «کرسنت» است. او مهرماه سال ۱۳۹۴ در تهران بازداشت شد. «باقر نمازی»، پدر ۸۰ ساله او نیز بهمن ماه همان سال، وقتی برای ملاقات با پسرش به ایران آمد، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. هر کدام از آن‌ها به اتهام همکاری با دولت متخاصم به ۱۰ سال زندان محکوم شده‌اند.

رضا خندان هنوز نمی‌داند چه حکمی برای خودش صادر می‌شود: «روزی که من را در خانه ام دستگیر کردند، بلافاصله به دادسرای اوین منتقل شدم. با وجود این که به من گفتند یک ساعت صحبت می کنی و بعد برمی گردی، بعد از چند دقیقه صحبت کردن، من گفتم باید وکیل اختیاری داشته باشم و آقای "مقیمی" همان وقت خودشان را به دادسرا رساندند. سه اتهام بسیار سنگین را به من تفهیم کردند که هنوز حکمی برای آن صادر نشده است.» 

خندان بعد از اعتصاب طولانی مدت «فرهاد میثمی» و همسرش نسرین ستوده، با قرار کفالت آزاد شده است: «قبل از این که در دادگاه نهایی شرکت کنم، طی نامه‌ای به رییس زندان، معاون قضایی و دادیار ناظر زندانیان سیاسی، اعلام کردم به خاطر شرایط خانوادگی، چنان چه یا من یا همسرم را آزاد نکنند که سرپرستی بچه ها را برعهده بگیریم، چون در شرایطی هستند که امکان تامین امنیت و اموراتشان وجود ندارد، من در دادگاه شرکت نمی کنم و در چند روز آینده خودم هم اعتصاب غذا می کنم. اما دو روز قبل از دادگاه، دادیار ناظر زندان مرا خواست و گفت درخواست کفالت بدهید که ما بفرستیم دادگاه و با کفالت آزاد شوید. این تضمین را دادند که من در دادگاه شرکت کردم وگرنه در دادگاه شرکت نمی‌کردم. چون اساسا دادگاه را واجد صلاحیت نمی‌دانستم. در دادگاه هم آقای مقیمی همین مورد را نوشتند که پرونده‌های ما سیاسی است و دادگاه انقلاب صلاحیت رسیدگی ندارد.» 

نسرین ستوده، همسر رضا خندان روز ۲۳ خردادماه امسال در منزلش دستگیر شد.علت دستگیری ستوده، شکایت قاضی پرونده «شاپرک شجری‌زاده» در کاشان عنوان شد. او یکی از «دختران خیابان انقلاب» و موکل نسرین ستوده است که به ۲۰ سال زندان محکومش کرده اند. دیرتر اما گفتند که بازداشت نسرین ستوده برای اجرای حکم پنج سال زندانی بوده که در سال ۱۳۹۵ و به طور غیابی برای او در نظر گرفته شده است. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

عکس

برای کیومرث مرزبان‎

۲۸ دی ۱۳۹۷
مانا نیستانی
خواندن در ۳ دقیقه
برای کیومرث مرزبان‎