با کاغذ، گلولههایی شبیه سنگ درست میکند و همه را به ماشین، لباس و یک دیوار میچسباند. او در ویدیویی که در اختیار «ایران وایر» گذاشته است، از مردم میخواهد با او همراه شوند، سنگ کاغذی درست کنند و برای اعتراض به اختلاس، گرانی و نبود برابری حقوق شهروندی، همه جا را با آنها پرکنند. «میثم رضایینیا» هنرمند تجسمی و هنرهای محیطی است و میخواهد از این کار مفهومی برای اعتراض مسالمتآمیز استفاده کند.
او متولد سال ۱۳۶۵و فارغالتحصیل رشته هنر در مقطع کارشناسی است و تا کنون شش نمایشگاه انفرادی از آثارش برپا کرده و در ۱۵ نمایشگاه گروهی حضور داشته است.
رضایی نیا با همکاری دوستش، «حبیب علیزاده»، ویدیویی برای این اثر اعتراضی ضبط کرده است: «میخواهیم با هنر و تعهد به اجتماع تلنگر بزنیم.»
از او پرسیدیم:
ایده این کاراز کجا آمد؟
گفت:«هنر بنمایه تفکر و تحول و مشکل ساز و رفع کننده مشکلات است. برای همین همیشه سعی کردهام از هنر برای پیش برد فرهنگ و نشان دادن مشکلات استفاده کنم. به هر حال، جامعه امروز ما دچار فساد شدید، بی کفایتی و تجاوز برخی از مدیران و مسوولین به اعتماد مردم شده است. آن ها با سرمایه های مردم، لوکس زندگی میکنند و اقامت اروپا و امریکا را میگیرند. با افزایش این بیعدالتیها، خودم را ملزم به انجام کاری دانستم که بتوانم لااقل از عذاب وجدان رهایی یابم. چرا من نباید با هنر به طور مسالمتآمیز وبدون خشونت حرفم را بزنم؟ در این اثر، با استعاره از جنگهای خیابانی که مردم با دستهای خالی سنگ پرتاب میکنند، سنگهایی درست کرده ام که آسیب مالی و جسمی نمیرسانند بلکه در اعماق تفکر نفوذ میکنند. این اثر، اشاره به سنگهای واقعی دارد که صدای مطالبه به حق معترضان جهان است. سنگهای کاغذی نه با وزن سنگین خود بلکه با معنا هدفشان را پیش میبرند.
این اثر اعتراضی مانند مابقی کارهایی که توسط هنرمندان جوان و گم نام ارایه شده اند، چندان مورد توجه رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی قرار نگرفته است. گمان میکنید اگر هنرمندی شناخته شده بودید، این اثر مفهمومی و اعتراضی بیش تر مورد توجه قرار میگرفت؟
ـ هیچ گاه یک هنرمند حوزه تجسمی و یا هنرمند محیطی درکشوری نظیر ایران به شهرت آن چنانی نمیرسد تا اغلب مردم او را بشناسند. شاید دلیل این امر را بتوان ضعف فرهنگی- هنری عصر حاضر ایران دانست. چرا که اغلب مردم نمی خواهند و یا مجالی نمی یابند تا بتوانند به فرهنگ وهنر اصیل علاقه نشان بدهند. درکشورهای پیشرفته، مردم میدانند علوم مختلف با عبور از جاده فرهنگ وهنر است که آن ها را به مقصد، یعنی تحقق حقوق شهروندی میرساند. فیلمهای مبتذل سینما و تلویزیون دردهههای اخیر برای مردم جذاب و دوست داشتنی شده اند و سلبریتیهای شبکههای اجتماعی در روزمرگی مردم جولان می دهند. شاید اگر یک چهره شناخته شده این کار را انجام میداد، بهتر دیده میشد. ولی فقط دیده میشد اما لازمه ادامه و حمایت از این گونه حرکتها، آگاهی مردم است.
در جهان امروز که جهان ایدهها است، نه تفکرات فلسفی و آرمانی، این گونه نگاهکردن به جهان پیرامون، نگاهی شاعرانه است. آیا هنر میتواند در راستای مبارزه صلحآمیز موفق باشد؟
ـ برای پاسخ به این سوال، دراین بازه زمانی که تفکرِ «نمیشود و نمیتواند» جای «توانستن» و «امید» را بگیرد، باید رجوع کرد به تعریف هنر از نظر «فرناندوپسوآ»: «به چنگ آوردن چیزی که نتوان به چنگ آورد، هنر است.»
هنر یک تلنگر است؛ چه ظالم باشی و چه مظلوم. به یادت میآورد چه بودی و چه شدهای. هنر آهسته ولی روان و پیوسته به سمت هدف درحرکت است. هنر میآموزد به همگان عشق بورزی و این که دیگر «منی» وجود ندارد که سرکشی کند. آن زمان است که تلاش می کنی «ما» درآرامش باشد. حال فرقی نمی کند این «ما» ایران باشد یا جهان.
هنر متعهد در چند دهه گذشته سانسور و حذف شده است؛ آیا حذف هنر متعهد و اجتماعی سبب شده است هنرمندان تجسمی به تعهد در هنر اهمیت ندهند؟
ـ به نظربنده، هنرمتعهد سانسورپذیرنیست وهنرمندی که سانسور را میپذیرد، هنرمند نیست. هنر باید درمحدودیتها حرفی برای گفتن داشته باشد. هدف هنرمتعهد، شکوفا کردن ایدهها و تفکر است. شاید بتوان نوعی ازهنر را شکل داد و آن را هم صدا با حزب خاصی در آورد و اهدافی هم دنبال کند ولی نمیتوان اسمش را هنر گذاشت چون هنرمندانش به دلیل عافیت طلبی شکل پذیرشدهاند. هنر، حقیقت است. چه طور میتوان دروغ را نشان داد وتوقع داشت مخاطب حقیقت را ببیند؟ هنرمند واقعی قابل خرید وفروش نیست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر