ونوس امیدوار؛ شهروند خبرنگار
جمعیت آرام آرام و پس از تایید نام شان در لیست، وارد سالن اجتماعات یک برج مسکونی در تهران می شوند. آنها قرار است امشب یک کنسرت زنده با خوانندگی دو زن جوان را در همین محل تجربه کنند. حاضران به شکل خصوصی از برگزاری این کنسرت مطلع شدهاند و بیش تر شامل دوستان و آشنایان برگزارکنندگان هستند.
یک ساعتی طول میکشد تا حدود 200 نفری که دعوت شدهاند، به سالن برسند. صندلیها را منظم چیده اند و یک سن کوچک برای خوانندهها در نظر گرفته شده است. پس از استقرار کامل تمامی میهمانان، چند نفر از دست اندرکاران برنامه در اطراف ساختمان به گشت زنی می پردازند تا در صورت نزدیک شدن ماموران پلیس به محل، به داخل خبر دهند. البته همه اقدامات امنیتی انجام شده است و همه زنان شرکتکننده در مراسم با مانتو و روسری نشستهاند؛ درست شبیه زمانی که برای کنسرت به برج «میلاد» میروند. حتی خوانندهها هم با مانتو وروسری روی سن حاضر میشوند.
اولین خواننده زن که دختری جوان، حدود 25 ساله است، مانتویی جلو باز به رنگ سبز با طراحی سنتی به تن کرده و یک شال سفید منقش به بیتی از غزلیات حافظ روی سر انداخته است. او ابتدا از این که حضار مجبور شده اند به این صورت و در خفای کامل به اجرای برنامه او بنشینند، عذر خواهی می کند، از علاقه اش به موسیقی و سابقه تحصیلش در این رشته می گوید و این که سال ها به تمرین آموخته هایش پرداخته اما هیچ گاه فرصت عرضه آن را نداشته است. می گوید: «هنر هر هنرمند به دیدن و شنیدن آثارش است اما متاسفانه به صدای ما زنانی که در عرصه آواز، خوانندگی و حتی نوازندگی تلاش می کنیم، اجازه شنیده شدن نمی دهند. شاید تعداد محدودی از زنان موفق شده اند مجوز نمایش هنرشان را بگیرند اما آن ها هم محدود به هم خوانی با دیگران و یا اجرا، تنها در حضور سایر زنان هستند. بنابراین، هیچ گاه فرصت کافی برای بروز و ظهور خلاقیت هایمان و حتی کسب درآمد از این طریق را نداریم.»
خوانندگان زن برای انتشار آلبومهایشان تنها باید به صورت هم خوان حضور داشته باشند و صدایشان از صدای هم خوان مرد بلندتر نباشد.
اجرای او با ترانه ای از غزلیات مولانا آغاز می شود که به شدت مورد تشویق مردان و زنان حاضر در کنسرت قرار می گیرد و افسوس آنها از گوشه و کنار سالن شنیده میشود. پیرمردی که ردیف جلوی ما نشسته است، به کناردستی خود میگوید: «حیف این صدا که حبس شده!»
این خواننده در ادامه چند آهنگ سنتی و پاپ جدید و چند آهنگ قدیمی را بازخوانی میکند و در پایان هر اجرا، حضار ایستاده او را تشویق میکنند.
پس از یک ساعت، نوبت به خواننده دوم میرسد. او یک پیراهن بلند به تن دارد و با یک کلاه موهایش را پوشانده است. ترکیب لباس و کلاهش، شبیه بازیگران سریال «شهرزاد» است. او فارسی نمیخواند. آهنگهای انگلیسی اجرا و برخی از آنها را چنان با مهارت بازخوانی میکند که اگر تصویرش را نمی دیدم، فکر میکرم در کنسرت «سلن دیون» یا «ادل» نشستهام.
حاضران برای شرکت در این کنسرت، نفری 70 هزارتومان به شماره کارت یکی از برگزارکنندگان واریز کردهاند. قرار است درآمد حاصل از این کنسرت برای کمک به موسسات خیریه حمایت از زنان و دختران بی سرپرست و بد سرپرست اختصاص یابد.
شب که به انتها میرسد و حاضران کم کم سالن را ترک میکنند، بعضیها دور خوانندهها جمع می شوند و تشکر میکنند. چند نفری هم دنبال شماره های تلفن آنها میگردند تا اگر قبول کنند، در برنامههای خصوصی حاضر شوند. اما در میان همه حرف ها، یک جمله بیش تر از همه به گوش میرسد: «حیف از این صداها... .»
برخی مراجع تقلید شیعه خوانندگی زنان را حرام میدانند و از پس از انقلاب سال 1357، خوانندگان زن با محدودیتهای زیادی رو به رو شدهاند؛ محدودیتهایی که هم چنان ادامه دارند. البته از اوایل دهه 70، برخی از زنان توانستند کنسرت برگزار کنند؛ کنسرتهایی که فقط برای خانمها برگزار میشوند و اجازه فیلم برداری، عکس برداری و صدابرداری در کنسرت ها به آنها داده نمیشود.
خوانندگان زن برای انتشار آلبومهایشان تنها باید به صورت هم خوان حضور داشته باشند و صدایشان از صدای هم خوان مرد بلندتر نباشد. گرچه رواج استفاده از شبکه های اجتماعی طی سال های اخیر باعث شده است صدای آنها بیش تر شنیده شود اما از مشکلاتشان کم نشده است.
برخی مراجع تقلید شیعه خوانندگی زنان را حرام میدانند و از پس از انقلاب سال 1357، خوانندگان زن با محدودیتهای زیادی رو به رو شدهاند؛ محدودیتهایی که هم چنان ادامه دارند.
سه سال پیش، زمانی که آلبوم «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» با صدای «نوشین طافی» منتشر شد، جنجالهای زیادی بر سر بلندتر بودن صدای خواننده زن از هم خوانش راه افتاد. هنگامی که ویدیوی کنسرت گروه «ماهبانو» به سرپرستی «مجید درخشانی» و با آواز «مهدیه محمدخانی» در خارج از ایران هم سر از یوتیوب درآورد، حواشی زیادی ایجاد کرد. پس از انتشار این ویدیو، درخشانی و محمدخانی بارها برای ارایه توضیحات احضار و برای مدتی ممنوع الخروج شدند. با همه این سختیها، باز هم بسیاری از آنها سراغ شبکههای اجتماعی میروند تا صدای خودشان را از حصر نجات دهند؛ مثل «سهیلا گلستانی» که روز گذشته برای دومین بار ویدیویی از ضبط استودیویی خود را در توییتر به اشتراک گذاشت و با کنایه نوشت: «دو تا خانم و سه تا آقا لازم است تا هم زمان با من بخوانند و صدا حلال شود.»
بعضی هم مثل دو خوانندهای که کنسرت برگزار کردند، به جای فعالیت در شبکههای مجازی، در شبکه دوستان و آشنایانشان فعالیت و سعی میکنند صدایشان را از حصر نجات دهند. آرزوی همه آن ها، برگزاری کنسرت رسمی است؛ بدون ترس و دلهره...
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر