مانا وزیری؛ شهروندخبرنگار
دو برابر دیگر دانشآموزان مدرسه شهریه پرداخت میکرده اما اجازه نداشته است در هیچ مسابقه ورزشی و یا کلاسهای قرآنی شرکت کند. « سمیرا» یک مهاجر افغانستانی ساکن ایران بود ولی حالا فارغالتحصیل کارشناسی حقوق و علوم سیاسی از یکی از دانشگاههای خصوصی کابل است و در یکی از ادارات دولتی افغانستان کار میکند.
او در ایران متولد شده و نزدیک به 13 سال با خانوادهاش در شهر مشهد زندگی کرده است. اما یادآوری خاطرات آن روزها برایش آزار دهنده است. وقتی خواهر بزرگش به سن مدرسه میرسد، مادر دست او را میگیرد و به تمام مدرسههای محله سر میزند اما هیچ مدرسهای حاضر به ثبتنام او نمی شود. این وضعیت دو سال طول میکشد. هربار مادر او با باز شدن مدارس، به چند مدرسه سر میزند و از همه آنها جواب رد میشنود. سمیرا هم که به سن مدرسه می رسد، مادرش بازهم طبق روال هرساله، با نزدیکشدن سال تحصیلی جدید، دست دختران خود را میگیرد و برای ثبتنام آن ها به چندین مدرسه مراجعه میکند تا در نهایت دبستان «خلیل طهماسی» حاضر به پذیرفتن دختران این خانواده میشود. با این حال، آنها هم شروطی می گذارند: «وقتی مادرم زیاد گریه و التماس کرد، مدیر مدرسه گفت به یک شرط دخترانت را قبول میکنم که به نام یک خانواده دیگر افغانستانی که کارت اقامت دارند، شامل مدرسه شوند و باید شهریه مدرسه را دو برابر پرداخت کنید.»
یک خانواده افغانستانی که هم شهری آن ها بوده و کارت اقامت ایران، یعنی«کارت سبز» داشتند، سمیرا و خواهرش را با نام دختران خود در مدرسه ثبتنام میکنند: «به نام و تخلص آن ها به مدرسه رفتیم. به جز نام خود ما، نام پدر، فامیلی و نام مادر و این ها فرق داشتند و از او خانواده دِگِه بودند.»
به گفته سمیرا، در حالی که وضعیت اقتصادی آن ها در مشهد چندان خوب نبوده و پدرش با پول کارگری خرج خانوادهاش را تامین میکرده است، بابت مدرسه شهریه زیادی پرداخت میکردهاند: «از خواهر کلانم سالانه ۷۵۰هزار تومان و از خودم و مریم ۵۰۰هزار تومان شهریه می گرفتند.»
او از دوران زندگی خود در ایران خاطرات خوشی ندارد. می گوید بیش تر تلخیها به یادش مانده اند: «دِه کلاسهای قرآن مِرِه معرفی نمی کردند و در ورزش اصلا نام مِرِه نمی دادند. وقتی پدرم میخواست خانه کرایه کند، اگر میفهمیدند که ما افغانستانی هستیم، به ما خانه نمیدادند.»
سمیرا به امید آینده بهتر و جبران زحمات پدر و مادرش که بهخاطر درس خواندن آنها سختیهای زیادی کشیدهاند، درسهایش را خیلی خوب میخوانده و از کلاس اول تا ششم همیشه شاگرد اول کلاس بوده است. اما می گوید شاگرد اولی هم برای او خالی از دردسر نبود: «استعدادم خوب بود. همیشه اول نمره بودم. درس هایم را خوب میخواندم. اداره که می فهمید من افغانستانی هستم، در اواخر که کلاس پنچ و شش بودم، تعصب قایل میشدند. رفتارهایشان ناملایمات داشت و گاهی خشونت آمیز بود. دِه بعضی درس ها مِرِه نمره کم می دادند و دانش آموزان هم دِه مِه بخیلی می کردند.»
هرچند ظاهر سمیرا و دیگر اعضای خانوادهاش بیش تر به شهروندان ایرانی شباهت داشته و در کوچه و خیابان کسی متوجه نمیشده است که آن ها افغانستانی هستند اما در محل زندگی خود، یعنی منطقه «طبرسی» مشهد و مدرسه کسانی که از این موضوع آگاه بوده اند، رفتارهای نامناسبی با آن ها داشته اند: «دِه خیلی جاها نمیفهمیدند که ما افغانستانی هستیم ولی دِه مدرسه و منطقهای که ما زندگی می کردیم، کسانی که می شناختند، رفتارشان تبعیض آمیز بود. حتی میگفتند دست تان نجس است، به ما نزدیک نشوید.»
با بهبود وضعیت امنیتی در افغانستان و تنگ شدن زمینه آموزش سمیرا و دو خواهرش در ایران، خانواده او در سال ۱۳۸۳ تصمیم میگیرند که دوباره به افغانستان بر گردند. در آن زمان سمیرا 12 ساله و دانش آموز کلاس ششم بوده است.
خانواده او با مراجعه به اردوگاه مشهد، خودشان را برای رد مرز شدن به افغانستان تحویل ماموران پلیس میدهند: «صبح زود رفتیم اردوگاه. یکی دو ساعت دِه اردوگاه منتظر ماندیم. وقتی اسنادهای ماره میدیدند، درست رفتار نمی کردند. رفتارهایشان بسیار خشونت آمیز بود. حتی اونجه با مامورین دعوا کردیم. همو روز ماره طرف هرات روان کردند.»
آن ها در ولایت هرات که هم مرز با ایران است و خانه پدری سمیرا در آن جا بوده است، سکونت میکنند. با شروع سال جدید تحصیلی در افغانستان، او و خواهرانش جذب یکی از مدرسههای این ولایت میشوند. پس از چند سال زندگی در هرات، به دلیل زمینههای بهتر تعلیمی و آموزشی، خانواده او به کابل، پایتخت افغانستان نقل مکان میکنند و سمیرا در سال ۱۳۹۰سند فراغت کلاس دوازدهم را از «لیسه زرغونه» کابل به دست میآورد.
او به دلیل علاقه زیادی که به رشته حقوق و علوم سیاسی داشته است، در سال ۱۳۹۱ در یکی از دانشگاههای خصوصی کابل تحصیل در همین رشته را آغاز میکند و هم زمان در یکی از ادارات دولتی نیز مشغول کار میشود. او هنوز هم کارمند همان اداره است. سمیرا سال 1395 موفق به کسب مدرک لیسانس حقوق و علوم سیاسی میشود. اما در کنار درس و کار، یکی از مهم ترین دغدغههایش، حقوق زنان است. او تا کنون چندین کنفرانس و کارگاه در زمینه خشونت علیه زنان و تبعیض و نابرابری زن و مرد برگزار کرده و به همین خاطر چندین بار از سوی نهادهای مختلف ملی و بینالمللی مورد تقدیر قرار گرفته است. میگوید: «هم چنان به مبارزاتم در این راستا ادامه خواهم داد.»
مطالب مرتبط:
گفت و گو با بصیره؛ دختری که در ایران اجازه نداشت به مدرسه برود
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر