شهناز ذوالقدر، شهروند خبرنگار
پس از شروع انتشار سلسله مطالب زنان تاثیرگذار در «ایرانوایر»، تعدادی از خوانندگان اسامی مختلفی را پیشنهاد کردند تا لیست نهایی کامل تر شود. بعضی از دوستان هم بیوگرافی برخی شخصیت های تاریخی و معاصر را برای ما فرستادند. «ایرانوایر» بیوگرافی های رسیده را در طول روزهای آینده منتشر خواهد کرد تا اندک اندک به لیست کامل تری برسیم. انتشار این لیست، نافی این نکته مهم نیست که همه زنان ایران زمین نقشی در فراز و فرود تاریخی این سرزمین داشته اند و این لیست شامل نشانه های فراز و فرودها است. شما نیز می توانید از طریق صفحه فیس بوک «ایرانوایر» یا آدرس ایمیل info@iranwire.com، پیشنهادهای خود را برای ما بفرستید.
-------------------
محترم اسکندری
آسیبی که در کودکی به ستون فقراتش خورده بود، کمرش را خم کرد اما باعث نشد تا «محترم اسکندری» در برابر جامعه مرد سالار سر خم کند و به قوانینی که مردان خاندان سلطنتی که به آن تعلق داشت برای زنان گذاشته بودند، تن بدهد.
محترم خانم در میان پسر بچههایی که از مردان پول میگرفتند تا او را مسخره کنند و «قوزی» بنامند، با پاهایی که توان راه رفتن نداشت، همراه هفت زن دیگر به میدان «توپخانه» رفت و جزوههای «مکر زنان» را خرید و وسط میدان، درست همان جایی که زمانی دارهای مشروطه خواهان را برپا کرده بودند، روی زمین گذاشت و به آتش کشید. این آتش نخستین گامی بود که زنان برای اثبات خود در جامعه بسته ایران برداشتند.
او از تبار قاجاریه و دختر شاهزاده «محمدعلی میزرا اسکندری» بود که نسبش به «فتحعلیشاه» میرسید. پدرش بنیانگذار «انجمن آدمیت» بود که بسیاری آن را نخستین هسته فراماسونری در ایران میدانند.
اساس این انجمن، احترام به حقوق اجتماعی افراد جامعه، به ویژه زنان بود. حضور محمدعلی خان در جمع برادران آدمیت باعث شد تا باور کند که اگر قرار است جامعه ایران به سمت پیشرفت واقعی برود، باید زنانی با سواد داشته باشد. او این اتفاق را از خانه خودش آغاز کرد و محترم را با وجود بیماریهای متعددی که داشت، به آموختن دانش تشویق کرد و خود نخستین معلم دخترکش شد. محمدعلیخان بعد از مدتی، برای تکمیل زبان فرانسه و ادبیات دخترش، معلم دارلفنون دیده و فرنگ رفتهای به اسم «محمدعلی خان محققی» را استخدام کرد.
این استاد جوان به زودی به شاگرد دل باخت و در نهایت با هم زیر یک سقف رفتند. او که در خانه پدر با حقوق برابر زنان و مردان آشنا شده بود، در خانه محمدعلی خان با زنانی آشنا شد که چون او به دنبال دست یافتن حقوق برابر بودند.
محترم وقتی ۱۰ سال داشت، حضور زنان را در مشروطه دیده و یکی از زنانی بود که زیر چادر کفن پوشیدند و به مجلس رفتند و از نمایندگان خواستند اگر نمیتوانند دربرابر اولتیماتوم روسها دوام بیاورند، مملکت را به آنها بسپارند تا روسها را سرجایشان بنشانند. او با وجود سن کم، جزو زنانی بود که برای راهاندازی «بانک ملی» و حمایت از کالاهای داخلی نقش مهمی داشتند.
در سالهای بعد، در مدرسه دخترانه دولتی به عنوان ناظم استخدام و سپس با زنانی همراه شد که معتقد به تغییر وضعیت زنان بودند. حاصل جلسات منظمی که در خانه محترم، «مستوره افشار» و «نورالهدی منگنه» برگزار میشد، راه اندازی انجمنی به اسم «نسوان وطنخواه» بود. شعار این انجمن، ایجاد شرایط برابر سواد آموزی برای دختران بود. آن ها یک نشریه به نام «زنان میهن پرست» راهانداختند و در آن مانیفستهای خود را منتشر میکردند.
آنها معتقد بودند جامعهای پیشرفت میکند که زنانش همپای مردان، سواد داشته باشند. انجمن نسوان وطنخواه از مجلس خواست تا امتیاز آموختن سواد را به دختران بدهد و قانون جهیزیه سنگین را بردارند. اهداف جمعیت نسوان وطنخواه ایران، آموزش دختران، گسترش صنایع ملی، تحصیل زنان بزرگسال (کلاسهای اکابر)، حمایت از دختران بیسرپرست، تاسیس بیمارستان برای زنان فقیر، به دست آوردن حقوق زنان، رفع حجاب و ترویج کالاهای ایرانی بود.
آنها در نشریه زنان میهنپرست درباره حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات مینوشتند.
محترم اسکندری سازمان دهنده اصلی این جمعیت و نخستین مدیر این انجمن بود. او با وجود بیماری شدید، سخت کار میکرد و سخنرانیهای گیرا و آتشین در حمایت از تحصیل زنان و علیه حجاب اجباری داشت. برنامه ریزی برای راهپیماییهای اعضای جمعیت نیز توسط او اجرا میشد. محترم اسکندری یکی از نخستین زنانی بود که حجاب سنتی را برداشت. مشهورترین عکس او، وی را با کلاهی فرنگی نشان می دهد. در این تصویر، محترم به دلیل بیماری و دردهایی که تحمل می کرد، از سن خود مسن تر به نظر می آید.
جمعیت نسوان وطن خواه با کمک «میرزاده عشقی»، نمایشنامهای به نام «آدم و حوا»با محوریت آزادی زنان آماده و در بهار ۱۲۹۸ شمسی در پارک «اتابک» (محل کنونی سفارت روسیه) اجرا کرد. براساس نوشته منابع تاریخی، نزدیک به پنج هزار زن، از جمله برخی زنان اروپایی به تماشای آن آمدند و 400 تومان جمع شد ولی بعد به دلیل مخالفت شدید روحانیان تهران، اجرای آن ممنوع شد.
نسوان وطن خواه با اجرای این برنامه و درآمد حاصل از فروش بلیت آن، مخارج کلاسهای اکابر برای زنان را پرداختند. این نمایش نخستین تئاتر زنان در ایران بود. اسفند ۱۳۰۳ شمسی بود که خبری به انجمن نسوان وطن خواه رسید که جمعی از پسربچههای دورهگرد جزوهای به اسم مکر زنان را در توپخانه میفروشند. آنها تصمیم گرفتند کاری انقلابی کنند. برای همین، محترم به همراه تعداد دیگری از خواهرانش در نسوان وطنخواه به میدان توپخانه رفتند و این جزوهها را از پسر بچهها گرفتند و در میان میدان به آتش کشیدند. این اقدام متهورانه هر چند با دستگیری این هفت زن به پایان رسید اما خاطره آن در تاریخ مبارزات زنان ثبت شد.
محترم اسکندری اما بعد از این ماجرا به دلیل شدت گرفتن بیماری، به بستر افتاد و پزشکان تشخیص دادند باید جراحی مهمی را روی ستون فقراتش انجام دهند. او پیش از عمل جراحی به خواهرانش در نسوان وطنخواه توصیه کرد که یک لحظه از کار کردن برای زنان شانه خالی نکنند. این آخرین درخواست زنی بود که وقت مردن هم به فکر آموزش زنان و ساخت بیمارستان برای زنانی بود که استطاعت مالی نداشتند.
محترم اسکندری از اتاق عمل مریضخانه دولتی زنده بیرون نیامد و در تیر ماه ۱۳۰۴ در ۲۹ سالگی دارفانی را وداع گفت. شاید برای توصیف او باید به نکتهای که «صدیقه دولت آبادی» در سوگش نوشت، بسنده کرد:«حادثه مولمه مرحومه محترم خانم اسکندری آن قدر خاطر مرا افسرده کرده که شرحش را نتوان داد، چون که من خوب قدر زحمات آن دختر شجاع ایران را میدانم و فقدان او را یک بدبختی بزرگ تصور میکنم. بله، فداکاریهای او قابل تقدیر است. فراموش نمیکنم که مکرر در کنفرانسها او را مورد سخریه قرار میدادند. به گوش خود میشنید و ابدا تکدر خاطر حاصل نمی کرد. با عزم ثابت و قدم قوی بز و رو به مقصود میرفت. در عمر خودم این اول زن ایرانی بود که دیدم خسته نشد و فکر خود را تعقیب کرد. امیدوارم خواهران وطنم نگذارند زحمات آن زن محترمه از بین برود و اساس مقدس هیات از هم نپاشد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر