در حالیکه حسن روحانی در نیویورک گفتگوهای رسمی و غیررسمی خود را در حاشیه اجلاس سالانه مجمع سازمان ملل متحد پیگیری میکند، نرخ برابری دلار در برابر ریال در بازار آزاد و غیررسمی ایران بین ۱۶ تا ۱۷هزارتومان در نوسان بود. نوسانی که نشان میدهد دولت او در اندیشیدن تدبیر جدیدی برای بازار ارز شکست خورده است.
چرا دولت نتوانسته است بازار ارز را کنترل کند؟ برای بسیاری کنترل بازار ارز به معنای کنترل برابری دلار در برابر ریال در بازار آزاد است. از نظر آنها، این مهم نیست که دولت چه منابعی را با چه قیمتی به واردات کالاهای اساسی اختصاص می دهد، این مهم است که اسکناس صد دلاری یا حتی ده دلاری در بازار آزاد چند خرید و فروش می شود. اینجاست که سیاست ارزی دولتهای مختلف در ایران از یک تناقض ذاتی رنج می برند.
دولتها ارز را ابزار تجارت خارجی میدانند که باید پرداخت کرد تا واردات کالا انجام شود، اما مردم و فعالان اقتصادی ارز خارجی را یک واحد پولی برای حفظ و پسانداز ارزش و حتی انتقال سرمایه می دانند. دولت حسن روحانی مانند دولتهای پیش از خود این پیشفرض را به رسمیت نمی شناسد.
سیاست ارزی دولت تا کنون بر اساس حفظ انحصارات دولتی و منابع ارزی استوار بوده است تا چرخه تجارت کالاها دچار اخلال نشود. این سیاست با قفل کردن منابع ارزی در عمل به نابودی بازار رسمی ارز در کشور منجر شده است.
نگاه رسمی به ارز باعث شده است تا دولت حداقل در عمل تظاهر کند که باور دارد با تک نرخی کردن بهای ارز میتواند نرخ تمام شده کالاهای اساسی و ضروری را ثابت نگهدارد. این در حالیست که مردم که کنشگران اصلی اقتصاد هستند، با استفاده از تجربه دهههای گذشته میدانند تک نرخی کردن ارز به معنای حفظ بهای کالاهای ضروری و اساسی نیست.
تلاش دولت برای آرام کردن بازار کالا با تخریب بازار ارز به جایی نرسیده است. تخریب بازار ارز، افسار گسیختگی ارزهای خارجی را به همراه داشته است. دولت آقای روحانی کوچکترین قدمی برای کاهش تاثیر عوامل محرک تقاضا در بازار برنداشته است و سیاستهایش تنها به تقاضای ارز در بازار آزاد دامن زده است. این در حالیست که ذخایر ارزی بانک مرکزی و درآمدهای ارزی صادرکنندگان در عمل نصیب کسانی می شوند که بخواهند بر اساس قیمت بازار آزاد به واردات کالا بپردازند.
کاوه یک وارد کننده کالا از کشور چین به ایران وایر می گوید در وضعیت فعلی مهمترین مشکل این است که «ارز نیست». او و همکارانش حتی زمانیکه در بازار ثانویه و از طریق سامانه ارزی «نیما»، موفق به خرید ارز می شوند، می دانند از ارز مشهور به «دلار نیما» تا ارز واقعی راه درازی در پیش است: «هیچ صادرکننده ای نمیآید ارزش را به قیمتی کمتر از بازار آزاد به فروش برساند».
کاوه و سایر واردکنندگان کالاهای رتبه یک و دو (ضروری و اساسی) که باید بتوانند از ارز رسمی یا نیمایی بهره ببرند با جوابهای سربالایی مواجه شده اند. دوندگیهای اداری آنها معمولا راه به جایی نمی برد. چون حتی وقتی ارز تخصیص داده می شود «باید صرافی یا کسی را پیدا کرد که آن ارز را داشته باشد». یک روز صرافی ها یوآن دارند، یک روز یورو و روز دیگر فقط بخشی از تخصیص را می توانند به ارز موردنظر وارد کننده پرداخت کنند.
در کشوری که همه به بوروکراسی ناکارآمد و کند عادت دارند٬ سیاستهای ارزی دولت هنوز می توانند باعث سردرگمی و کلافگی فعالان اقتصادی باشند. کاوه با دلسردی میگوید:«کسی پاسخگو نیست٬همه ما را به حال خود رها کرده اند».
بسیاری از فعالان اقتصادی نمیفهمند چرا دولت بازار ارز را به این شکل مختل کرده است. توضیحات و شایعات بسیاری در جامعه درباره مداخله دولت در بازار ارز در جریان است. بسیاری باور دارند که دولت از این طریق می خواهد ریال مورد نیاز خود را تامین کند. خبرنگاران و فعالان اقتصادی حتی باور دارند که شرکتهای پتروشیمی می خواهند دلار را به بیست هزار تومان برسانند تا بتوانند بودجه های خود را تامین کنند.شکی نیست که این شایعات به تقاضا برای ارز دامن زده است.
بسیاری باور دارند که نرخ برابری دلار در برابر ریال افزایش خواهد یافت برای همین الان آن را می خرند تا بتوانند ارزش داراییهای خود را حفظ کنند. علی، استاد دانشگاه و اقتصاددان مقیم تهران می گوید: «مردم را نمی شود سرزنش کرد. آنها آنقدر قدرت خرید خود را از دست دادهاند که حق دارند هر کاری بکنند». با اینحال شکی نیست که هجوم مردم به بازار آزاد ارز برای خرید ارزهای خارجی به منظور سرمایه گذاری، تقویت دلار را در پی داشته است و خودبهخود کمک کرده که پیشفرضهای ذهنی مردم درست جلوه داده شود ولی حتی این استاد دانشگاه می داند که عامل روانی تنها عامل التهاب بازار ارز نیست: «افزایش نقدینگی و پایه پولی در کشور ماههاست که روی داده است ولی دولت با پایین نگهداشتن بهای دلار آن را پنهان کرد». زمانی که تحریم ها افق اقتصادی کشور را تغییر داد، اثر این رویدادهای کلان در اقتصاد کشور آشکار شدند.
بسیاری از ناظران اقتصادی باور دارند که اگر حسن روحانی و وزرایش نمی خواستند عملکرد اقتصادی دولت را موفق جلوه بدهند، بازار ارز حرکت به سوی تعادل جدید را مدتها پیش از اعلام خروج ایالات متحده از برجام و بازگشت تحریمها شروع می کرد. حالا بازار در حال یافتن تعادل جدید در شرایطی است که بازیگران با سراسیمگی به تحولات آن سرعت میبخشند و اندازه نوسانات بهای ارز را افزایش می دهند.
زمانی که بحران ارزی شروع شد، دولت آقای روحانی بجای بازگذاشتن دست بازار کوشید با قفل کردن نزدیک به چهار پنجم منابع ارزی کنترل خود را به بازار اعمال کند، ولی اینکار با کاهش شدید عرضه ارز و افزایش سرسام آور مبادلات ارزی تضعیف بیشتر ریال را در پی داشت.
بی تدبیری دولت امید به آینده بسیاری از مردم را کاهش داد. اعظم یک دبیر بازنشسته آموزش و پرورش می گوید «من هر چه پس انداز داشتم دلار خریدم. نمی دانم چه می شود ولی کار دیگری هم از دستم بر نمی آید». مردم عادی و مصرف کنندگان ایرانی می پرسند اگر دولت نمی خواست نشان بدهد که می تواند با تورم مقابله کند، آیا وضعشان بهتر نبود؟
شاید این روزها حسن روحانی هم از خود می پرسد اگر نخواسته بود قدرت خود را با رام کردن آنچه که رام شدنی نیست به رخ بکشد آیا موقعیت بهتری در نیویورک نداشت؟ جایی که طرفهای مذاکره ایران اهمیت سیاسی نرخ برابری دلار و ریال را به رخ او و دولتش می کشند.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر