close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

سرنوشت افغان های بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات ۸۸

۳۱ شهریور ۱۳۹۴
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۶ دقیقه
سرنوشت افغان های بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات ۸۸
سرنوشت افغان های بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات ۸۸

«نبی» پنجم دی ماه ۸۸ بازداشت شد. او کارگر است و اهل افغانستان. روایتش از روز بازداشت خیلی عجیب یا ناآشنا نیست: «حد فاصل خیابان انقلاب تا میدان آزادی دنبال کار بودم؛ کارگری، نقاشی ساختمان، باربری یا نظافت خانه.  نبش خیابان استاد معین جمعیت زیادی موج می‌زد. داشتم تلاش می کردم از موج جمعیت خودم را بکشانم بیرون که یک نفر از پشت سر هر دو دستم را گرفت و تا من به خودم بجنبم، دو دستم را با دستبند آهنی به هم قفل کرد. با کتک و ضرب و شتم به داخل ون منتقل شدم. بیش از ۲۰ نفر در آن ون به طور به هم فشرده نشسته بودند و سر و صورت بیش تر آن ها زخمی بود. ما را به کلانتری ۱۳۵ میدان آزادی و بعد بند ۲۴۰ زندان اوین بردند. جمعیت زیادی بین راهروهای بند نشسته بودند. یک ساعت بازجویی کردند و سه روز بعد گفتند باید یک تعهدنامه را امضا کنیم و ۲۰ میلیون تومان وثیقه بگذاریم. دیگران که خانواده‌هایشان در ایران بودند، با تودیع وثیقه از زندان رفتند ولی من به مدت دو ماه در زندان اوین ماندم. می‌گفتم من هیچ کاره بوده‌ام و هیچ کس را در ایران ندارم اما قبول نمی‌کردند. بعد خودشان متوجه شدند و با گرفتن یک تعهد مرا آزاد کردند.»

شانس همه افغان های بازداشت شده به خوبی نبی نبوده است؛ «فردوس» که از شش سالگی در ایران سکونت دارد، با فارسی روان برایم تعریف می کند که چه طور آن روزها بعد از دستگیری به افغانستان بازگردانده شده و او دوباره از مرزهای غیررسمی و به شکل قاچاقی به ایران برگشته است: «من در یک ساختمان نیمه کاره واقع در اسکندری شمالی که یکی از فرعی‌های خیابان آزادی است، سرایدار بودم. اتاقک کوچکی در گوشه حیاط این ساختمان نیمه کاره ساخته شده بود و شب و روزم را آن جا می‌گذارندم. آن روز صدای تظاهرات کنندگان بیش تر از روزهای دیگر به گوش می‌رسید. با این که اسکندری از محل تجمعات کمی دور بود اما در طول مدت شلوغی‌ها، گذر تظاهرات کنندگان و نیروهای انتظامی در جریان تعقیب و گریز به آن خیابان می‌افتاد. آن روز هم سر و صدا بالا گرفته بود ولی من بی‌توجه به آن، مشغول انجام کار روزانه‌ام بودم که یک باره چند نفر هراسان به داخل ساختمان هجوم آوردند. تا من آمدم مانع ورود آن‌ها به ساختمان بشوم و بگویم که آن جا یک ملک شخصی است، نیروهای پلیس و لباس شخصی هم پشت سر آن ها وارد شدند.
مرا به جرم پناه دادن به "اغتشاش‌گران" دستگیرکردند. جالب است که می‌گفتند جرم من سنگین‌تر از جرم شعاردهندگان بوده چون اتهامم اختفای نیروهای ضد انقلاب بوده است.»

فردوس در دادگاه بدوی بدون حضور وکیل به سه سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد: «چیزی که بیش تر از هر امری من را می‌ترساند، این بود که در جریان بازجویی‌ها، بازجو مدام مرا تهدید می‌کرد که به زودی دستور انتقالم را به بازداشتگاه کهریزک صادر خواهد کرد و من هیچ وقت از آن جا زنده برنمی گردم.»

سه سال و نیم حبس تعزیری فردوس در ‌‌نهایت با حکم دادگاه تجدید نظر، به حکم اخراج از ایران و استرداد به افغانستان کاهش پیدا می‌کند و او یک روز صبح زود توسط نیروی انتظامی به نیروهای مرزی افغانستان تحویل داده می‌شود.

فرودس مدتی بعد برمی گردد. او هنوز هم ساکن تهران است و در یک سوپرمارکت بزرگ در یوسف آباد کار می‌کند.
نبی هم پس از آزادی در ایران مانده و حالا به جرم خرید و فروش مواد مخدر در زندان رجایی شهر به سر می برد.

هیچ آمار و سند رسمی در مورد تعداد افغان های بازداشتی که به طور اتفاقی در آن روزها گذرشان به زندان افتاده، وجود ندارد ولی بازداشت شدن آن ها قطعی است.

یکی از زندانیان با سابقه بند ۳۵۰ زندان اوین که مایل نیست نامش ذکر شود، در این مورد به «ایران وایر» می‌گوید: «این اقدام مضحک تا به آن جایی پیش رفت که یکی دو تن از شهروندان افغان که به کلی از جریان اعتراضات بی‌خبر بودند، در آن روزهای نخستین بازداشت‌ها به بند ۳۵۰ اوین منتقل شده و زندانی "جنبش سبز" لقب گرفتند. خودشان هم به کل این ماجرا به عنوان یک شوخی نگاه می‌کردند.»

«رحمان. الف» نیز که در حال گذراندن محکومیتش در بند هفت مالی زندان اوین است، از تجربه هایش در این مورد می گوید: «از آن جایی که من کارمند یک نهاد امنیتی بودم، در بند ۲۰۹ نگه‎داری می‌شدم. در روزهای مربوط به جریانات بعد از انتخابات، یک روز کل کارگران یک سرویس مینی بوس را که همه افغان بودند، به بند ۲۰۹ منتقل کردند. آن طور که خود کارگر‌ها تعریف می‌کردند، آن‌ها هم‎چون ماه های گذشته در حال رفتن به سر کارشان بر روی یک پروژه بزرگ ساختمانی واقع در شمال تهران بودند که حوالی میدان ولی‎عصر به همراه مینی بوس و بیل و کلنگی که ابزار کارشان بود، به اتهام شرکت در تظاهرات و کمک رسانی به اغتشاش گران با سلاح سرد، توقیف و به سمت اوین هدایت شدند. این کارگر‌ها به شدت ترسیده بودند و در گفت‌و‌گو با من و بقیه اصرار می‌کردند که کارگر ساده هستند و مثل هر روز در حال عزیمت به سر کارشان بوده‌اند و ناخواسته با مینی بوس‎شان در شلوغ‌ترین مرکز درگیری و در ترافیک متوقف و‌‌ همان جا دستگیر می شوند.»

آن چه که وضعیت این کارگران دستگیر شده را بغرنج‌تر می‌کرد، این بود که بیش تر آن‌ها مدارک اقامت نداشتند. بنابراین، در‌‌ همان دادگاه‌های عمومی و انقلاب و یا‌‌ همان شعبه هایی که پرونده زندانیان سیاسی را رسیدگی می‌کردند، به اتهام اقامت غیرقانونی در ایران محکوم به اخراج از کشور می‌شدند. در ‌‌نهایت هم توسط نیروی انتظامی و طی یک پروسه طولانی و خسته کننده به مرزهای شرقی کشور منتقل شده و به کشور افغانستان برگردانده می‌شدند.

یکی از کارگران افغان یک شب پیش از بازگشت خود به افغانستان به رحمان گفته بود تا به حال بیش از سه بار به کشورش بازگردانده شده و هر بار به ایران برگشته و این بار هم دوباره باز می‌گردد و کارش را در‌‌ همان پروژه ساختمانی که حقوق خوبی می‌دهند، دنبال می‌کند.

فارغ از مسایل سیاسی، بر اساس آمار دولت ایران، پنج هزار زندانی افغان در زندان های این کشور ساکن هستند؛ حدود دو درصد از کل زندانیان کشور. بیش تر این افراد در زندان اوین و در بندهای هفت وهشت به سر می برند. افغان‌های ساکن بندهای مالی هفت و هشت زندان اوین اغلب در بخش‌های مرتبط با خدمات زندان کار می‌کنند. بیش تر آن‌ها زندانیان بدون ملاقاتی هستند چون خانواده یا وابسته‌ای درایران ندارند. برخی از آن ها هم امور خدمات بند «جهاد» که متعلق به ثروتمندان اوین است را انجام می دهند و در مقابل، ماهی یک یا چند سیگار یا مبلغ اندکی دستمزد از هر زندانی دریافت می‌کنند.

زندانیان قدیمی زندان اوین می‌گویند افغان‌ها بر خلاف شهرتی که دارند، اغلب سر به زیر و کاری هستند و کم تر دیده می‌شود که حرف بزنند یا اعتراض کنند و یا در حال کارکردن نباشند.  آن‌ها خدمات بند ۲۴۰ را نیز انجام می‌دهند و نظافت این سالن‌ها و دست‌شویی و حمام بند ۲۴۰ با آن ها است و در مقابل از امکانات زندان که به خدماتی‌ها اعطا می‌شود، استفاده می‌کنند. این امکانات ممکن است دسترسی بیش تر به تلفن، ملاقات حضوری و یا امکان رفتن به مرخصی باشد.

از آن جایی که زندانیان افغان معمولا کسی را در ایران ندارند تا به او تلفن کنند، دارای ملک و یا شغلی نیستند که بتوانند برای دریافت مرخصی به عنوان وثیقه به امانت بگذارند، بنابراین حق تلفن خود را نیز ممکن است به زندانیان ایرانی در مقابل سیگار بفروشند.

دولت ایران می گوید علت اصلی زندانی شدن و یا اعدام برخی پناه‌جویان افغان، اتهامات مرتبط با خرید و فروش و انتقال مواد مخدر است. با این حال، زندانیان متفاوتی هم وجود دارند؛ مثل نبی و فردوس، قربانیان گمنام و غریب ۸۸.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

نهنگ عنبر؛ رنج‌های خنده‌دار يک جامعه انقلابی

۳۱ شهریور ۱۳۹۴
همایون خیری
خواندن در ۶ دقیقه
نهنگ عنبر؛ رنج‌های خنده‌دار يک جامعه انقلابی