داستان زندگیاش عادی نیست. مثل کسانی که شب میخوابند، فردایی مشابه با امروز یا یک رنگ با دیروزی دورتر دارند. سالها در ایران تنها زندگی کرد، چون تمام خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کردهاند. بارها یا از سوی خانواده یا از سوی نهادهای ورزشی آمریکا، دعوت به زندگی و همکاری شد و نرفت؛ میگفت دخترانش اینجا تنها میمانند.
اما حالا رفته است. نه به آمریکا که به یکی از همسایههای کوچک حوزه خلیج فارس. بیسروصدا رفت و وقتی پرسیدند که «اگر واقعا شرایط رفتن داشتی، چرا کویت را به آمریکا ترجیح دادی» گفته بود که دلیل انتخابش نزدیکی دو همسایه است.
«شهرزاد مظفر» نمونه یک مربی بین المللی، نابغه فنون فوتبال، استثنایی در فوتسال ایران و آسیا است که جبر جغرافیایی و منگنه فرهنگی و اجتماعی، به سایهاش برد. زنی که بارها به زمین خورد، به زمینش زدند، باز به تنهایی دست روی زمین و زانوانش زد و بلند شد.
به مسیر زندگیاش که برگردیم، در دهه هفتاد او را زیر تور والیبال پیدا میکنیم. ابتدا والیبالیست بود. زمانی که والیبال بانوان ایران نه لیگ منظمی داشت، نه تیم ملی منسجمی. سال ۸۰ خبردار میشود که «محسن صفایی فراهانی» موفق شده مجوز آغاز زندگی فوتبال دختران را از نهادهای امنیتی بگیرد.
تور را از روی هوا به زمین کشید و سراغ فوتسال رفت. شهرزاد جزو نخستین دختران ایرانی بود که پا به زمین فوتسال گذاشت. اما تاریخ تولدش کمی او را از رویای فوتبالیست شدن دور میکرد. شهرزاد مظفر متولد سال ۱۳۴۹ است. یعنی با حسابی ساده، وقتی وارد دنیای بازیگری فوتبال شد، ۳۱ ساله بود.
ناصر حجازی کمی مسیر زندگی شهرزاد را تغییر داد. به او توصیه کرد سراغ مربیگری برود. گفته بود که دید و شعور فوتبالش به حدی بالاست که حتی وقتی در زمین میایستد هم میتوان فهمید در حال آنالیز بازی حریف است. مظفر اما مقاومتی هم نکرد. خیلی زود کفشهایش را آویخت و سراغ مربیگری رفت. این بار با تمام وجود وارد دنیای مربیگری شد.
سال ۱۳۸۲ و زمانی که علی پروین و مرحوم پورحیدری و ناصر حجازی و ناصر ابراهیمی، با فدراسیون فوتبال بر سر حضور در کلاسهای مربیگری در چالش بودند، شهرزاد مظفر به عنوان یکی از نخستین زنان ایرانی در کلاسهای D آسیا نامنویسی کرد. سال ۸۴ او مدرک B مربیگری فدراسیون جهانی فوتبال را گرفته بود و حالا فوتبال ایران نه تنها یک بانوی مربی که یک مدرس بین المللی خانم هم داشت.
از سال ۸۴ تا ۸۹ مربیگری تیمهای مختلف در ردههای پایه تا بزرگسالان فوتبال و فوتسال را تجربه کرد. اما سال ۹۰ به صورت رسمی فوتبال را کنار گذاشت و روی فوتسال متمرکز شد. هر چند که تا امروز مدرس فوتبال آسیا باقی مانده.
اما در تمام این سالها زیر یوغ یک اتهام زندگی کرد. داستان از سال ۸۸ آغاز شد. خبرگزاریهای ایران، نام چهار بازیکن بانوان فوتبال ایران را به صورت اختصاری منتشر کردند. میگفتند آن ها «دختر» نیستند. بلافاصله «فریده شجاعی»، نایب رییس وقت فدراسیون فوتبال و همسر مرحوم «منصور پورحیدی» واکنش نشان داد. او شایعات را «تهمتهایی ناروا» خواند و مدعیان را به محرومیت تهدید کرد. به خبرنگار «ایسنا» هم در لفافه و خارج از چارچوب مصاحبه گفته بود: «لطفاً پی این داستان را نگیرید، به صلاح هیچ کس نیست.» اما چه چیزی به صلاح هیچکس نبود؟
هم خبرگزاریها و هم مقامات حقوقی و قضایی فدراسیون فوتبال پی ماجرا را گرفتند. قاضی «مجتبی شریفی» کلیددار قفل دختران دوجنسیتی در فوتبال ایران شد؛ دخترانی که پسر نبودند اما ژن کامل دخترانه هم نداشتند.
شریفی، کارشناس فقه و مبانی حقوق اسلامی و نیز کارشناس فلسفه و حکمت اسلامی بود. فوقلیسانس خود را در رشته فلسفه از دانشگاه تهران گرفته و بعد در همان رشته موفق شده بود به مدرک دکترای تخصصی همین رشته هم برسد. او البته هفت سال در حوزه علمیه مشهد تحصیل کرده و یکی از افتخاراتش، چهار سال پیاپی کسب نمره ۲۰ در درس «خارج» است. بارها این را چه در مصاحبه با رسانهها و چه در جلسات فدراسیون فوتبال به زبان رانده بود.
او پرونده را باز کرد و از فدراسیون فوتبال و کمیته ضد دوپینگ خواست تا شرایط تمام دختران فوتبالیست و فوتسالیست را بدون درنگ بررسی کنند. داستان ناگهان چرخید.
بررسیها چندان هم دوستانه نبودند؛ اولین صدای اعتراض را «شهرزاد مظفر» به آسمان برد. آن زمان، سرمربی وقت تیم ملی فوتبال بانوان ایران بود که از حضور سرزده مأموران در خانه بازیکنان دختر انتقاد کرد. گفته بود حتی ماموران انتظامی هم باید با حکم وارد خانه مردم شوند، اما مامورین فدراسیون سرزده و با زور وارد خانه دختران فوتبالیست شدهاند.
بعدها (بهمن ماه سال ۹۲) «احمد هاشمیان»، رییس وقت کمیته مبارزه با دوپینگ در فدراسیون فوتبال در گفتوگو با «ایرنا» پذیرفت که مأموران کمیتهاش بهصورت سرزده وارد خانه بازیکنان و یا اردوی تیمهای فوتبال میشدند. هرچند که شهرزاد مظفر همان سال ۸۸ با انگ همدستی با بازیکنان دوجنسی، از مربی گری تیم ملی عزل شد. هیچ بحثی از دوپینگ نبود. شهرزاد مظفر قربانی کجاندیشیهای قاضی شریفی شد و بس. گفتند سرمربی تیم از روابط خاص برخی از بازیکنان تیم ملی فوتبال بانوان ایران اطلاع داشته، گفتند خودش هم باید محاکمه شود. گفته بودند یا محترمانه استعفا بده، یا پرونده به مراحل بالاتر از فدراسیون فوتبال میکشد.
مظفر استعفا داد؛ رفت؛ اما نرفت. در ایران ماند و تدریس کرد. هم در رشته تحصیلیاش (اقتصاد) و هم در دورههای مربیگری که از سوی فیفا و کنفدراسیون آسیا دعوت میشد. ماند، تنهای تنها هم ماند.
مدتی نبود. وقتی دوباره از سال ۹۰ اجازه بازگشت او به فوتسال داده شد، تیمی ساخت که به قهرمانی آسیا رسید. بعد برکنارش کردند. تیم مدتی در اوج بود، اما باز هم افت کرد. نمونه بارزش بازیهای چهارجانبه روسیه که شکست خوردند و برگشتند. وقتی از روسیه میآمدند، از بازیکنان تیم در مورد چرایی افت و ضعف تیم پرسیدند و همه آدرس و نشانی خانه شهرزاد مظفر را دادند.
فدراسیون فوتبال باز هم سراغ شهرزاد رفت. بانویی که تیم دانشگاه آزاد را در رقابتهای لیگ فوتسال دختران به قهرمانی رساند. اما با وجود قهرمانیِ اعتراض داشت. هم به برگزاری لیگ، هم به امکانات تیم و اسپانسرهای ضعیف برای دختران. در حال فکر کردن برای تاسیس تیم دختران «نامینو» بود که فدراسیون فوتبال برایش حکم سرمربیگری تیم ملی فوتسال را زد.
اردیبهشت ماه امسال باز هم تیم فوتسال دختران ایران را به قهرمانی آسیا رساند. مجله ماهیانه کنفدراسیون فوتبال آسیا با انتشار تصاویری از شادی او پس از گلزن دختران ایران و یا مدل مربیگریاش کنار خط، او را با «یورگن کلوپ» سرمربی شورورز آلمانی لیورپول مقایسه کرد. شهرزاد کنار زمین برای دخترانش جان میداد.
پرچم ایران که بالا رفت، هیچ کس سراغش را نگرفت. یکی شد مثل سالهای قبل؛ تنهای تنهای تنها. این بار سراغ پیشنهادهایش رفت. کویت شاید بهترین گزینه بود.
شهرزاد حالا به «ایران وایر» میگوید: «همه چیز کاملا اتفاقی بود. یک پیشنهاد ساده و چند خطی به دستم رسید. گفتند مایل هستیم برای دو سال مربیگری تیمهای ملی دختران کویت را قبول کنی. اول نمیدانستم منظور از تیمهای ملی چیست. بعد صحبت کردیم، خیلی زود هم به توافق رسیدیم.»
منظور از «تیمهای ملی» تمامی تیمها در ردههای سنی مختلف بود. فدراسیون فوتبال کویت از شهرزاد مظفر هم سرمربیگری میخواست و هم مدیریت فنی.
خانم مربی ایرانی رفت و بعد فدراسیون فوتبال ایران خبردار شد. فدراسیونی که حتی حاضر نبود از اردیبهشت ماه تا میانههای شهریور، کمی برای مذاکره با سرمربی تیم قهرمانش وقت هزینه کند. فدراسیونی که تقریبا هر روز با «کارلوس کیروش» در مجادله و مباحثه برای راضی کردنش مانده، سراغی از شهرزاد مظفر نگرفت.
مظفر با کویت قرارداد دو ساله بست و روز شنبه «لیلا صوفیزاده» نایب رییس بانوان فدراسیون فوتبال گفت: «خانم مظفر هنوز گزینه رسمی ما برای سرمربیگری تیم ملی فوتسال بانوان است.»
شهرزاد از کنار چنین ادعایی میگذرد: «من فقط میدانم الان در کویت هستم. ما کار زیادی پیش روی داریم. باید صفر شروع کنیم و من از اینکه همه چیز روی نقطه صفر باشد بیزار نیستم. کمبود نیروی انسانی یکی از مهمترین معضلات من در کویت خواهد بود. در ایران شما با استعدادهایی روبرو هستید که مداوم به صورت خودجوش رشد میکنند و میخواهند خودشان را به شما تحمیل کنند.»
او میخواهد با همان سیستم استعدادیابی که سالهای میانی دهه ۸۰ در فوتبال ایران به راه انداخت در کویت هم یک انقلاب تازه ایجاد کند. میگویند کویت به حدی از نظر مالی تامینش کرده که دیگر حتی بعد از این دو سال به فکر بازگشت به ایران نباشد: «مسلما در مورد مبلغ قراردادم حرف نمیزنم. یکی از بندهای قرارداد ما این بود که رقم دریافتی من فاش نشود. اما مسلما رقم قرارداد قابل قیاس با ایران نبود.»
با این حال میگوید دلیلش برای رفتن، فقط رقم قرارداد کویتیها نبود: «من ۳۱ اردیبهشت ماه قراردادم با فدراسیون ایران تمام شد. مذاکره نکردند، من هم حق داشتم به گزینههای جدیدم فکر کنم.» با این حال میگوید امیدوار است بعد از این دو سال دوباره به ایران برگردد. حرفهایش با این جمله تمام شد: «دوری از دخترانم راحت نیست.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر