29 روز از اعتصاب غذای «فرهاد میثمی» میگذرد. یکی از دوستانش میگوید: «کسانی که از نزدیک دکتر میثمی را میشناسند، واقعا نگران او هستند. چون او به شدت سختگیر است و همیشه تا آخر راه را میرود.»
فرهاد میثمی، فعال مدنی و پزشک 48 ساله، روز نهم مردادماه توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. او در سالهای اخیر، در برخی تجمعات و تحصنها در حمایت از حقوق زندانیان و اعتراض به حجاب اجباری شرکت کرده است. ماموران وزارت اطلاعات پس از دستگیری، منزل او را تفتیش و پیکسلهایی با عنوان «من به حجاب اجباری اعتراض دارم» پیدا کردهاند.
پیکسل، بج کوچکی است که روی سینه نصب میشود. فرهاد میثمی این پیکسلها را به دوستانش هدیه میداد تا به شکل مسالمتآمیز اعتراض خود را به «حجاب اجباری» بیان کنند.
ماموران چند جلد کتاب در زمینه حقوق بشر و تعدادی کتاب «کنشهای کوچک مدنی» را هم از خانه او میبرند. همان وقت به مادرش میگویند جرم پسرت همینها است! فرهاد میثمی از روز دهم مردادماه در سلول انفرادی بند 209 زندان «اوین» دست به اعتصاب غذا زده است.
«رضا خندان»، از دوستان نزدیک فرهاد میثمی و همسر «نسرین ستوده»، وکیل و فعال مدنی زندانی به «ایرانوایر» میگوید: «از روز دوم دستگیری وقتی متوجه میشود که بازجوییها به بیراهه میروند و رسیدگی ناعادلانه در کار است، در اعتراض به این روند ناعادلانه پرونده خودش و همه بازجوییها و همچنین پروندهسازیهایی که در سالهای اخیر باب شده است، اعتصاب غذا میکند. 16 روز در بند 209 و در سلول انفرادی اعتصاب غذا کرده بود. بعد هم که الان در اندرزگاه 4 زندان اوین است، به اعتصاب خود ادامه داده است.»
فرهاد میثمی روز گذشته با او از زندان تماس گرفته است: «گفت دو نفر از مسوولان رده پایین زندان به طور جداگانه با او صحبت کرده و از او خواستهاند اعتصابش را بشکند. بعد گفتهاند خواستههایت را بگو. او گفته که خواسته اش فقط خواسته شخصی نیست. گفتهاند هیچکس تا الان به اعتصاب به نتیجه نرسیده است و با او بحث کردهاند.»
روز سهشنبه ششم شهریور ماه، مادر فرهاد میثمی توانسته است برای اولین بار فرزندش را ملاقات کند:«مادرش میگفت 12 کیلو وزن کم کرده، رنگ صورتش کاملا زرد بوده و ضعف او مشهود. این روزها فشارش بارها کم تر از شش بوده و چندبار در بهداری زندان به او سرم زده شده است.»
قبل از ملاقات، دادیار ناظر زندان با مادر فرهاد میثمی صحبت کرده است تا او را برای شکستن اعتصاب قانع کند: «مادر آقای میثمی رفته بوده تا برای پسرش لباس ببرد و بعد آقای "رستمی"، دادیار ناظر زندان را میبیند و از او درباره ملاقات سوال میکند. دادیار زندان هم بحث اعتصاب غذا را پیش میکشد و به ایشان میگوید ملاقات میدهیم و شما هم با او صحبت کن تا اعتصاب غذایش را بشکند.»
با این حال، ملاقات حضوری نمیدهند و مادر فرهاد میثمی با او ملاقات کابینی داشته است: «آنها فرهاد میثمی را نمیشناسند. او هر چه قدر در روابط انسانی منعطف است، در این طور تصمیمات سخت گیر است و راضی به شکستن اعتصابش نمیشود.»
میثمی در دو روز گذشته با چند نفر از دوستانش تماس گرفته، از کسانی که به فکرش هستند، تشکر کرده و خواهش کرده است از او نخواهند اعتصاب غذای خود را پایان دهد: «میگوید نمیتوانم اعتصابم را بشکنم و جواب رد دادن به درخواست دوستانم، فشار روانی را بر من زیادتر میکند.»
«ژیلا بنییعقوب»، روزنامهنگار و از دوستان فرهاد میثمی هم در توییتر نوشته که فرهاد میثمی در تماس با او گفته است دوستان به جای اصرار برای شکستن اعتصاب غذایش، به دادرسی عادلانه، دسترسی به وکیلهای مستقل و دسترسی وکیلها به پرونده متهمان تاکید کنند.
فرهاد میثمی در حال حاضر وکیل ندارد. طبق تبصره ماده 48 «قانون آیین دادرسی کیفری»، در مرحله تحقیقات مقدماتی در مورد جرایم امنیتی، متهم اجازه انتخاب وکیل ندارد و فقط میتواند از بین 20 وکیل مورد تایید رییس قوه قضاییه، وکیل بگیرد.
رضا خندان میگوید: «در وضعیت مشابه آقای میثمی، معمولا کسی وکیل نمیگیرد. چون وکلای انتخابی خودشان هستند و به همین دلیل هم اطلاعات دقیقی از پرونده در دسترس موکل قرار نمی دهند.»
فرهاد میثمی مدیر انتشارات کتابهای کنکور «اندیشهسازان» بود. او سالها زیستشناسی تدریس میکرد و یکی از معلمان به نام کنکور به شمار می رفت. بسیاری از کنکوریهای آن دوره، کتابهای اندیشهسازان را با مقدمهها و موخرههایشان میشناختند؛ یادداشتهایی به قلم فرهاد میثمی که با موضوع درس بیارتباط بودند اما آن قدر دلنشین و جذاب نوشته میشدند که از موضوعات درسی بیشتر در خاطر کنکوریها میماندند.
سال 1383 موسسه اندیشهسازان تعطیل شد. یکی از دوستان میثمی پیشتر به «ایرانوایر» گفته بود: «موسسه از نظر مالی در موقعیت بسیار خوبی قرار داشت و سالهای اوج خود را میگذراند. اما دکتر حوالی سال های 84-83 ، یکباره تصمیم گرفت آن را تعطیل اعلام کند. او با این استدلال که موسسه صرفا در حوزه کنکور فعال است و من را راضی نمیکند و دوست دارم نقش بیشتری در حوزه فرهنگی ایفا کنم، آن را تعطیل کرد، حق و حقوق همه را تمام و کمال پرداخت و املاک موسسه را هم فروخت. از باقیمانده درآمد و سرمایه موسسه، دفتری شخصی در خیابان "انقلاب" راه انداخت تا در آن به فعالیتهای فرهنگی دلخواه خودش بپردازد. افراد مختلف را دعوت می کرد تا جلسات کوچکی در حوزه فلسفه، علم، تآتر، تاریخ ایران از "انقلاب مشروطه" و "جنبش تنباکو" و کنشهای مدنی بدون خشونت برگزار کند.»
پیرو همین باورها بود که او یکی از حامیان حرکت «دختران خیابان انقلاب» شد و آن را یک کنش مدنی بدون خشونت میدانست. بعد خودش رفت دنبال یک کنش دیگر و حالا در اعتصاب غذایش هم فقط به فکر خودش نیست.
رضا خندان میگوید: «فرهاد میثمی تاکید دارد که مسالهاش یک مشکل شخصی نیست. به مسوولان زندان هم همین را گفته است اما آنها متوجه نشدهاند چه میگوید. او میگوید به همه این دادرسیهای ناعادلانهای که این چندسال باب شده است، اعتراض دارم.» رضا خندان دلواپس رفیقش است؛ مثل همه آنهایی که فرهاد میثمی را خوب میشناسند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر