«محسن نامجو» در داخل جلد آلبوم «سیزده/هشت» مینويسد:«اگرامام غایب توهمی بيش نيست امام سيزدهم خود موسيقی است.»
دستکم در اندازه اين آلبوم، چنين بيانيهای میگويد برای باورمندان به امام سيزدهم، صدای او از حنجره محسن نامجو و سازش شنیده میشود. ولی آیا اين صدای امام سيزدهم رسالتی هم دارد؟
محسن نامجو در جريان برنامه پرسش و پاسخ 19 نوامبر در «بريزبن» استراليا و در جواب يک سوال میگويد از معرفی شدنش به نام خواننده سياسی، چيزی حتی شبيه به «ويکتور خارا» هم گريزان است:«به نظرم برای نسل ما ديگر خندهدار است که کسی از خواننده سياسی بودن حرف بزند.»
امام سيزدهم در توصيف نامجو يک صدای واحد ندارد. حتی صدای انسانی هم ندارد. مجموعه اصواتی است از همه جا و همه چيز که اگر خوشايند باشند، مجازند.
نامجو در حالی از سياست گريزان است که در معرفی او در وبسايتش به نقل از «نيويورک تايمز» نوشته شده «باب ديلن ايران». به اين ترتيب، باب ديلن ايرانی سياستگريز چه نسبتی با باب ديلن اصلی که معروفيت او در ترانههای سياسیاش است پيدا میکند؟
آثار نامجو او را در معرض اين پرسش قرار داده که این خواننده چه چيز و احيانا چه کسانی را در جامعه ايرانی نمايندگی میکند؟ پاسخ ساده به چنين پرسشی اين است که باب ديلن ايرانی ما نماینده خودش است؛ او نماينده خود در اعتراض است. اما اين اعتراض از جنس سياست نيست. او به سنتی اجتماعی اعتراض دارد که مسووليت رهبری سياسی جامعه را بدون تمايل افراد بر دوش آنها میگذارد و انتظارات بعدی را هم از آنها مطالبه میکند.
آن که حلقه رهبری سياسی به گردنش میافتد میتواند هر کسی باشد؛ هنرمند، ورزشکار يا صنعتگر. رضايت شخصی در پذيرش مسووليت موضوعی اولويتدار نيست. اما اگر رضايت شخصی هم در کار باشد، اتفاقی است که میتواند در هر زمانی در آينده رخ بدهد. آنچه مهم است، توافق جمعی بر سر رهبری است ولو بدون رضايت شخصی که برای رهبری انتخاب شده است.
نامجو در نخستین گام به اين سنت معترض است. اما در گامهای بعدی، اعتراض او جنبه تازهتری هم به خود میگيرد؛ اعتراض به موسيقی سنتی ايرانی.
اعتراض به سنت در موسيقی نامجو موج میزند. خود او میگويد اولين اعتراضش به خود موسیقی و رديف موسيقی سنتی ايران است:«درست شبیه به يک قانون اساسی است که تا جزیيات زندگی شهروندان را هم در خود جای داده است. حتی میگويد نمکدان و فلفلدان را هم در طبقه سوم کمد آشپزخانه قرار بده. تخطی از اين قانون مساوی است با طرد شدن از جامعه به دلیل قانونشکنی.»
شايد از همينجا بشود گفت که برای نامجو «فقيه خوشگله» فقط فقيه حوزه مذهب نيست، بلکه فقاهت به هنر و ادبیات هم میرسد. هرجا که حافظان و شارحان سنت حاضرند، فقهای آنها در قانونی که وضع میکنند جای نمکدان و فلفلدان حوزه نفوذ خود را هم تعيين میکنند.
حالا اعتراض بعدی؛ قانونگذاران سنت از پشتوانه عظيم مردمی برخوردارند که گاه پيش و بيش از قانونگذار، فرد خاطی را تنبيه میکنند.
نامجو به «حواريون» موسيقی سنتی ايرانی هم معترض است که دستکاری در رديف موسيقی ايرانی را موجه نمیدانند. میگويد:«بعد از شروع کار، آن قدر که علاقهمندان به موسيقی سنتی به من حمله کردند حکومت برای من گرفتاری درست نکرد.»
به اين ترتيب اعتراض به جامعه سياستزده، اعتراض به سنت موسيقايی ايرانی و اعتراض به هواداران اين سنت مهمترين اصول اعتراضی در آثار نامجو هستند.
پرسش قابل توجه اين است که آيا نامجو میگويد بياييد درجريان اعتراضمان، محتوای موسيقی را به هم بريزيم يا از محتوا بگذريم و شکل ارایه را تغيير دهيم و يا هر دو را درهم بپيچيم و چيزی نو خلق کنيم؟
نامجو به چنين پرسشی پاسخ نداد اما به نظر میرسد آن چه در موسيقی او به مخاطب ارایه میشود، برداشتن نمکدان و فلفلدان از کمد آشپزخانه و پرتاب آنها با چشم بسته به جايی ديگر است.
فریاد اعلام کشف مجدد نمکدان و فلفلدان در درون جعبه لوازم آرايش و شگفتی از کنارهم بودن آنها با چيزهای ديگر، میتواند به عنوان خلق اثر تازه، معنا بگيرد.
آيا موسيقی نامجو همان چيزی است که «آرتور ریمبو»، شاعر فرانسوی قرن هجدهم میگويد که «بايد مطلقا مدرن شد»؟ اگر بايد مطلقا مدرن شد و موسيقی نامجو بر همين مبنا خلق میشود، او ممکن است تنها نباشد؛ «عباس کيارستمی» هم در همان وادی است. کيارستمی با دستچين کردن اشعار حافظ و سپس سعدی، بدعتی در رويه سنتی حافظ و سعدی خوانی خلق کرده است.
سنتگرايان میتوانستهاند با او هم مخالف باشند چنان که با نامجو مخالفاند. آن که از کيارستمی دفاع کرد، مقدمه «بهاءالدين خرمشاهی» نبود، سابقه 40ساله کيارستمی در گذار از فيلمسازی کلاسيک تا بدعتهای امروزی او در سينماگری مستند بود که منطق دستچينهای شعری او را هم باورپذير کرد.
برای نامجو، حتی اگر باب ديلن ايران هم باشد، هنوز راه درازی باقی مانده است. اما آن چه مخالفت با سبک موسيقايی نامجو را متوقف میکند، اشاره خود او به لذت شخصی از تغيير در شکل و محتوای موسيقی سنتی ايرانی بدون پذيرش نقش رهبری در مخالفت با سنتگرايی يا هر چيز ديگری است.
همه چيز برای او در فرصتی است که لذت شخصی تغيير برای او فراهم کرده است:«حتی بگذاريد بگويم شايد اگر روزی موسيقی را هم کنار گذاشتم برایم مهم نيست.»
امام سيزدهم فعلا دارد با صدای نامجو میخواند و گيتارش را هم با يک انگشت و به سبک سهتار مینوازد. بنابراين، در حال حاضر در همين اندازهای که امام سيزدهم برای نسل خسته از گشت ارشاد و سرکوب خيابانی، کشف نمک و فلفل در جعبه لوازم آرايش را فرياد بزند، هيجانی نهفته است که نمیشود از آن گذشت. آينده خودش راهی برای صدای امام سيزدهم پيدا خواهد کرد. دم را غنيمت شمار، معنا همانجاست.
عکسهای اختصاصی ایران وایر از کنسرت و جلسه پرسش و پاسخ.
عکاس: مانا صلصالی
برگزار کننده برنامه پرسش و پاسخ: رادیو همراه بريزبن
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر