close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

مرگ شاهرخ زمانی؛ روایتی از درون زندان رجایی شهر

۲۲ شهریور ۱۳۹۴
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
مرگ شاهرخ زمانی؛ روایتی از درون زندان رجایی شهر
مرگ شاهرخ زمانی؛ روایتی از درون زندان رجایی شهر

«شاهرخ زمانی»، کارگر نقاش زندانی که به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به رهبری» و «تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت ملی» مدت پنج سال از 11 سال دوران محکومیتش را در زندان «رجایی شهر» کرج گذرانده بود، شب گذشته در همین زندان درگذشت .

این فعال کارگری در طول پنج سال گذشته برای عروسی دخترش و هم‎چنین عزاداری و تشییع پیکر مادرش اجازه مرخصی نیافته بود.

او روز چهاردهم خردادماه سال 1390 در تبریز بازداشت شد و پرونده اش را برای رسیدگی، به شعبه یکم دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی «حملبر» فرستادند. وی در دادگاه بدوی به 11 سال حبس محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر نیز مورد تایید قرار گرفت.

این عضو هیات مدیره «کمیته پی گیری برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری» و عضو «هیات بازگشایی سندیکای کارگران ساختمانی و نقاشان» بارها با دستبند و پابند از زندان های مختلف تبریز، قزل حضار و زندان رجایی شهر جا به جا  شد و چندین بار در اعتراض به نقل و انتقال غیر قانونی خود دست به اعتصاب غذا و اعتراض زد.

روایت زیر شرح یکی از هم‎بندی های شاهرخ زمانی از ماجرای مرگ او در زندان رجایی شهر کرج است:

ساعت پنج عصر یک شنبه بیست و دوم شهریور ماه سال 1394 هم اتاقی سالمند شاهرخ زمانی، فعال کارگری، در بند سیاسی-امنیتی زندان رجایی شهر کرج که از خواب بی هنگام هم اتاقی خود تعجب کرده بود، او را تکان داد تا بلند شده و مثل همیشه به ورزش مشغول شود. شاهرخ زمانی عادت به خوابیدن در آن ساعت روز نداشت و همیشه اولین نفری بود که راس ساعت سه بعد از ظهر و زمان باز شدن درب هواخوری به حیاط می رفت تا ورزش خود را شروع کند. به همین دلیل هم امروز وقتی غیبت داشت، توجه سایر هم بندی ها به این مساله جلب شد و همه زندانی ها از ندیدنش در حیاط زندان متعجب شدند.
هم اتاقی شاهرخ زمانی پتو را از سر او کنار می زند و این فعال کارگری را با لب هایی تیره و بدنی کاملا سرد پیدا می کند. سریعا جوانان بند کمک می کنند و او را از طبقه سوم تخت به پایین می آورند و به سرعت بدون رعایت نوبت و هماهنگی های معمول، به بهداری منتقل می کنند.
شاهرخ زمانی ﺍﺯ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺳﺎﺑﻖ ﻫﯿﺎﺕ ﺑﺎﺯﮔﺸﺎﯾﯽ ﺳﻨﺪﯾﮑﺎﯼ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﻧﻘﺎﺵ بود. وی دیشب تا نیمه شب در حال آماده کردن مطالب خود و نوشتن تحلیل هایش از حوادث روز بود. او غالبا نقطه نظراتش را یاداشت و اخبار روز و تحلیل هایش را دسته بندی می کرد . او  صبح همان روز با برخی از هم بندی هایش حرف زده و سر حال و بی مشکل بود.

شاهرخ زمانی به طور مداوم  ورزش می کرد، سیگار نمی کشید، سرحال بود و با دیگران شوخی می کرد و اصلا اثری از بیماری و رنجوری نداشت. شاید به همین دلیل، آخرین نفری که احتمال مرگش در آن بند می رفت، او بود. وقتی خبر در محوطه بند زندانیان سیاسی پیچید، زندانی ها در بهت و حیرت فرو رفتند و ساعت ها در مقابل در اتاقش تجمع کردند.

مسوولان بند و بزرگ ترها به بهداری رفتند تا وضعیت شاهرخ را پی گیری کنند اما  یکی از دکترهای بند به آن ها گفته بود که دیگر منتظر برگشت شاهرخ زمانی نباشند و این تأسف عمیق زندانی ها را در بر داشت.
به هر حال، در آن محیط بسته و محصور، ما زندانی ها به سرعت به هم دل‎بسته می شویم، با عادت های هم خو می گیریم و رنج  و شادی هم‎دیگر را با رگ و پی خود درک می کنیم.

در آن ساعت روز، زندانی ها ورزش معمول را  تعطیل کردند؛ غم عجیبی فضای زندان را فرا گرفته است و هر کسی سعی می کند با ورود هر مسوولی به بند یا به اتاق زمانی، او را مخاطب قرار داده و نسبت به وضعیت پیش آمده پرس و جو کند. برخی دیگر که کمی صریح تر و شجاع ترند، خواستار مسوولیت پذیری آن ها و بررسی دقیق علت فوت شاهرخ زمانی هستند.

اما همه زندانی ها می دانند این درخواست ها راه به جایی نخواهد برد و سال ها است که در زندان رجایی شهر در قبال مرگ مشکوک و غیر مشکوک زندانی،  تنها یک روال وجود دارد؛ بهداری با صدور یک برگه برای علت فوت، کلمه «سکته» را می نویسد و هر چه سریع تر جسد فرد متوفی را به سردخانه می سپارند. غالبا  کالبد شکافی نیز برای پی بردن به علت مرگ در مورد زندانیان انجام نمی شود.

جالب است که بهداری زندان رجایی شهر حتی سردخانه ندارد و به همین دلیل هم بر اساس گفته جانشین رییس زندان که مسوول شیفت شب در زندان است، جسد این زندانی سیاسی در همین شب به سردخانه بهشت زهرا منتقل شده است.

ساعتی بعد از پیچیدن خبر مرگ شاهرخ زمانی در زندان، مسوول اداره آگاهی و جانشین رییس زندان که امروز در غیاب او مدیریت زندان را بر عهده داشته، وارد بند سیاسی ها شدند، تخت و اتاق شاهرخ را مورد رسیدگی قرار دادند و برای تکمیل گزارش فوت و پرونده این کارگر زندانی، از شواهد موجود عکس گرفتند و رفتند.

در زمان حضور این افراد در اتاق شاهرخ زمانی، زندانیان سیاسی این بند نسبت به بسته بودن کامل پنجره ها توسط حصار فلزی مخصوصی که فقط برای پوشاندن پنجره های این بند مورد استفاده قرار گرفته است، اعتراض کردند و کمبود هوا و عدم گردش اکسیژن کافی را  از دلایل بیماری  مداوم ساکنان این بند و حتی فوت نابه هنگام زندانیان عقیدتی عنوان کردند. هنگام ورود به این بند به راحتی می شود سنگین بودن هوا و عدم گردش آن را حس کرد.

این زندانی ها هم‎چنین نسبت به دستگاه های پارازیت اندازی که روی پشت بام بند سیاسی نصب شده است، برای چندمین بار اعتراض کرده و وجود این پارازیت ها را از عوامل ایجاد و تشدید سرطان، سرگیجه و برخی بیماری های دیگر برشمردند.

مرگ این زندانی در حالی روی داده است که دو زندانی دیگر همین بند به نام های «سعید رضوی فقیه» و «رمضان احمد کمال» از صبح ۲۱ شهریور ماه در اعتراض به عدم دسترسی به درمان و برخورد نامناسب مسوولان و پزشکان بهداری، دست به اعتصاب غذای خشک زده اند.
گفتنی است که مجوز اعزام به بیمارستان برای زندانیان سیاسی و امنیتی تنها توسط شخص دادستان صادر می شود و نظر پزشکان متخصص ملاک عمل نیست.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

از ناکامی فرنگی تا درخواست پناهندگی حاجی‌پور٬ او را چه کسی فراری...

۲۲ شهریور ۱۳۹۴
شما در ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
از ناکامی فرنگی تا درخواست پناهندگی حاجی‌پور٬ او را چه کسی فراری کرد؟!