این روزها خبر محرومیت از تحصیل تعدادی از جوانان بهایی در ایران به بهانهٔ قدیمی «نقص در پرونده» به گوش میرسد.
«فرید رستگار»، متولد ۱۳۷۶ که در کنکور امسال در سه رشته ریاضی، زبان انگلیسی و هنر شرکت کرده، «مهیاره نداف» با رتبه ۱۸۲۹ ساکن کرج، «افسانه اسدنژاد» ساکن تبریز، «نوگل ذاکریان» ساکن کرج با رتبه ۴۸۲، «آوا امینی» و «پوریا ایقانیان» با رتبه ۱۶۹۰ از جمله دانش آموزان بهایی شرکت کننده در کنکور سراسری هستند که در این ماه از سوی سیستم آموزش عالی نامه نقص در پرونده دریافت کردهاند.
«سپهر عاطفی» هم یکی از جوانان بهایی محروم شده از تحصیل است که در سال ۸۶ به علت اعتقادات مذهبی، از ورود او به دانشگاه به بهانه نقص در پرونده ممانعت شد. این اتفاق او را به وادی دیگری کشاند؛ فعالیت برای رفع هر گونه تبعض تحصیلی؛ از تلاش های شخصی تا همکاری با کمیته گزارش گران حقوق بشر.
بگذار از آن اتفاق شروع کنیم؛ از شروع محرومیت.
- وقت دریافت نتایج که آن سال به طور اینترنتی منتشر میشد، با گزینه نقص در پرونده مواجه شدم. فکر میکردم واقعا پروندهام نواقصی دارد. وقتی با یکی دیگر از دوستان بهایی خود تماس گرفتم، متوجه شدم منظور از نقص پرونده، همان محرومیت از تحصیل است و بعد از آن بود که متوجه شدم بسیاری از دوستانم که به دیانت بهایی باور دارند، هر ساله و به شکل سیستماتیک از تحصیلات دانشگاهی محروم شدهاند و من اولین یا آخرین نفر نبودهام.
همه دانشجویان بهایی در این مرحله و با این روش از ادامه تحصیل متوقف شده اند؟
- نه؛ بعضیها را در مرحلهٔ انتخاب رشته محروم میکردند، بعضیها را ثبت نام نمیکردند و بعضیها را هم بعد از یک یا چند ترم، به بهانه های کاملا واهی از دانشگاه اخراج میکردند.
تلاشی برای پی گیری مساله انجام ندادی؟
- رفتم سازمان سنجش، دفتر نمایندگان مجلس و حتی نزد امام جمعه و نامههای متعددی برای فهم این مساله به دفتر ریاست جمهوری و رهبری فرستادم. همه آنها میپرسیدند آیا من جزو اقلیتهای مذهبی هستم؟ و بعد از شنیدن پاسخ، اظهار تاسف میکردند و میگفتند که مجلس در حال بررسی این مساله است؛ ما میدانیم حق با شما است اما به هر حال، دستور از بالا است. خب! این خیلی آزاردهنده است.
به هر حال این برخوردها برای شما تازگی نداشت.
- ببینید! متفاوت بودن به خودی خود هیچگاه باعث آزارم نشده بلکه تبعیضی که از سوی اکثریت به اقلیت اعمال میشود، رنجم میدهد. تبعیضهای آزاردهنده همه جای زندگی عادی یک شهروند بهایی، در مدرسه، کوچه، خیابان و وقت انتخاب شغل و ادامه تحصیل وجود دارد.
قبل از دانشگاه، اولین برخورد تبعیض آمیزی که با شما شد، کجا رخ داد؟
- در محیط مدرسه بود که بیش تر از همهجا و برای اولینبار به صورت جدی با این تفاوتها آشنا شدم. آنها طوری برخورد میکردند که انگار همه دانش آموزان از یک الگوی مذهبی مشابه پیروی میکنند. همه باید صبح گاه را با قرآن شروع کنند، ظهر نماز جماعت بخوانند و هر روز چندین و چند صلوات بفرستند.
با شرکت در کلاسهای دینی مشکل داشتی؟
- نه؛ بهاییان در کلاسهای دینی و قرآن شرکت میکنند و مشکلی با آن ندارند. هر چند گاهی متاسفانه معلمان دینی وقت کلاس را با توهین به اعتقادات بهاییها میگذراندند. یک بار سال اول دبیرستان دبیر اجتماعی ما که بچهها میگفتند اطلاعاتی است، یک ساعت تمام وقت صرف کرد که بگوید در دیانت بهایی، خواهرها و برادرها که محارم همدیگر هستند، با هم ازدواج میکنند، زنهایشان را با هم عوض میکنند و از این قبیل اتهامات اخلاقی که من در زندگی طبیعی خودم هرگز با آنها مواجه نشده بودم. میدانستم که حتما چون میداند من و یک دانش آموز دیگر در آن کلاس بهایی هستیم، اینطور حرف میزند. البته آن طرف قضیه و آدمهای خوب ماجرا را هم نباید نادیده گرفت؛ مثلا کلاس پنجم دبستان معلم ما که میدانست بهایی هستم، گفت اگر دوست داری میتوانی امتحان روخوانی قرآن ندهی و من نمرهات را میدهم که البته من قبول نکردم و امتحان دادم.
انتخاب دیانت بهایی با وجود آن همه رنجوری و تبعیض، انتخاب خودت بود؟ میخواهم بدانم برای انتخاب آن اعتقاد، با وجود همه سختیهایی که درگیر آن بودی، کاملا رها و آزاد بودی؟
- بعید میدانم بشود تاثیر خانواده و تربیت آنها را روی انتخاب مذهب افراد نادیده گرفت اما حقیقتش این است که بهایی بودن برای همهٔ بهاییها یک انتخاب است. در دیانت بهایی، جست وجوی حقیقت و انتخاب راه و دین و عقیده بر عهدهٔ هر فرد است و هیچ کس حق ندارد فرد دیگری را تحت فشار برای تحمیل عقیده بگذارد. در خانوادهٔ ما هم چنین اجباری وجود نداشت.
آیا در مورد زنان بهایی، تبعیض مضاعف از سوی جامعه وجود دارد؟
- در جامعهای مثل ایران که زنان با قوانین و سنتهای تبعیضآمیز محاصره شدهاند، زنان بهایی هم طبعا تحت فشار بیش تری هستند. همانطور که برای مثال، دیانت بهایی بر حق برابر زن و مرد به عنوان یکی از آموزههای اصلی بهایی تاکید و زنان را به مشارکت و فعالیت بیش تر در جامعه دعوت میکند اما قوانین و جامعهٔ محافظهکار این راه را می بندد. با این حال، زنان بهایی هم مثل دیگر زنان ایرانی میل به تحصیل، فعالیت و آزادی دارند و برای دستیابی به آن تلاش میکنند.
تجربه این تبعیضها فقط از بالا بود یا این که گاهی از سوی جامعه دوستان و مردم عادی نیز با این نوع نگاه مواجه میشدی؟ مثلا آیا پیش آمده که در زمان تحصیل در مدرسه از دوستی با فردی بابت اعتقادات خود محروم شده باشی؟ مثلا به خاطر فشار خانواده یا معلم ها؟
- خوش بختانه هیچ وقت دوستی را به خاطر اینکه بهایی هستم، از دست ندادهام. گاهی سوءتفاهمهایی در مورد بهاییها و اعتقاداتشان وجود داشت اما با گفت و گو رفع میشد. در مورد جامعهٔ ایران، فکر میکنم در این سالهای اخیر مردم عادی کم تر تبلیغات رسانههای جمهوری اسلامی در مورد بهاییان را باور کردهاند. با این حال، متاسفانه تعصبات مذهبی که طی سالیان سال به وجود آمده، به این سادگیها از بین نمیرود و هنوز مردمانی پیدا میشوند که معتقدند هموطنان شان به دلیل اعتقادات خود باید مورد تبعیض قرار بگیرند و البته خودشان در خط مقدم اعمال این تبعیضها هستند. من مثل هر انسان دیگری آرزومند دنیایی هستم که هیچ کس را به خاطر اعتقاداتش قضاوت نکنند، همه انسانها را با هر اعتقاد و منشی که دارند، دارای حق برابر برای تحصیل بدانند و باور کنند که زمین خدا برای همه انسانها خلق شده و همه ما به یک نسبت حق حیات، آموزش و انتخاب داریم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر