یکی از صفتهایی که میتوان برای «حمیده عباسعلی» پیدا کرد، نابغه است. در ۲۸ سالگی بخشی بزرگ از تاریخ ورزش ایران را نوشته و حالا شاید در آستانه یگانگی در ورزش بانوان باشد.
از سال ۲۰۰۵ که عضو تیم ملی کاراته ایران شد تا امروز، مقام و عنوانی باقی نمانده است که به دست نیاورده باشد. در رقابتهای قهرمانی جهان، یک طلا، یک نقره و یک برنز گرفت. دو برنز دانشجویان جهان، یک طلا، یک نقره و سه برنز لیگ جهانی کاراته، طلای بازیهای آسیایی اینچئون، چهار طلا، یک نقره و سه برنز قهرمانی آسیایی، یک طلا و یک نقره بازیهای کشورهای اسلامی، دو طلای غرب آسیا، یک طلا، دو نقره و یک برنز مسابقات اوپن جایزه بزرگ کاراته، سه طلای جام باشگاههای آسیا، یک طلای سبک «ایتوسکای» و یک طلای سبک «شیتوکای» را هم تا امروز دور گردن و روی سینهاش دیده است.
تنها مقامی که تا امروز از آن دور مانده، مدال المپیک است. نه این که نتوانسته باشد به آن برسد، کاراته تا امروز در رشتههای المپیکی نبوده است. اما از سال ۲۰۲۰ این رشته هم به رشتههای المپیک اضافه خواهد شد. شاید مدال احتمالی حمیده عباسعلی، نام او را در تاریخ ورزش ایران جاودانه کند؛ دختری که از ۱۵ سالگی عضو تیم ملی ایران شد و بی وقفه برای ایران روی سکو رفت. از او می پرسیم:
حدود ۱۵ سال موفقیت بدون وقفه. تصویری که الان از حمیده عباسعلی به جا مانده، یک قهرمان ملی است که فقط بهواسطه نداشتن مدال در المپیک، کمی از نگاهها دور مانده است. شاید بهتر است شما را در المپیک ۲۰۲۰ تصور کنیم؛ جایی که شاید میخواهید مهمترین رویای باقی مانده زندگیتان را به دست بیاورید.
- من از زاویه خودم به این موضوع نگاه میکنم. همیشه میگویم من برای تک تک این مدالها زحمت کشیده ام. شاید جای خالی طلای المپیک را واقعا همیشه حس میکردم. این که رشته ما بالاخره به المپیک اضافه شد، هم برای من انگیزه ساخت و هم نه. چون من در هرحال مسیر خودم را میرفتم. تا قبل از این هم نگاهم این بود که باید همیشه صعود کنم.
تصویری که شاید عوام از یک رزمیکار دارند، یک شخصیت جنگجو و خشن باشد با روحیهای تهاجمی. دختری با ۱۸۱ سانتیمتر قد و این میزان موفقیت در رشته کاراته شاید برای جامعه و با همین ترازوی قدیمی، قضاوتی متفاوت در موردش ساخته باشد.
- خب این حرف جدیدی نیست. اما من فکر میکنم یک پزشک جراح هم وقتی به خانهاش میرود، در فکر جراحی اعضای خانوادهاش نیست. ما در روز بین ۳ تا ۱۰ ساعت به طور متغییر تمرین میکنیم. این میزان از فعالیت در چنین فضایی تمام انرژی ما را میگیرد. یعنی اگر هم در وجود یک کاراته باز یا هر ورزشکار رزمی دیگری، خشونت یا روحیه تهاجمی که شما در موردش حرف زدید وجود داشته باشد، دیگر بعد از این همه تمرین و مسابقه چیزی از آن برای خانه و شهر و جامعهاش باقی نمیماند. این شاید صورت مساله منطقی باشد. اما در حقیقت ورزشهای رزمی را بیشتر باید به چشم یک هنر دید نه زد و خورد. ولی صادقانه هم میگویم که گاهی پیش آمده است خشمی که داشته ام یا عصبانیتهایی که برای همه مردم نیز به وجود میآید را در زمین یا زمان تمرین خالی کنم.
منهای مدالهایی که به دست آورده اید، وقتی در مورد حمیده عباسعلی از خبرنگاران یا ورزشکارانی که به شما نزدیک هستند، می پرسیدیم، اولین نکتهای که میشنیدیم، نه مقامهای قهرمانی و مدال های رنگارنگ که رفتارهای انساندوستانه شما بود. در خیلی موارد هم راضی به بازگو شدن کارهایتان نبوده اید. در همین بازی های آخری که قهرمان شدید، بعد از پایین آمدن از روی سکو، به جای خوشحالی از پیروزی خود، به همبازیهای دیگر روحیه میدادید که مرتبه بعد شما قهرمان میشوید.
- اینها که قابل بازگو کردن نیستند. هرکسی روحیاتی دارد و اطرافیان من هم لطف دارند. نمیخواهم در مورد این مسایل صحبت کنم چون نمای خوبی از من نمیسازد. به همان کاراته برسیم شاید بهتر باشد.
میدانیم که سالها است خانم «سمانه خوشقدم» مربی شخصی شما در کاراته است و شاید از صفر تا صد کاراته را از ایشان آموخته اید. اما برخلاف سایر قهرمانان رزمی، فدراسیون را زیر فشار نگذاشتید که باید حتما او مربی تیم ملی باشد. همین اتفاق در تیم ملی بانوان تکواندو ایران افتاده است اما در کاراته نه. در حالی که خیلی راحت میتوانستید تمام این سالها فدراسیون کاراته را زیر فشار بگذارید.
- این مورد واقعا در چارت وظایف من نیست. من سالها است که با مربی شخصی خودم خارج از اردو کار میکنم. او به بالاترین مقامهای مربیگری رسیده است و به حمایت من نیاز ندارد. یکی از مواردی که از خود خانم سمانه خوشقدم یاد گرفتم، این بود که همیشه به اندازه اختیارات و حیطه وظایفت حرکت کن. اصلا دروغ نمیگویم. آرزوی بزرگ من این است که مربی شخصیام همیشه کنارم باشد. اما همان طور که من دوست ندارم وقتی در زمین مبارزه میکنم، رییس فدراسیون جای من برای ضربه و حمله و دفاع تصمیم بگیرد، حتما من هم نباید در مورد انتخاب مربی حرفی بزنم. چیزی که میدانم این است که ما روی این کره زمین باید با هم تعامل کنیم. هفت و نیم میلیارد آدم روی این زمین زندگی میکنند و اگر هرکسی بخواهد هر زمان حرف خودش را بزند، دنیایی شبیه همین که داریم یا شاید بدتر از این خواهیم داشت. من هر روز با خانم خوشقدم تمرین اختصاصی دارم. بعد از اردوها هم با هم هستیم. اما اینکه او مربی من باشد یا نه را کس دیگری تعیین میکند.
شما رقیب ژاپنی دارید به نام خانم «آیومی» که سالها است با هم برای ایستادن روی سکوی قهرمانی آسیا و جهان میجنگید. میدانیم فدراسیون ژاپن امروز از حمیده عباسعلی یک بدل و شبیه کامپیوتری درست کرده است و آیومی هر روز با آن مبارزه میکند. یعنی مو به موی حرکات شما را هر روز میبیند و تمرین میکند. حالا در این طرف، حمیده عباسعلی برای مبارزه با آیومی دقیقا چه امکاناتی داشته است؟
- از نظر تکنولوژی که ما نمیتوانیم خودمان را با ژاپن مقایسه کنیم. به نظرم ما نباید خودمان را در این مورد خاص، کنار ژاپن بگذاریم. همین امروز ورزشکاران امریکایی یا آلمانی هم این امکانات را ندارند. این شبیهسازی فقط برای ژاپنیها است. من فکر میکنم وقتی چیزی را ندارید، نباید هر روز حسرتش را بخورید. ما هم راه حلهای خودمان را سالهای سال داشته ایم. کاراته ایران چه بین آقایان و چه بین خانمها فوقالعاده بوده است.
دقیقا پولتیک فدراسیون کاراته یا مربیان شما در مورد همین خانم آیومی چه بوده است؟
- دیدن مسابقاتش. ما هم بارها فیلم رقابتش را میبینیم. درست است سیستم شبیهسازی نداریم یا خیلی از امکانات دیگر که شاید بتوانم برای شما تا صبح یکی یکی اسم ببرم اما مساله این جا است که با همین امکانات هم باز ما حریف جدی همه آن ها بوده ایم.
در مورد حمیده عباسعلی یک مثال وجود دارد که همهگیر شده است. می گویند ۱۵ سال است بیوقفه در مسیر است. اما در سن ۲۸ سالگی از این بابت که خیلی دیر به المپیک رسیدید و تازه دو سال دیگر میتوانید تجربهاش کنید، نگران نیستید؟ ترسی از این که سن شما بالاتر میرود و ممکن است این مسیر رشد و صعود به سراشیبی برسد، ندارید؟
- اول اینکه اساسا با فلسفه سن و سال مشکل دارم. در همه رشتهها ما ورزشکارانی را میبینیم که تازه از سن ۳۰ سالگی روی فرم میآیند. برعکس این قضیه هم البته صادق بوده است؛ مثلا ورزشکارانی که بین سنین ۱۵ تا ۲۰ سالگی در اوج هستند و بعد سقوط میکنند. من نگران نیستم. ترسی هم ندارم. ما با یک نگاه سالهای سال زندگی کرده ایم؛ اینکه فقط ورزشکارانی که در المپیک مدال میگیرند، بولد میشوند. این تبعیض فقط در مورد رشتههای المپیکی و غیرالمپیکی نیست. دخترهایی مثل من سالها تلاش کرده اند که تابوی جامعه را بشکنند. زمانی بود که وقتی من به بازیهای آسیایی رفتم و قهرمان شدم، از من میپرسیدند مگر خانم کاراته کار هم داریم؟ این نگاهها و این تفاوتها در پذیرش برای همه ما هست. همیشه هم سعی کرده ام مقابل آنها بجنگم. الان نوبت به المپیک رسیده است و مسلما به همان اندازه که روزی انگیزه داشتم ثابت کنم زنها هم میتوانند مثل مردها قهرمان آسیا و جهان بشوند، حالا میخواهم در المپیک مدال بگیرم. سن دیگر برای من مهم نیست. چیزی که من را به المپیک میبرد، انگیزه من است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر