تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است؛ هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شود؛ خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. از سوی دیگر، در تاريخ جهان بسيارى از زنان و مردان دیگر به دليل استعداد شگرف آن ها براى تخريب و نابودى ساخته هاى ديگران، «تاثيرگذار» نام گرفته اند.
زنان ایرانی نویسنده، برگ های بسیاری از کتاب تاریخ 200 سال اخیر ما بوده اند؛ چه به دليل تاثير مثبت بسيارى از آن ها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و چه به دليل تاثير بعضى از آن ها در تشويق به خشونت، گسترش جهل و جزم انديشى و سوء استفاده از قدرت مالى و اقتصادى در جهت منافع خود.
مجموعه «زنان تاثیرگذار» «ایران وایر» يک مقدمه است. افرادى كه نامشان در اين فهرست آمده، نماينده برخی اقشار جامعه هستند كه هر روز در ايران و كشورهاى ديگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثير مى گذارند. بديهى است همان طور كه اشاره كرديم، همه فعاليت ها و یا تمام افراد حاضر در اين مجموعه، مورد تایيد «ایران وایر» نيستند اما تاثير گذارى هيچ يك از افراد اين ليست را نمي شود كتمان كرد.
اين ليست، اولين سرى سلسله بیوگرافی های زنان تاثیرگذار ایران است که به مرور تکمیل می شود. از مخاطبان «ایران وایر» درخواست دارمی تا پیشنهادات خویش را برای غنای این مجموعه با ما در میان بگذارند.
-------------------------
حدود دو ماه پیش آخرین جایزهاش را برای ساخت سرپناهی برای زنان کارتنخواب به حراج گذاشت. این تنها فعالیت خیرخواهانه او نیست، همیشه پای ثابت این کارها است؛ از جمع آوری دیه برای پسر نوجوانی که در انتظار اعدام است تا خرید بالاپوش برای کارگرانی که سرما امانشان را بریده است.
این دغدغههای اجتماعی همیشه همراه رخشان بنی اعتماد بوده و او را تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین سینماگران ایران کرده است.
بنیاعتماد کارش را از سینمای مستند شروع و بعد همین دغدغههای انسانی را به فیلمهای داستانی خود وارد کرده است. هرچه قدر فضای فیلمهای این کارگردان برای مردم عادی، ملموس و واقعی است، برای مسوولان و حاکمان جمهوری اسلامی غیرقابل تحمل است و او مدام به «سیاه نمایی» متهم میشود.
چندی پیش به عنوان یک فیلمساز اجتماعی به خاطر فعالیتهای خیرخواهانهاش از سوی موسسه خیریه «مهرآفرین» نشان نیکوکاری دریافت کرد. او وقتی روی سن رفت، گفت:«امیدوارم روزی برسد که دیگر سوژهای برای ساختن نداشته باشم.»
بنی اعتماد بارها از غفلت مسوولان در امور اجتماعی گلایه و از سانسور انتقاد کرده است: «متاسفانه هرچه سنم بیش تر میشود، میبینم که دامنه رنجهای برخی از مردم نیز افزوده میشود.»
بنی اعتماد بارها گرفتار سانسور و توقیف شده اما به کارش ادامه داده است. قهرمانان اصلی فیلمهای بنیاعتماد، زنان هستند؛ زنانی که در رویارویی با خشونت، فقر، اعتیاد و دیگر معضلات اجتماعی قرار میگیرند.
او در آخرین فیلمش به نام «قصهها»، شخصیتهای قبلی فیلمهایش را در این روزها به تصویر کشیده است. در این فیلم از زنی که به خاطر فقر، تن فروشی میکند حرف زده، قصه زندگی دانشجوی ممتازی را روایت کرده که به خاطر فعالیت اجتماعی و سیاسی ستاره دار شده و مسافرکشی میکند و از فساد مالی و اداری مسوولان سخن گفته است.
«قصهها» بعد از چند سال از محاق توقیف بیرون آمد و چند ماه پیش فرصت اکران پیدا کرد. اما زمان نمایش فیلم، تلویزیون ایران در گزارشی مستند به «قصهها» تاخت و آنرا اثری سیاه توصیف کرد که پرده نقره ای سینما را تاریک کرده و حتی مورد توجه منتقدان خارجی هم قرار نگرفته است. البته این موضوع در شرایطی عنوان شد که «قصهها» در جشنوارههای بینالمللی مختلف فرصت نمایش یافت و جایزه بهترین فیلمنامه «جشنواره ونیز» و بهترین فیلم «آسیاپاسفیک» را از نظر داوران دریافت کرد.
بنیاعتماد در فیلمهایش نقبی هم به موضوعات سیاسی میزند. او یک اصلاح طلب تمام عیار است و از این که عقیده سیاسیاش را عیان کند، ابایی ندارد. سال ۷۹ و همزمان با سالهای ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، فیلم «زیر پوست شهر» را ساخت و در این فیلم به طور سربسته مردم را برای شرکت در انتخابات تشویق کرد.
او از هنرمندانی بود که سال ۸۸ در کمپین دعوت از محمد خاتمی برای شرکت در انتخابات حاضر شد و با کاندیداتوری میر حسین موسوی، به شکل علنی از او حمایت کرد. به همین دلایل، رسانههای تندرو او را جزو هنرمندان «اهل فتنه» میدانند. تندروهای ایرانی به کسانی که در انتخابات بحثبرانگیز سال ۸۸ از موسوی و یا کروبی حمایت کرده باشند، لقب «فتنهگر» دادهاند.
رخشان بنیاعتماد در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران کارگردانی خوانده و از 19 سالگی وارد سینما شده است. او کارهای زیادی را در عرصه سینما تجربه کرده، از منشی صحنه تا دستیار کارگردان و بعد سراغ فیلم مستند و داستانی رفته است.
بنی اعتماد هنوز هم برای نزدیک شدن به سوژهها خط کشی ندارد؛ گاهی یک سوژه اجتماعی را از طریق مستند به تصویر میکشد و گاه سراغ فیلم داستانی میرود و بعضی اوقات که سوژهای حساسیت برانگیز دارد، فیلمنامهاش را مینویسد؛ فیلمنامههایی برای روز مبادا.
او یک خانواده سینمایی دارد؛ همسرش «جهانگیر کوثری»، تهیه کننده و مفسر فوتبال است و دخترش «باران»، یکی از بازیگران مطرح سینمای ایران.
رخشان سینمای ایران الان 61 ساله است. او در یکی از آخرین مصاحبههایش در «همایش زن و معماری» گفت: «وقت زیادی ندارم اما سوژههای زیادی دارم و باید بجنبم.»
-------------------------
زنان تاثیرگذار ایرانی در بخش کارگردانی سینما
تهمینه میلانی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر