برآوردهای ما نشان میدهد بیش از یک میلیون و ۴۵۰ هزار نفر در مشهد (حدود نیمی از جمعیت شهر) و ۳۳۰ هزار نفر در سایر شهرهای استان خراسان رضوی، در بافتهای فرسوده، سکونتگاههای غیررسمی یا مناطق خارج از محدوده زندگی میکنند.
یک، حاشیهنشینی در مشهد
درنیمه شرقی ایران، مشهد تافته جدابافته است. در شرایطی که اکثر شهرها در این قسمت از کشور، درگیر بحرانهای شدید و فزاینده زیستیاند (محیط زیست و اقتصاد)، نزدیک شدن به مرزهای زندگی مشهد برای بسیاری، دستاوردی بزرگ است. به رغم گزارشهایی که وضعیت زندگی در سکونتگاههای غیررسمی و بافتهای فرسوده مشهد را بسیار سخت و دشوار توصیف میکنند، اما این شکل از زندگی، برای حاشیهنشینان تنها حالت ممکن زندگی است. در حالی که شهرها شرایط عادی خود را از دست میدهند و زندگی در بسیاری از شهرهای ایران غیرممکن میشود، زندگی فلاکتبار در حاشیه شهری مانند مشهد توجیه زیستی و حتی اقتصادی دارد.
پیش از آنکه درباره کیفیت حاشیهنشینی در شمال شرق ایران صحبت کنیم، اعداد و ارقام تصویر بزرگی پیش رویمان ترسیم خواهند کرد و نشان خواهد داد که وقتی از پدیده حاشیهنشینی در خراسان صحبت میکنتیم، دقیقا منظورمان چیست؟
الف- بافت فرسوده مشهد: بر اساس گزارش شهرداری مشهد در سال ۱۳۹۲، مساحت بافت فرسوده مشهد، بیش از ۲۳ کیلومتر مربع است و در این محدوده حدود ۵۳۵ هزار نفر زندگی میکردهاند. اگر فرض کنیم رشد جمعیت در این محدوده برابر با رشد جمعیت شهر مشهد باشد، امروز جمعیت ساکن بافتهای فرسوده در مشهد، باید نزدیک ۶۰۰ هزار نفر باشد.
در این گزارش بیش از ۵۳ محله مشهد به عنوان بافت فرسوده معرفی شدهاند.
مبنای شناسایی این محلات مصوبه شورای عالی شهرسازی در سال ۱۳۸۵ است که ۳ شاخص را برای تعریف بافت فرسوده معرفی کرد: ریزدانگی، به معنای کوچک بودن قطعات و ابعاد املاک؛ ناپایداری، به معنی فقدان سیستم سازهای و نفوذناپذیری، به معنی عرض کم معابر که در شرایط بحرانی امکان رفتوآمد وسایل امدادی در آن وجود ندارد.
با این تعریف، لزوما بافت فرسوده شهری محل زندگی مهاجران و افراد کمدرآمد نیست، بلکه مناطق قدیمی و مرکزی شهرها هم عمدتا در بافت فرسوده قرار دارند. یعنی در عین حال که بافت ارشمند شهری به حساب میآیند، به شدت در مقابل خطراتی چون زلزله، آتشسوزی، بحرانهای طبیعی و اجتماعی آسیبپذیرند. به عنوان مثال کل منطقه ثامن (مرکزشهر مشهد و محدوده حرم) یک منطقه ارشمند از نظر اقتصادی و فرهنگی است، اما بافت فرسوده شهری به حساب میآید. در سال ۱۳۹۰ بیش از ۱۶ هزار و ۵۰۰ نفر در این منطقه مشهد زندگی میکردند.
ب- سکونتگاههای غیررسمی: این واژه شاید بیشتر منطبق بر تصور عمومی از پدیده حاشیهنشینی باشد. بر اساس تعریف رسمی به محدودههایی که در حاشیه شهرها و کلانشهرها خارج از برنامه رسمی توسعه (طرحهای جامع و تفصیلی) شکل میگیرند گفته میشود. ساکنان سکونتگاههای غیررسمی، از گروههای کمدرآمد و مهاجرانی است که از سرناتوانی از ورود به متن شهر، ناگزیر به ساخت آلونکی در حاشیه شهرها میشوند. این خانهها عمدتا فاقد ایمنی، استحکام است و به سبب آنکه ساختوسازشان قانونی و رسمی نبوده، از خدمات و زیرساختهای شهری -از آب و برق و گاز گرفته تا خدمات بهداشتی و درمانی- کمبهره و چهبسا بیبهرهاند. این مناطق معمولا از نظر امنیتی و اجتماعی نیز آسیبپذیرند و علاوه بر مخاطرات عمومی -شامل خطرات طبیعی و غیرطبیعی مثل زلزله و سیل آتشسوزی- در معرض تهدید سیبهای اجتماعی و مخاطرات امنیتی قرار دارند.
گزارش دیگری از شهرداری مشهد مساحت مصوب (۱۳۸۶) سکونتگاههای غیررسمی مشهد را ۴۰کیلومتر مربع برآورد کرده است. بر اساس این گزارش در سال ۱۳۹۰ دقیقا یک سوم جمعیت مشهد در این محدوده زندگی میکردند؛ ۸۸۳ هزار نفر که بیش از ۱۱۰ هزار نفر از آنان کودک زیر ۶ سال بودند. اگر خوشبینانه فرض کنیم رشد جمعیت این محدوده به اندازه رشد جمعیت شهر مشهد باشد، الان چیزی بیش از یک میلیون نفر در سکونتگاههای غیررسمی مشهد زندگی میکنند.
این سکونتگاهها در ۸ پهنه (جاده قدیم قوچان، پهنه خواجهربیع، پهنه سیسآباد، پهنه دروی، پهنه گلشهر، پهنه التیمور، پهنه قلعه خیابان و پهنه سیدی) و ۶۶ محله شناسایی شدهاند. مساحت این محدوده حدود ۱۳درصد مساحت شهر مشهد است.
ج- خارج از محدوده: علاوه بر این بر اساس دادههای آمارنامه شهرداری مشهد، مساحت مسکونی مناطق روستایی واقع در محدوده حریم هم ۳۰۷۰ هکتار برآورد شده بود. جمعیت ساکن در حریم مشهد نیز در سرشماری سال ۱۳۹۰، بیش از ۱۴۳ هزار نفر برآورد شده بود. اگر فرض کنیم که رشد جمعیت در این مناطق معادل رشد جمعیت شهر مشهد بوده باشد، در حال حاضر جمعیت حریمنشینان مشهد، باید بیش از ۱۵۰هزار نفر باشد. تراکم جمعیتی در این روستاها نزدیک به ۵هزار نفر است. این تراکم جمعیتی در مناطق روستایی که در آن اغلب ساختمانها کمارتفاع و یکی، دو طبقهاند بسیار عدد بزرگی است. عددی که ثابت میکند جمعیت روستاهای حریم خراسان را باید جزو حاشیهنشینانی به حساب آورد که در نزدیکی مرزهای شهر، در بافت فرسوده زندگی میکنند.
نقشه بافت فرسوده
نقشه سکونت گاههای غیررسمی
جمعیت حاشیهنشینان مشهد چقدر است؟
این دو نقشه از دو گزارش رسمی منتشر شده در سایت شهرداری مشهد برداشته شده. تاریخ هر دو نقشه مربوط به سال ۱۳۹۲ است و مبنای هر دو سرشماری سال ۱۳۹۰. یکی (سمت راست) محدوده بافت فرسوده را نشان میدهد و دومی (سمت چپ) پهنههای سکونتگاههای غیررسمی مشهد را در نشان میدهد. بخشهای مشترکی در هر دو تصویر وجود دارد، اما دو نقشه کاملا شبیه هم نیست. امکان محاسبه دقیق بر اساس آمارهای رسمی وجود ندارد، اما اگر فرض کنیم نصف جمعیت ساکن بافت فرسوده، در جمعیت ساکن سکونتهای غیررسمی هم شمرده شده باشند، آن وقت جمعیت بدمسکن در داخل محدوده شهری مشهد به حدود یک میلون و ۳۰۰ هزار نفر میرسد.
اگر بخواهیم واقعگرایانهتر نگاه کنیم، باید جمعیت ۱۵۰ هزار نفری ساکن روستاهای متراکم و ناپایدار حریم مشهد را هم به این عدد اضافه کنیم، آن وقت خواهیم دید که حاصل جمع به یک میلیون و ۴۵۰ هزار نفر میرسد. نزدیک به نیمی از جمعیت شهر مشهد که در آخرین سرشماری مرکز آمار ایران بیش از ۳ میلیون نفر شمرده شده بود.
حاشیهنشینان مشهد از کجا میآیند؟
نقشه پراکندگی مهاجران مشهد (طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰) هم شبیه نقشه سکونتگاههای غیررسمی است و هم نیست. این نشان میدهد که بخشی از جمعیت مهاجران در مناطق فرسوده و سکونتگاههای غیررسمی ساکن میشوند.
تبارشناسی مهاجران، اگرچه دقیقا بافت قومی خاشیهنشینان را نشان نمیدهد، اما روش خوبی برای آشنایی با بخش عمدهای از کسانی است که طی سالها از روستا یا شهرهای کوچک به مشهد آمدهاند.
اطلاعات جدول مهاجران آمارنامه (صفحه ۷۳) مشهد نشان میدهد، در فاصله سالهای ۸۵ تا ۹۰ بیش از ۱۹۰ هزار نفر به مشهد مهاجرت کردهاند. جمعیت مشهد در سال ۱۳۸۵، بیش از ۲ میلیون و ۴۲۷ هزار نفر بود. در سرشماری ۱۳۹۰، جمعیت مشهد به ۲ میلیون و ۷۶۶ هزار نفر رسید یا به تعبیری ۳۳۹ هزار نفر به جمعیت شهر اضافه شد. کافی است این عدد را با جمعیت مهاجران مشهد مقایسه کنیم در خواهیم یافت که طی سالهای ۱۳۸۵تا ۱۳۹۰، بیش از نیمی از افزایش جمعیت حاصل از مهاجرت و تنها ۴۴ درصد ا افزایش جمعیت در ۵ سال حاصل زاد و ولد اهالی قدیمیتر شهر.
آمار نشان میدهند، ۱۰۵ هزار نفر از این جمعیت از مناطق دیگری در خراسان رضوی به مشهد نقل مکان کردهاند. بعد از آن سهم مناطق دیگر از مهاجرفرستی به مشهد به این ترتیب است: تهران نزدیک به ۱۵ هزار نفر، سیستان و بلوچستان نزدیک ۱۰ هزارنفر، خراسان شمالی ۹ هزار نفر، خراسان جنوبی ۶ هزار نفر، گلستان و مازندارن با هم ۵ هزار نفر، خوزستان ۳ هزار نفر، کرمان و اصفهان هر کدام ۲۸۰۰ نفر، فارس ۱۸۰۰ نفر، یزد ۱۶۰۰ نفر، هرمزگان و قم و البرز هر کدام ۱۵۰۰ نفر، گیلان هزار نفر و بقیه کمتر از هزار نفر.
اگر جمعیت مهاجران استانهای شرقی کشور را با هم جمع بزنیم مشخص میشود، بیش از ۷۵ درصد مهاجران از نیمه شرقی به مشهد مهاجرت کردهاند. سهم اتباع خارجی در این ۵ سال با ۴۶۵۰ مهاجر کمتر از ۲.۵ درصد است. تعداد کل اتباع خارجی در سال ۱۳۹۰، بیش از ۱۳۶ هزار نفر بوده است.
دو، حاشیهنشینی در سایر شهرهای خراسان
استان خراسان شامل ۲۸ شهرستان و ۵۳ شهر است. از این میان ۷ شهر در سال ۱۳۹۵ بیش از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت داشتهاند. بزرگترین شهر بعد از مشهد نیشابور با ۲۶۴ هزار نفر پرجمعیتترین شهر استان است. پس از آن سبزوار، تربت حیدریه، کاشمر، قوچان و تربت جام قرار دارند.
کافی است کمی در وضعیت این شهرها دقیق شویم تا دریابیم عمق حاشیهنشینی در این شهرها، چندان کمتر از مشهد نیست.
نتایج یک تحقیق مربوط به سال ۱۳۸۷ نشان میدهد ۱۲ سال پیش، بیش از ۲۵ هزار نفر در ۵ محله حاشیهنشین در نیشابور زندگی میکردند. جمعیت حاشیهنشینان سبزوار بیش ۲۳ هزار نفر، تربت حیدریه ۲۰ هزار نفر و گناباد ۸ هزار نفر بودند و نرخ حاشیهنشینی در این شهرها به ترتیب ۱۲، ۱۱، ۱۷ و ۲۱ درصد بود.
اگر رشد جمعیت جاشیهنشینان را، معادل رشد جمعیت شهری فرض کنیم، جمعیت حاشیهنشینان نشابور و سبزوار در حال حاضر باید در حدود ۳۵ هزار نفر باشد.
این در حالی است که گزارشهای پراکنده نشان از رشد حاشیهنشینی در سالهای اخیر دارند که همه به صورت کمی در آمارها خود را نشان میدهد و هم به طور کیفی در گزارشهای محلی از وضعیت رقتانگیز کسانی که در حاشیه شهرهای بزرگ استان خراسان در چادر زندگی میکنند.
به عنوان مثال در برخی گزارشها گفته شده بر اساس آمارهای غیررسمی جمعیت حاشیهنشین نیشابور در سال ۱۳۹۵، بیش از ۶۰ هزار نفر بوده است. حاصل تقسیم این عدد بر جمعیت شهر نیشابور نرخ ۲۳ درصدی حاشیهنشینی را نشان میدهد. این عدد تقریبا دو برابر نرخ رشد جمعیت شهری است.
اوضاع لزوما در شهرهای کوچک بهتر یا بدتر نیست. بسته به موقعیت شهری، وضعیت اقتصاد منطقه و بافت هر شهر، نرخ حاشیهنشینی متفاوت است، چنانکه نرخ حاشیهنشینی در گناباد، یک دهه پیش دو برابر نیشابور و سبزوار بود.
اما در براورد جمعیت بدمسکن (جمعیت سکن بافت فرسوده و سکونتگاههای غیررسمی) باید به کیفیت پایین ساختوساز و بیاعتنایی به استانداردها و مقررات ملی در شهرهای کوچک توجه کرد که باعث افزایش محدوده بافتهای فرسوده در اقصی نقاط ایران شدهاند.
بنابراین فرض نرخ بدمسکنی ۲۰ درصدی برای شهرهای استان خراسان، اگر زیادی خوشبینانه نباشد، چندان هم بد نیست.کافی است آن را در جمعیت شهری استان -منهای مشهد- ضرب کنیم تا دریابیم جمعیت حاشیهنشینان و افراد ساکن در بافتهای فرسوده در استان خراسان، به جز مشهد از ۳۴۰ هزار فراتر خواهد بود.
مطالب مرتبط:
حاشیهنشینی در ایران؛ حلبینشینها در باد میلرزند و در باران میمیرند
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر