«مرتضی شفاهی» نفر اول کنکور کارشناسی ارشد در رشته روابط بینالملل است. او دوره لیسانس خود را در «دانشگاه حکیم سبزواری» شهر سبزوار گذرانده و حالا برای کارشناسی ارشد، رشته روابط بینالملل «دانشگاه تهران» را انتخاب کرده است.
مرتضی آرام و شمرده حرف میزند و باشک و تردید به سوالها جواب میدهد. میگوید: «قبول دارید دانشجوی مهاجری که در ایران چهار سال علوم سیاسی خوانده باشد، صد درصد محافظهکار هم میشود؟»
او سال 1374 در ایران به دنیا آمده است: «سیو چند سال پیش پدر و مادر از کابل به ایران آمدهاند. همه خواهر و برادرهایم ایران به دنیا آمدهاند. ما هفت تا خواهر و برادر هستیم و من فرزند چهارم هستم.» با این که همگی ایران به دنیا آمدهاند اما هیچکدامشان شناسنامه ندارند. مرتضی در کسوت یک کارشناس علوم سیاسی، شرایط شان را این طور توضیح میدهد: «قوانین تابعیت کشورهای مختلف فرق میکنند؛ برخی کشورها بر اساس قانون خاک، برخی بر اساس قانون خون است. اما طبق "قانون اساسی ایران"، تابعیت بر اساس قانون خاک و خون است. به خاطر همین، به مهاجرانی که پدر و مادر افغانستانی دارند، شناسنامه ایرانی تعلق نمیگیرد.»
پدر مرتضی اما دوست داشته است همه بچههایش درس بخوانند و هر طور شده، به دانشگاه بروند:«من تا قبل از دانشجویی، مدارک پناهندگی سازمان ملل یا کارت اقامت ایران مخصوص اتباع خارجی را داشتم.»
مرتضی با همین مدارک در مدرسه ثبتنام میشده اما برای تحصیل در مدارس دولتی هم باید شهریه پرداخت میکرده است: «سالهای اول تحصیل مشکلات بیشتر بود. دانشآموزان مهاجر باید مبالغی را به خزانه دولت یا آموزش و پرورش واریز میکردند تا بتوانند مجوز تحصیل در مدارس دولتی را بگیرند.چند سالی شهریه زیاد شده بود اما یکی دو سالی رایگان شد.»
آنها بعد از قبول شدن در دانشگاه، کارت اقامتشان را از دست میدهند. باید از ایران خارج می شدند و بعد با ویزای تحصیلی باز می گشتند. مرتضی به افغانستان رفته و بعد با ویزای تحصیلی برگشته است: «اولین باری بود که به افغانستان میرفتم اما حس میکردم همهجا را بلدم؛ تمام کوچه و پس کوچهها را.»
آنها با در دست داشتن گواهی اشتغال به تحصیل، ویزای یک ساله میگیرند و هر سال آن را تمدید میکنند.
او در دوره لیسانس هم با اینکه در دانشگاه دولتی درس خوانده اما هر ترم شهریه پرداخت کرده است: «با این که روزانه دولتی قبول شده بودم اما هزینه تحصیل میدادم. چون دانشجویان مهاجری که روزانه هم قبول میشوند، باید به اندازه شهریه دانشجویان شبانه پول بدهند.»
«در مشهد وضعیت افغانستانیهای مهاجر خیلی بهتر از دیگر شهرهاست. من وقتی به قم، یزد یا اصفهان سفر میکردم، بیشتر متوجه نگاه تبعیضآمیز مردم میشدم.»
به گفته مرتضی، دانشجویان افغانستانی هر چه دانشگاه بهتری قبول شوند، باید هزینه بیشتری به عنوان شهریه پرداخت کنند: «چون دانشگاهی که سطح بالاتر است، شهریه شبانهاش گرانتر است و طبق قانون، دانشجوی مهاجر باید تا 80 درصد شهریه شبانه را پرداخت کند. بنابراین، شهریهاش بیشتر است. مثلا در رشته من اگردانشگاه درجه اول قبول شویم، هر ترم حدود یک میلیون تا یک میلیون و 200 هزار تومان پول شهریه است و اگر دانشگاه سطح دوم و سوم باشد، حدود 800 تا 900 هزارتومان شهریه هر ترم می شود.»
اغلب دانشجویان مهاجر برای پرداخت شهریه کار میکنند. مرتضی هم در ایام تعطیلی دانشگاه، از سبزوار به مشهد میرفته و کار میکرده است: «سبزوار شهر کوچکی است و کار زیادی در آن وجود ندارد. اگر باشد هم حقوقها بالا نیستند. این بود که به مشهد میرفتم و در هر مغازهای که کار پیدا میشد، فروشندگی میکردم؛ از لباس فروشی تا اسباببازی فروشی و حتی سوپرمارکت.»
افغانستانیهای مهاجر در ایران با دشواریهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند. تا دو سال پیش که آیتالله علی خامنهای دستور ثبتنام آنها را در مدارس ابلاغ کرد، فرزندان بسیاری از آنها که کارت اقامت نداشتند و مهاجران غیرقانونی محسوب میشدند، از حق تحصیل محروم بودند. مرتضی میگوید: «گرفتن گواهینامه رانندگی از حقوق اولیه مهاجران است اما افغانستانیهای مهاجر در ایران از آن محروم هستند و تحت شرایط سخت میتوانند گواهینامه بگیرند؛ یعنی باید دانشجو باشند، اقامت داشته باشند، پاسپورت داشته باشند و متاهل هم باشند که بتوانند در آزمون رانندگی شرکت کنند.»
میخندد و میگوید: «دلیل متاهل بودن را نفهمیدهام.»
مرتضی در سالهای تحصیل در ایران طعم تبعیض را کامل چشیده اما دوست ندارد به شکل مصداقی از آنچه بر او گذشته است، حرف بزند. میگوید: «در مشهد وضعیت افغانستانیهای مهاجر خیلی بهتر از دیگر شهرها است. من وقتی به قم، یزد و یا اصفهان سفر میکردم، بیشتر متوجه نگاه تبعیضآمیز مردم میشدم.»
«روند تخصصگرایی و شایستهسالاری در افغانستان شروع شده و بهترین جا برای من همان افغانستان است.»
او می گوید گاهی ملیتش را به عنوان صفت تحقیری به کار میبردهاند: «مثلا در دانشگاه اگر کسی نتواند از نظر ظاهری یا توانایی با من رقابت کند، به ملیت من اشاره میکنند.»
همه این سختیها باعث شده است او تصمیم بگیرد برای کنکور کارشناسی ارشد آن قدر درس بخواند که رتبه یک را به دست آورد: «این حس را برای خودم به وجود آورده بودم که نفر اول بشوم. می خواستم نفر اول بشوم که در انتخاب رشته و انتخاب دانشگاه دستم باز باشد. نفر اول شدن به دانشجوهای مهاجر هم حس توانایی میدهد. من میخواستم بگویم یک دانشجوی مهاجر هم میتواند.»
او شش ماه برای کنکور ارشد درس خوانده است: «اوایل روزی چهار ساعت میخواندم اما نزدیک امتحان به روزی 15 ساعت هم رسیده بود.»
حالا مرتضی رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد شده است. رشته روابط بینالملل را در دانشگاه تهران انتخاب کرده و منتظر نتایج انتخاب رشته است. دولت افغانستان قول داده که سه رتبه برتر را بورسیه کند و وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری اطلاعات هم اعلام کرده است دانشجوهای مهاجر که رتبههای زیر 100 آوردهاند، میتوانند رایگان درس بخوانند.
با این حال، مرتضی مطمئن نیست که بتواند بورسیه بگیرد: «پیگیریهای لازم را انجام دادهایم اما هنوز خبری نشده است.»
او امیدوار است اما میگوید: «اگر هم نتوانم بورسیه بگیرم، باز کار میکنم و درس میخوانم. میخواهم فوقلیسانس را در دانشگاه تهران بخوانم و برای دوره دکترا به یک کشور اروپایی بروم.»
این تحصیل کرده علوم سیاسی در ایران تصمیم گرفته است بعد از گذراندن دوره دکترا، به افغانستان برگردد: «الان افغانستان در موقعیتی است که به جوانان، به خصوص جوانانی که تخصص دارند، بها داده میشود. روند تخصصگرایی و شایستهسالاری در افغانستان راه افتاده و به همین دلیل بهترین جا برای من، همان افغانستان است.»
از او میپرسیم ایران به دنیا آمده و بزرگ شدهای و فقط یک بار به افغانستان سفر کردهای؛ خودت را ایرانی میدانی یا افغانستانی؟
بدون لحظهای معطلی میگوید: «صد در صد افغانستانی.»
چند ثانیه مکث میکند و میگوید: «کسی هم در ایران، ما را ایرانی نمیداند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر