لحظاتی وجود دارند که در دل تاریخ فوتبال ایران ثبت شده اند؛ عکسهایی از جامهای جهانی گذشته و لحظاتی که تکرار نشدنی به نظر میرسند. شاید هر کدام میتوانند گویای بخشی از واقعیت فوتبال ایرانی باشند. یکی از این تصاویر، تکلی است که شماره ۱۴ ایران زیر پای «لیونل مسی»، کاپیتان تیم ملی فوتبال آرژانتین زد و فریاد شادی بیش از 15 هزار ایرانی در ورزشگاه «مینیرائو» شهر «بلوهوریزنته» را به آسمان فرستاد. این حرکت برای تمام مردم جهان فقط یک تکل ساده بود اما برای مردم ایران، در حد یک گل لذیذ.
توپهای معنیدار کی روش
ایران دیر به جام جهانی صعود کرد اما کاروانش زود به برزیل رسید. فاصله هتل محل اقامت تیم ملی با مرکز شهر «سائوپائولو» در بهترین حالت و با خودروی شخصی، به یک ساعت میکشید؛ کمپی مجهز در حاشیه شهر. روز ۲۳ خردادماه 1393، سه روز پیش از این که تیم ملی ایران در شهر «کوریچیبا» مقابل نیجریه قرار بگیرد، «کارلوس کی روش» از بازیکنان خود رونمایی کرد. خبرنگاران ایرانی را در سالن مرکز خبری کمپ باشگاه سائوپائولو نشاند و «خسرو حیدری» و «سیدجلال حسینی» را همراه خودش پشت میز سالن گفتوگو برد.
در دست دو ملیپوش ایران، توپهای تنیس بود. لحظه اولی که وارد سالن کنفرانس شدند، کودک درونشان توپ را در دست آن ها میچرخاند اما انگار این بازی برای خبرنگاران اهمیتی نداشت. سؤالات یکییکی بهصف شدند؛ در مورد بازی با نیجریه و این که پیش بینیها از نتیجه بازی چیست یا شاید مصدومیتی دارند یا نه. اما بعد خبرنگاری از خسرو حیدری در مورد توپی که در دست داشت، پرسید: «میبینم که روی این توپ حروفی به زبان انگلیسی نوشته شده است و شما از وقتی به این سالن آمده اید، با آن بازی میکنید.»
مدافع راست تیم ملی ایران اینگونه پاسخ داد: «خوشحال شدم که بالاخره این سؤال را پرسیدید. ما از قصد این توپها را در دستمان گرفتیم که شما را تحریک کنیم در موردش بپرسید. این توپها، همان توپهای "هفت سنگ" خودمان است. کیروش این ها را دست ما داده است تا در تنهایی به آن نگاه کنیم و بفهمیم که چرا این جا هستیم؛ بفهمیم باید انرژی داشته باشیم؛ بفهمیم باید متحد باشیم؛ بفهمیم باید از خودگذشتگی داشته باشیم؛ بفهمیم باید زجر بکشیم تا موفق شویم؛ بفهمیم هدف نهایی ما چیست و تمام این ها با یک حرف انگلیسی روی توپهای ما نوشته شده است. این شش حرف به ما انرژی میدهند.»
این بخشی از بازی روحی و روانی کارلوس کی روش برای پسرانش در برزیل بود. قدم دوم را دقایقی پیش از بازی با نیجریه برداشت: «شما در زمین، من کنار زمین. شما برای مردم کشورتان جان میدهید، من برای تکتک شما.»
نتیجه آن بازیهای روحی و روانی کی روش، تساوی بدون گل در اولین بازی بود؛ نتیجهای که کمی امیدواریها را برای بازی با آرژانتین اندکی افزایش میداد.
فریادهای یک مربی
روز بیست و هشتم خردادماه سال ۹۳ است و فقط سه روز تا بازی مقابل آرژانتین باقی مانده است؛ غول خوفناک گروه. در اردوی تیم ملی بحث بر سر مثلث خط حمله تیم ملی بالا میگیرد. سرمربی تیم وظایف دفاعی بازیکنان را بهصورت کامل تشریح و برای هر کس شرح وظیفهای در مناطق زمین مشخص کرده بود. اما در نهایت برای مهار لیونل مسی، «آنخل دی ماریا»، «گونزالو هیگوایین» و «سرجیو آگوئرو»، نفر نهایی مشخص نشد.
در اردو آرام آرام ولولهای برپا شد. اما ناگهان دهانبهدهان چرخید که قرار است «سیدجلال حسینی» آخرین مأمور لیونل مسی شود. روز ۲۸ خردادماه به خبرنگار «ایران ورزشی» در برزیل گفت: «اگر انتخاب کی روش من باشم، فوقالعاده است. باید هرچه میدانم، هرچه در تمام این سالها از فوتبال یاد گرفتم را در یک روز نشان بدهم. این چالش بزرگ زندگی من است.»
اما در همان لحظات برگشته بود به آخرین دستورات کی روش در تمریناتی که فقط برای آرژانتین اجرا میشد: «وظیفه دفاع کردن در این بازی فقط برعهده ما مدافعان نیست، همه تیم باید به هم کمک کنیم. کارلوس کی روش در این روزها بارها تکرار کرده است که دی ماریا، آگوئرو و مسی را همه با هم میگیریم.»
همه میدانستند که بستن این ستارههای آرژانتین، وظیفه تکنفره هیچکس نیست. کی روش بیش تر و بهتر از همه میدانست. ۲۸ خردادماه بازهم آخرین وظیفه را به کسی تفویض نکرد. ساعت ۲۲ همه خواب بودند. فردایش چهره کی روش تغییر کرد. با صورتی جدی، لبریز از خشم، بی حرف، صامت، تیمش را در زمین بهصف کرد با این جملات: «ما امروز تمرین میکنیم برای این که به دنیا نشان بدهیم شما از کجا آمده اید. هیچ کس حق ندارد به چیزی جز آن چه من می گویم، فکر کند. هیچ کس امروز حق ندارد کاری کند جز آن چه من خواستهام.»
تمرین که به بخش مرور تاکتیکها رسید، فریادش آرام آرام بالاتر رفت. جایی «پژمان منتظری»، دفاع راست تیم ملی توپ را بلند داخل ۱۸ قدم برای «دژاگه» فرستاد. قبل از این که اشکان به توپ برسد، کی روش در سوتش دمید. فریاد کشید و نعرهزنان سمت پژمان دوید: «توپ را نفرست روی سر اشکان لعنتی. توپ را بیانداز منطقه خالی زمین.»
بعد دوید سمت دژاگه: «برای چه میایستی نگاه میکنی؟ چرا ایستادی؟ چرا ایستادی؟»
پسرانش از هیبت فریادهای او میلرزیدند. او اما داشت برایشان فرو میریخت. آن ها فاصله خشم و عشق او را نمی فهمیدند.
مرا با طناب ببندید
سیام خردادماه؛ کی روش از صبح دم در لابی هتل منتظر بازیکنانش نشسته است. مدل رفتارش، نگاه کردنش، حتی لحن صدایش تغییر کرده است. میگوید، میخندد و با بازیکنانش به گرمی سلام میکند. تیم خود را جمع کرد برای آخرین جلسه فنی توجیهی. حدود دو ساعت دوباره همهچیز را مرور کرد؛ از دفاع تا حمله. اما شمرده، آرام و نرم. همراه بازیکنانش سوار اتوبوس شد و به سمت ورزشگاه مینیرائو رفت.
او سورپرایز ویژهای در جیب داشت. به بازیکنانش اجازه تعویض لباس نداد. برای اولین بار با آن ها روی چمن ورزشگاهی که قرار بود فردای آن روز مقابل آرژانتین قدم بزنند، راه رفت و حرف زد: «این سکوهایی است که فردا شما را تماشا میکنند. این زمینی است که شما رویان باشکوه میشوید. این دروازهای است که از آن دفاع میکنید و آنیکی دروازهای است که برای بازی کردنش میجنگید. این هم آسمانی که شما را تماشا میکند.»
بیش از 40 دقیقه بازیکنانش را در زمین راه برد که فقط تماشا کنند، نه تمرین. این بازی ذهن بود، نه عضله. کی روش معادله این بازی را خوب میدانست.
قدم زدن که تمام شد، خبرنگاران سمت بازیکنان رفتند. «آندرانیک تیموریان» مقابل آن ها ایستاد. یکی گفت: «در بازی با نیجریه تکل های خطرناکی زدی!»
آندو جواب داد: «اگر کسی از تکل های من میترسد و ناراحت است، به کی روش بگوید مرا با طناب به ستون نیمکت ببندد. من همین هستم، عوض نمیشوم. من باز هم تکل میزنم.»
جملهاش اما ماندگار شد. فردای همان روز، وقتی ایران مقابل آرژانتین ایستاده بود، دقیقه ۴۴ بازی، لیونل مسی پا به توپ از زمین خودی به سمت دروازه ایران تاخت. اشکان دژاگه آخرین مدافعی بود که به گرد پای مسی نرسید. تنه زد و خودش عقب افتاد. آندرانیک تیموریان از دو متر عقبتر از گامهای مسی، تکل بست و توپ را از زیر پای شماره ۱۰ آرژانتین جمع کرد. 15 هزار ایرانی روی سکوها چنان فریاد کشیدند که انگار دروازه آرژانتین باز شده بود.
خودش دو روز بعد از بازی گفت: «من جلوی آرژانتین تکل زیاد زدم اما فقط آن یکی دیده شد. شاید برای این که زیر پای مسی بود. شاید برای این که از دستم در رفت.»
و شاید باید به تیموریان می گفتیم چون با «خشم» تکل زدی.
تکل آندرانیک تیموریان یکی از لذیذترین برشهای کیک تلخ و شیرین ایران در جام جهانی برزیل شد. تصویرش هم به یادگار ماند. سالها گذشته است اما هنوز مردم ایران از آن روز یاد میکنند؛ روزی که پژمان منتظری درست سانتر کرد، اشکان دژاگه به خوبی به فضای خالی دوید و ضربه سر را زد اما «رومئو»، دروازهبان آرژانتین دروازه تیمش را نجات داد. از تکل آندو و بازی شجاعانه تیم کی روش و حتی آن تیر آخر مسی که حداقل حق ایران (مساوی) را از تاریخ فوتبال فارسی ربود. اما آن تکل، فراموش شدنی نیست.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر